علویون

علویون

علویون فاز 5 اندیشه
علویون

علویون

علویون فاز 5 اندیشه

آتش زدن مسجدالاقصی اقدامی برای سنجش غیرت دینی مسلمانان بود

سالروز به آتش کشیده‌شدن مسجدالاقصی

آتش زدن مسجدالاقصی اقدامی برای سنجش غیرت دینی مسلمانان بود

در سی ام مرداد ۱۳۴۸ شمسی مصادف با ٢١ آگوست ۱۹۶۹ مسجدالاقصی اولین قبله مسلمین و یکی از مقدس‌ترین معابد مورد احترام ادیان آسمانی، توسط اشغالگران صهیونیست به آتش کشیده شد.
به گزارش گروه فرهنگی فرهنگ نیوز، سی‌ام مرداد 1393 مصادف با چهل و ششمین سالروز به آتش کشیده‌شدن مسجدالاقصی به دست دنیس مایکل روهان، از یهودیان افراط‌گرای استرالیای‌الاصل است؛ فردی که در سال ۱۹۶۹ میلادی و پس از گذشت دو سال از اشغال سرزمین قدس توسط اسرائیل دست به این جنایت زد.
 
اسرائیل از نخستین روزهای اشغال بیت‌المقدس، اقدامات زیادی برای زدودن آثار و تعلقات اسلامی این شهر به عمل آورد که به آتش‌کشیدن شدن مسجدالاقصی از جمله اقدامات این رژیم برای محو هویت اسلامی قدس بود.
به آتش‌کشیدن مسجدالاقصی نه تنها برای ملت فلسطین بلکه برای هر انسان عربی و مسلمانی واقعه‌ای دردناک بود، زیرا این مسجد یکی از آثار مهم تاریخی و اسلامی است و جایگاهی مقدس نزد مسلمانان دارد.
 
آتش سوزی در مسجد الاقصی
در سی ام مرداد ۱۳۴۸ شمسی مصادف با ٢١ آگوست ۱۹۶۹ مسجدالاقصی اولین قبله مسلمین و یکی از مقدس‌ترین معابد مورد احترام ادیان آسمانی، توسط اشغالگران صهیونیست به آتش کشیده شد.
 
حادثه آتش سوزی مسجدالاقصی یک سال پس از تصرف بخش شرقی بیت المقدس توسط نظامیان اشغالگر صهیونیستی در جریان جنگ ۶ روزه ژوئن ۱۹۶۷ (خرداد ۱۳۴۶) صورت گرفت.
ستون‌های آتش و دود تا ارتفاع صدها متر به آسمان برخاست. در قسمت جنوب شرقی در حدود دویست متر مربع از سقف مسجد کاملاً منهدم گردید و گنبد مسجد در پنج نقطه سوخت. همچنین یکی از آثار متبرک مسجد و یک منبر مخصوص که هشتصد سال سابقه داشت نیز کاملاً از بین رفت. این جنایت دردناک، بازتاب تند و موج خروشانی در جهان اسلام به وجود آورد؛ آتش خشم مبارزان نهضت اسلامی ایران را برافروخته کرد و رژیم شاه که همیار اسرائیل بود، دچار بحران جدی نمود. تلاش روزنامه‌های ایران که دست ساواک را در پشت سر داشتند، به منظور فرو نشاندن خشم ملت مسلمان ایران بی نتیجه ماند. در نهایت محمدرضا پهلوی پس از این حادثه ناگزیر شد تا برای کاستن از خشم عمومی، مزوّرانه بیانه ای منتشر سازد و اظهار داغداری کند در حالی که وی پس از مدتی که در اجلاس سران کشورهای اسلامی سخنرانی می‌کرد، از مسجدالاقصی نامی نبرد. حضرت امام خمینی (ره)، آتش زدن مسجدالاقصی و کنفرانس اسلامی را به شدت محکوم کردند و کنفرانس را متهم نمودند که تلاش دارد جنایت صهیونیزم را در این حادثه لوث کند.
 
اقدامات تخریب تدریجی مسجد الاقصی
رژیم صهیونیستی از نخستین روزهای اشغال بیت المقدس اقدامات بی‌شماری را برای از بین بردن آثار و نشانه‌های اسلامی این شهر انجام داده بود که از جمله این اقدامات باید به تعطیل کردن بانک‌های عربی، تخریب خانه‌ها و اماکن اسلامی، افزایش شهرک‌های صهیونیست‌نشین، جمع‌آوری پول‌های عربی و رواج پول اسرائیلی، مجبور کردن اعراب به تعویض شناسنامه‌های عربی و گرفتن شناسنامه‌های اسرائیلی اشاره کرد که همه در راستای هویت زدایی از ساکنان مسلمان بیت المقدس صورت می‌گرفت.
 
در جریان جنگ اول اعراب و اسرائیل و همچنین جنگ ۶ روزه رژیم صهیونیستی علیه کشورهای اسلامی چندین بار بیت المقدس توسط جنگنده‌های اسرائیلی بمباران شد و در یکی از این حملات هوایی بود که دروازه مرکزی مسجد الاقصی و یکی از منارهای آن خسارت دید.
 
از ماه مارس ۱۹۶۸ (اسفند ۱۳۴۶) صهیونیست‌ها به وسیله گروه‌های باستان شناسی و به بهانه کشف آثار معبد سلیمان در اطراف و زیر عمارت مسجد الاقصی دست به کار حفاری شدند و در محیط حرم شریف نیز حفاری‌هایی انجام داده و در بخش زیرین مسجد تونل‌های متقاطعی ایجاد کردند.
هدف از تمام این اقدامات تخریب تدریجی مسجد الاقصی بود تا به جای آن صهیونیست‌ها دوباره معبد یهود موسوم به «هیکل سلیمان» را به جای آن بنا کنند، به همین دلیل باید حادثه به آتش کشیدن مسجد الاقصی را در این راستا و با هدف ویران کردن این بنا ملاحظه کرد.
 
در ماجرای آتش‌سوزی مسجد الاقصی دست‌کم ۲۰۰ متر مربع از سقف مسجد به طور کامل ویران شد، گنبد مسجد در ۵ نقطه آن سوخت و یکی از آثار مسجد همراه با یک منبر قدیمی با ارزش که هشتصد سال سابقه داشت، طعمه حریق شده و از بین رفت.
 
مسجد الاقصی قبله اول مسلمانان
مسجد الأقصی از اماکن بسیار مقدس مسلمانان در شهر بیت المقدس فلسطین است که آن را داوود نبی (ع) بنا نهاد و حضرت سلیمان (ع) آن را تکمیل کرد.
این مسجد تا سال ۱۵ هجری کلیسا بود، که با فتح این سرزمین توسط خلیفه دوم، تبدیل به مسجد شد. این مسجد بارها مورد تجدید بنا واقع شده است، از جمله در عهد عبدالملک مروان نیز تجدید بنا شده است.
 
از روزهای نخستین ظهور اسلام، مسلمانان موظف شدند تا آنجا را به عنوان قبله نخستین خود قرار داده و نمازهایشان را به سمت مسجدالاقصی و قدس شریف بخوانند. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله تا هفده ماه بعد از هجرت به مدینه، به سوی قدس نماز می‌خواند. روزی معاویة بن عمار از امام صادق علیه السلام پرسید: از چه زمانی رسول الله صلی الله علیه و آله کعبه را قبله خود قرار داد؟ حضرت پاسخ دادند: «بعد رجوعه من بدر و کان یصلی فی المدینة الی بیت المقدس سبعة عشر شهرا ثم اعید الی الکعبة; بعد از اینکه آن حضرت از جنگ بدر برگشت. و آن حضرت در مدینه ۱۷ ماه به سوی بیت المقدس نماز می‌خواند تا اینکه [از سوی خداوند] به کعبه برگردانده شد.»
 
با توجه به این نکته، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله گذشته از ۱۳ سالی که در مکه به سوی مسجد الاقصی نماز می‌خواند، بعد از هجرت نیز تا سال دوم هجری (حداکثر حدود ۱۷ ماه) در موقع نماز و نیایش‌های مذهبی بیت المقدس را قبله خود قرار می‌داده است; از این رو این شهر شریف قبله نخستین مسلمانان شناخته می‌شود.
 
مسجد القبه و مسجد الاقصی
مسجد القبه توسط خلیفه اموی، عبدالملک بن مروان به یادبود سفر بزرگ پیامبر (معراج) بنا شد. این مسجد از قاعده ای هشت وجهی تشکیل شده که صخره محل معراج پیامبر را احاطه کرده است. در بالای قاعده این هشت وجهی نیز گنبد (قبه) ای دو لایه قرار دارد که بر کل ساختمان مسجد احاطه دارد.
 مسجدالقبه                                                                             مسجدالاقصی
 
به نظر می‌رسد موضوع اشتباه گرفتن بین مسجدالاقصی و مسجدالقبه، ظاهراً به دلیل نزدیکی این دو بنا و اطلاقی است که در کل، به این مجموعه، شامل این دو مسجد و چند بنای غیر معروف دیگری که در محوطه حرم الشریف قرار دارد، می‌شود. اما دکتر مروان سعید صالح ابوالروب، استادیار ریاضیات دانشگاه زاید دوبی، این مسئله را طور دیگری می‌نگرد. او در نامه ای خطاب به سردبیر نشریه الدستور، چنین اظهار می‌کند:
 
بین مسجدالاقصی و قبة الصخره (مسجد القبه) سردرگمی قابل توجهی وجود دارد. هرگاه در رسانه‌های محلی و بین المللی ذکری از مسجدالاقصی به میان می‌آید، عکسی از قبة الصخره در عوض آن نمایش داده می‌شود. دلیل اصلی این مسئله، عدم اطلاع عموم مردم، هم راستا با توطئه‌های اسراییل است. در زمان اقامتم در ایالات متحده نیز کراراً با این مسئله مواجه بودم، تا آن که اطلاع یافتم صهیونیست‌ها در آمریکا چنین تصاویری را چاپ و منتشر کرده و به اعراب و مسلمانان می‌فروشند، برخی اوقات با قیمت‌های بسیار اندک و حتی گاهی اوقات به صورت مجانی، و بدین ترتیب مسلمانان آن را به تمام نقاط نصب می‌کنند، به دیوار منازل و دفاتر کارشان.
 
همین مسئله مؤید این قضیه است که [دولت[اسراییل می‌خواهد تصویر مسجدالاقصی را از اذهان مردم پاک کند، تا بتواند آن را تخریب و معبد خود را پنهانی بنا کند. و اگر کسی شکایت یا اعتراضی داشته باشد، آنگاه به طور زنده تصویر قبة الصخره را نشان داده، اظهار خواهند داشت که آن‌ها کاری نکرده‌اند.
 
عجب توطئه ای! هنگامی که از برخی اعراب، مسلمانان و حتی برخی فلسطینی‌ها پرسش کردم، دریافتم که آن‌ها نیز قادر به تمایز بین این دو مکان مقدس نیستند.
 
هدف تخریب مسجد الاقصی
یک جریان مسیحی صهیونیستی در آمریکا شکل گرفته که اعتقاد دارد ویرانی مسجد الاقصی و ساخت معبد سوم سلیمان به جای این مسجد، شرط ظهور حضرت مسیح (ع) است و بدون ساخت معبد سوّم، مسیح هرگز ظهور نمی‌کند.
 
این جریان به ویژه گروهای تندرو صهیونیست وابسته به آن اعتقاد دارند که خرابه‌های معبد نخست و دوم سلیمان در زیر مسجد الاقصی است و برای ساخت مجدد این معبد راهی جز ویرانی مسجد الاقصی وجود ندارد
 
با توجه به همین اعتقاد، پیروان این جریان صهیونیستی مبالغ هنگفتی را در سازمان‌های افراطی صهیونیستی مانند «عطیرات کوهانیم» قرار می‌دهند که یهودی کردن قدس و تخریب مسجد الاقصی هدف اعلام شده آن‌ها است.
 
چهرهای بارز این جریان در مصاحبه‌های مختلف با رسانه‌های ارتباط جمعی رژیم صهیونیست می گویند که هیچ رئیس جمهوری درآمریکا جرأت آن را ندارد که به اسرائیل کمک نکند در غیر این صورت سرنگون خواهد شد.

مناظره عبدالله دیصانى با هشام بن حکم

مناظره عبدالله دیصانى با هشام بن حکم

هشام بن حکم از شاگردان زبردست و هوشمند امام صادق (ع ) بود؛ روزى یکى از منکران خدا به نام عبدالله دیصانى  با هشام ملاقات کرد و پرسید: آیا تو خدا دارى ؟

- آرى .

آیا خداى تو قادر است ؟

- آرى ؛ هم توانا است و هم بر همه چیز مسلط است .

آیا خداى تو مى تواند همه دنیا را در میان تخم مرغ بگنجاند؛ بى آنکه دنیا کوچک شود و درون تخم مرغ  وسیع گردد؟

- براى پاسخ به این سؤال به من مهلت بده .

یک سال به تو مهلت مى دهم .

هشام : سوار شد و به حضور امام صادق (ع ) رسید؛ و عرض کرد: اى فرزند رسول خدا؛ عبدالله دیصانى نزد من آمده و سؤالى از من کرد که براى پاسخ به آن ؛ تکیه گاهى جز خدا و شما کسى نیست .

او چه سؤالى کرد؟

- او گفت : آیا خدا قدرت دارد که دنیا با آن وسعت را در درون تخم مرغ قرار دهد؛ بى آنکه دنیا را کوچک کند و تخم مرغ را بزرگ نماید؟

اى هشام ! تو داراى چند حس هستى ؟

- داراى پنج حس هستم (بینایى ؛ چشائى ؛ شنوائى ؛ بویائى و بساوائى لامسه ).

کدامیک از این پنج حس کوچکتر است ؟

- حس بینائى .

اندازه وسیله بینائى (عدسى چشم ) چقدر است ؟

- به اندازه یک عدس ؛ یا کوچکتر از آن است .

اى هشام ! جلو و بالاى سرت را نگاه کن ؛ و به من بگو چه مى بینى ؟

هشام نگاه کرد و گفت : آسمان ؛ زمین ؛ خانه ها، کاخها، بیابانها، کوهها و نهرها را مى نگرم .

خدائى که قادر است آنچه را با آن همه وسعت که مى بینى ؛ در میان عدسى چشم تو قرار دهد؛ مى تواند همه  جهان را در درون تخم مرغى قرار دهد؛ بى آنکه جهان کوچک گردد و تخم مرغ بزرگ شود.

در این هنگام ؛ هشام خم شد و دست و پاى امام صادق (ع ) را بوسید؛ و گفت : اى پسر رسول خدا! همین پاسخ براى من بس است  هشام به خانه خود بازگشت ؛ فرداى آن روز عبدالله نزد هشام آمد و گفت : براى عرض سلام آمده ام نه براى گرفتن جواب آن سؤال .

هشام گفت : اگر جواب آن سؤال را مى خواهى ؛ این است جواب آن (سپس جواب امام را براى او بیان کرد).

عبدالله دیصانى (تصمیم گرفت شخصاً به حضور امام صادق (ع ) برسد و سؤالاتى را مطرح کند) به خانه امام صادق (ع ) رهسپار شد و اجازه ورود طلبید؛ و به او اجازه داده شد؛ او به محضر آن حضرت رسید و نشست و گفت : اى جعفر بن محمد! مرا به معبودم راهنمائى کن .

امام : نامت چیست ؟ عبدالله بیرون رفت  نامش را نگفت دوستانش به او گفتند: چرا نامت را نگفتى .

او جواب داد: اگر نامم را که عبدالله (بنده خدا) است مى گفتم ؛ از من مى پرسید: آنکه تو بنده او هستى کیست ؟ دوستان عبدالله گفتند: نزد امام برگرد و بگو: مرا به معبودم راهنمایى کن و از نام مپرس .

عبدالله بازگشت به امام صادق (ع ) عرض کرد: مرا به معبودم راهنمائى کن و از نامم مپرس .

امام اشاره به جایى کرد و فرمود: در آنجا بنشین .

عبدالله نشست ؛ در همین هنگام ؛ یکى از کودکان امام که تخم مرغى در دست داشت و با آن بازى مى کرد؛ به آنجا آمد؛ امام به کودک فرمود: آن تخم مرغ را به من بده .

کودک ؛ تخم مرغ را به امام داد.

امام آن را بدست گرفت و به عبدالله رو کرد و فرمود: اى دیصانى ! این تخم را نگاه کن که سنگرى پوشیده است ؛ داراى :

1-  پوست کلفتى است .

2-  زیر پوست کلفت ؛ پوست نازکى قرار دارد.

3-  زیر آن پوست نازک ؛ (مانند) نقره اى است روان (سفیده ).

4-  سپس طلائى است آب شده (زرده ) که نه طلاى آب شده با آن نقره روان بیامیزد؛ و نه آن نقره روان با آن طلاى روان مخلوط گردد؛ و به همین وضع باقى است ؛ نه سامان دهنده اى از میان آمده که بگوید: من آن را آن گونه ساخته ام ؛ و نه تباه کننده اى از بیرون به درونش رفته ؛ که بگوید من آن را تباه ساختم ؛ و روشن نیست که براى تولید فرزند نر؛ درست شده یا براى تولید فرزند ماده ؛ ناگاه پس از مدتى شکافته مى شود و پرنده اى مانند طاووس رنگارنگ ؛ از آن بیرون مى آید؛ آیا به نظر تو چنین تشکیلات (ظریفى ) داراى تدبیر کننده اى نیست ؟ عبدالله دیصانى در برابر این سؤال ؛ مدتى سر به زیر افکند؛ سپس (در حالى که نور ایمان بر قلبش تابیده بود) سربلند کرد و گفت : گواهى مى دهم که معبودى جز خدا یکتا نیست و او یکتا و بى همتا است ؛ و گواهى مى دهم که محمد (ص )؛ بنده و رسول خدا است ؛ و تو امام و حجت از طرف خدا بر مردم هستى ؛ و من از عقیده باطل و کرده  خود توبه کردم و پشیمان هستم.

یکبار هم بخاطر خدا نماز بخوان!

صالحین
عمار مبارکه/یکبار هم بخاطر خدا نماز بخوان!
همان شب شیخ رجبعلی خیاط در عالم خواب دید که به او گفتند چرا دیر آمدی؟ یعنی چه یعنی تو باید 30 سال پیش به فکر این کار می‌افتادی حالا سر پیری باید بفهمی و نماز بخوانی و حاجتی طلب نکنی.
به گزارش شیعه آنلاین به نقل از پارسینه، شیخ رجبعلی خیاط می‌گفت: من هر وقت که نماز می‌خواندم نمازهایی مثل نماز امام زمان یا نماز جعفر طیار از خداوند حاجتی می‌خواستم یک روز گفتم بگذار یک بار برای خود خدا نماز بخوانم و حاجتی نخواهم شاعر می‌گوید:

 


تو بندگی چو گدایان به شرط مزد نکن           که خواجه خود روش بنده‌پروری دارد




همان شب شیخ رجبعلی خیاط در عالم خواب دید که به او گفتند چرا دیر آمدی؟ یعنی چه یعنی تو باید 30 سال پیش به فکر این کار می‌افتادی حالا سر پیری باید بفهمی و نماز بخوانی و حاجتی طلب نکنی.



ما هر وقت جایی گیر می‌کنیم و اصطلاحا دُمِمان در تله‌ای گیر می‌کند می‌گوییم خدا. این شعر را استاد من شیخ اکبر برهان 62 سال پیش در مسجد لرزاده بر روی منبر می‌خواندند و من هنوز به یاد دارم که:

 


هر وقت که سرت به درد آید             نالان شوی و سوی من آیی


چون دردسرت شفا بدادم                یاغی شوی و دگر نیایی




ما هر وقت با خدا کار داریم خدا را صدا می‌زنیم چه قدر خوب است که وقتی هم که کاری نداریم بگوییم خدا.



مرحوم آیت الله مجتهدی تهرانی

وقتی علامه برای تدریس فلسفه اجتهاد کرد

وقتی علامه برای تدریس فلسفه اجتهاد کرد

امام جمعه موقت شهر تهران می‌گوید: در آن دوره به علامه فشار می‌آوردند که درس فلسفه را تعطیل کن! ایشان هم در پیامی به آیت‌الله بروجردی گفتند: اگر حکم، حکم حکومتی است درس را تعطیل می‌کنم وگرنه شاگردانم را به علی‌آباد می‌برم و درسم را ادامه می‌دهم.

به گزارش فرهنگ نیوز ، حجت‌الاسلام والمسلمین کاظم صدیقی استاد اخلاق، امام جمعه شهر تهران و از خطبای قدیم پایتخت است که همزمان با آغاز قیام امام خمینی(ره) در ۱۵ خرداد سال ۴۲ عزم خودش را جزم کرد که طلبه شود و به همین منظور وارد حوزه علمیه قم شد و از محضر اساتیدی نظیر حضرات آیات مشکینی، احمد جنتی، محمد محمدی گیلانی، محمدتقی مصباح یزدی و سیدمحمد بهشتی دروس فقه، اصول، منطق و فلسفه را تلمذ کرد. وی اکنون مدیریت حوزه علمیه امام خمینی(ره) را در منطقه ازگل تهران بر عهده دارد، همچنین در شورای عالی حوزه‌های علمیه‌ به ایفای مسئولیت می‌پردازد.

حجت‌الاسلام والمسلمین صدیقی از دوران طلبگی خود و کرامات برخی از اساتیدش، ویژگی‌های حوزه‌های علمیه قدیم، مکتب حِکمی تهران و وضعیت فعالیت‌های فلسفی در دوران گذشته سخن گفت.

بخش نخست مصاحبه با فارس  را در ادامه می‌خوانیم:

تمایل شهید بهشتی به فلسفه صدرا و حکمت متعالیه

* گفتید که فلسفه اسلامی را نزد آیت‌الله مصباح، فلسفه هگل را نزد شهید بهشتی و فلسفه ژیلسون را هم نزد آیت‌الله احمدی گذرانید. در خصوص دیدگاه فلسفی شهید بهشتی توضیح می‌دهید که ایشان به کدامیک از مکاتب اسلامی نزدیک‌تر بود؟

 آقای بهشتی واقعاً در بحث علم و فقه و فلسفه ابعاد پخته‌ای داشت، هم به لحاظ اخلاقی سعه صدر داشت و هم در تعقل، تواضع و تعبد به ولایت کم نظیر بود. البته وی به ظاهر غرب رفته و غرب دیده بود، ولی به اندازه عوام از نظر تعبد و در برابر احکام دین تسلیم بود و هیچ از اجتهاد کم نداشت و تسلیم محض بود.

روزی به آقای بهشتی گفتند: آن قدر فلان روزنامه علیه شما جوسازی می‌کند، شما چرا از خودتان دفاع نمی‌کنید؟ ایشان گفتند که امام(ره) فرمودند: دفاع نکنم!

شهید بهشتی یک بار فرمودند: خودشان یک دوره فلسفه را نزد استاد برجسته حوزه خوانده است. تعبیرشان این بود که من بحّاث بودم، با اینکه استاد ما در فن خود متبحر بود، گاهی هم اسفار می‌خواند و عبارات ابتدایی را با هم مرتبط می‌کرد، اما من اغنا نمی‌شدم خلاصه یک دوره فلسفه خواندیم، ولی آرامش نیافتم، تا به پیر طریقتی دست یافتم که دست ما را گرفت، تازه فهمیدیم فلسفه خواندنی نیست و اندیشه کردن است! کسی باید خودش چشمه جوشان باشد و عطش انسان را جرعه نوش کند. از او پرسیدیم آن پیر طریقت شما چه کسی بود که این هنر را داشت و شمای بیقرار را به سامان رساند؟ او فرمود: علامه طباطبایی که فلسفه‌شان هم گویا صدرایی بود.

پاسخ علامه برای تعطیل نشدن درس فلسفه

*با توجه به اینکه وضعیت حوزه‌ها در آن زمان عموماً فلسفه‌ستیز بود، روی آوردن به فلسفه در آن زمان سخت نبود؟!

- بله! آقای طباطبایی جهاد عظیمی کردند، همه این ستیزها را پاک کرد، حتی امام(ره) در این حد نتوانست فلسفه را ادامه دهد، چرا که فضای حوزه اجازه این کار را نمی‌داد. همین الان هم این تفکیکی‌ها به فلسفه می‌تازند و برخوردهای خطرناکی دارند، اما علامه در قم فلسفه را با این شرایط آغاز کردند.

بنده توفیق داشتم فلسفه را محضر علامه طباطبایی هم تلمذ کنم، عده‌ای در آن دوره به آقای بروجردی فشار آوردند که درس علامه را تعطیل کنند، مرحوم بروجردی هم به علامه پیام دادند که درس را تعطیل کند، اما آقای طباطبایی در پاسخ با نهایت احترام پیام داده بود که تمام آن چیزهایی شما در مقدمات اجتهاد کار کردید من هم کردم و اگر شما فتوا دادید، من هم صاحب فتوا هستم، لذا با همان دیدی که شما می‌گویید تعطیل کن، من با همان دید بر خود واجب می‌دانم که کار را ادامه دهم!

البته علامه در ادامه گفته بودند: مگر اینکه شما به عنوان پرچمدار شیعه حکم کنید که من حق ندارم درس را ادامه دهم و من این حکم را حکم حکومتی تلقی می‌کنم و درس را تعطیل می‌کنم در هر حال اگر فشار در حوزه زیاد شود و اجازه ندهند درسم را ادامه دهم، من هم علی‌آباد می‌روم و شاگردانم را بدانجا می‌برم!

ماجرای انس آیت‌الله مصباح و علامه طباطبایی

خود آقای مصباح تعریف می‌کرد که فلسفه را خوانده بوده و نیاز جدی به چیزی نداشته، چرا که نبوغ فکری‌اش هم زیاد بوده، اما زمانی که شنیده آقایی به تبریز آمده و درس اسفار می‌گوید: صرفاً جهت اطلاع از وضعیت بدانجا رفتم، اما متوجه شدم که این فلسفه چیز دیگری است و مدتی که با علامه مأنوس شدم، متوجه شدم که تاکنون با الفاظ بازی می‌کردم.

 

نقش ریاضیات در یادگیری فلسفه و پاسخ به شبهات

*مقام معظم رهبری بر ترویج فلسفه اسلامی و حتی پرورش فلسفه کودکان تأکید دارند، علت این مسأله را چه می‌دانید؟!

- پختگی فکری و فهم عمیق از دین بدون فلسفه نمی‌شود، استادِ مرحومِ علامه به ایشان گفته بودند: پیش از فلسفه باید ریاضی بخوانی! به همین خاطر علامه هم سراغ استاد ریاضی رفته بود، یک ریاضیدان در نجف پیدا کرده بود که کتاب‌هایش الان در دنیا مطرح است، او نیم ساعت تنها مقارن ظهر فرصت داشته، علامه هم دو ـ سه کیلومتر در هوای گرم نجف با گالش پلاستیکی می‌رفته و محضر او تلمذ می‌کرده، خود علامه ریاضیدان و مهندس بزرگی بودند، این ریاضیات فکر ایشان را تنظیم کرده بود.

فلسفه‌ای که مبتنی بر استدلال و منطق باشد، خیلی با ارزش است، کسی که فیلسوف است در فهم قرآن و احادیث استدلالی و سایر حوزه‌ها فعال است، کسی که ریاضی نخوانده باشد، در برابر شبهات و دیگر مسائل به مشکل برمی‌خورد، زیرا «یُعَلّمُهُم الکِتاب و الحِکمَة». حتی اگر تمام مواد غذایی آماده باشد، کسی که آشپز نباشد نمی‌تواند غذای خوبی درست کند.

حوزه حکمی تهران از رکود خارج می‌شود

*حوزه حکمی تهران مدت‌هاست که ضعیف شده است. با توجه به اینکه عضو شورای عالی حوزه‌های علمیه‌ هستید و چند باری هم اساتید برجسته را به تهران دعوت کرده‌اید، فکر می‌کنیدچگونه می‌توان مکتب طهران را احیا کرد؟

- به هر حال چنین چیزی کار می‌برد، این حوزه دچار رکود شده است، نظیر دوره‌های تحصیلی که حتی یک تعطیلات سه ماهه هم رکود در آن ایجاد می‌کند، از سال گذشته تا امسال دو بار حاج آقای فیاضی رئیس هیئت مدیره مجمع عالی حکمت اسلامی را از حوزه قم به تهران دعوت کردیم، چرا که ایشان پس از آیت‌الله مصباح و آیت‌الله جوادی آملی، نفر سوم فلسفه در قم هستند. الان هم بنا داریم از اساتید دیگر برجسته قم برای زنده کردن حوزه حکمی تهران استفاده کنیم، شما هم دعا کنید ما به آرزوهایمان برسیم، چرا که آنچه شما در این زمینه احساس می‌کنید ما لمس کرده‌ایم و جزوه اهداف ماست تا آسیب‌هایش را رفع کنیم.

البته باید توجه داشت در حوزه تهران کلام رهبری بسیار حائز اهمیت است و الحق درس ایشان دارای ابعاد حوزوی جامع است، حاج آقا مجتبی تهرانی در حوزه تهران هم نعمت بزرگی بودند، بعد از ایشان، حضرت آقا در درس فقهشان شاگردان زیادی را جمع می‌کنند و  علاقه‌مندان می‌توانند در محضر ایشان تلمذ کنند اما از آنجایی که استاد باید در معرض مراجعه شاگرد باشد و این فرصت کمتر برای شاگردان ایشان فراهم می‌شود، فضای حوزه هم باید رونق بیشتری گیرد و خلاءهای حوزه تهران رفع شود.

 


ماجرای مسلمان‌شدن بازیگر انگلیسی/ امیلی چگونه مریم شد

ماجرای مسلمان‌شدن بازیگر انگلیسی/ امیلی چگونه مریم شد

«امیلی فرانسوا» در خانواده‌ای مسیحی متولد شد و در کودکی با بازی در فیلمی به کارگردانی «انگ لی» به شهرت رسید. او می‌گوید مطالعه قرآن را از روی لجاجت با یکی از دوستان مسلمانش آغاز کرد تا بتواند از آن ایراد بگیرد اما نمی‌دانست...
به گزارش فرهنگ نیوز ،«مریم فرانسوا سرا» مشهور به «امیلی فرانسوا» نویسنده، روزنامه‌نگار، بازیگر و هنرپیشه انگلیسی است. او بازیگری را از سال ۱۹۹۰ یعنی از سن هفت سالگی و با بازی در فیلم «حس و حساسیت» به کارگردانی «انگ لی» آغاز کرد. 

مریم فرانسوا در کنار کیت وینسلت در فیلم «حس و حساسیت» 

 

 

 ولی برحسب اتفاقی جالب در سال  ۲۰۰۳،‌ در سن۲۱ سالگی مسلمان شد. در سال ۱۹۹۰ یعنی در سن هفت سالگی در فیلم «حس و حساسیت» به کارگردانی «انگ لی» بازی کرد.

وی هم اکنون نماینده دانشگاه اسلامی آکسفورد است و با حجاب اسلامی در برنامه‌های مختلف تلویزیونی با موضوع جایگاه زنان مسلمان در جامعه حضور می‌یابد.

مابقی ماجرا را از زبان «مریم» می‌شنویم: 

*یک کاتولیک نه چندان معتقد بودم

پس از آنکه از دانشگاه کمبریج فارغ‌التحصیل شدم به دین اسلام مشرف شدم. پیش از آن، من یک کاتولیک نه چندان معتقد بودم، به خدا اعتقاد داشتم ولی نسبت به چهارچوب دین یک بی‌اعتمادی در من وجود داشت.

*از روی لجاجت با یکی از دوستان مسلمانم و یافتن اشتباه در قرآن خواندن آن را آغاز کردم

در فرایند مسلمان شدنم، قرآن برای من نقش محوری داشت، در ابتدا از روی لجاجت و دشمنی به قرآن نزدیک شدم، با این عنوان که به یکی از دوستان مسلمانم اثبات کنم اشتباه می‌کند ولی به مرور با علاقه و ذهن بازتری شروع به خواندن آن کردم.

*خواندن سوره حمد و تأثیر شگرفش بر من، مرا به خواندن بقیه قرآن ترغیب کرد

در ابتدا سوره حمد را که خواندم و دیدم که مخاطبش همه نوع بشر است و همین از نظر روانی تأثیر شگرفی بر من گذاشت و باعث شد تا خواندن قرآن را ادامه دهم. قرآن درست به همان زبانی صحبت‌ می‌کرد که در انجیل صحبت شده بود و برای من قابل تشخیص بود ولی به روشی کاملا متفاوت!

*قرآن از من انسان بالغ و مسئولیت‌پذیری ساخت

به مرور بسیاری از تردید‌هایی که نسبت به مسیحیت داشتم برایم روشن شد.قرآن از من انسان بالغی ساخت که ناگهان متوجه شدم که  سرنوشت و اعمال من نتیجه همان چیز‌هایی است که من به تنهایی مسئول آنها هستم.

*قرآن پایه‌گذار اخلاقیات و پاسخگوی عمیق‌ترین سؤالات فلسفی است

در دنیایی که از قانون نسبیت پیروی می‌کند و حقایق اخلاقی در رأس مطالب آن قرار دارد و در واقع می‌توان قرآن را پایه‌گذار اخلاق دانست. به عنوان کسی که علاقه خاصی به فلسفه دارم، احساس کردم که قرآن تمامی اندیشه‌‌ و تفکرات فیلسوفان را در بر می‌گیرد از کانت و هیوم گرفته تا سارتر و ارسطو.

سخنان آورده شده در قرآن به گونه‌ای هستند که می‌توانند به عمیق‌ترین سؤالات فلسفی که قرن‌ها درباره حقیقت وجود بشر داشته است، پاسخ دهد که در حقیقت بنیادی‌ترین سوالی که در این میان مطرح است و قرآن پاسخگو است، این سوال است که چرا ما اینجاییم؟

*تلاش‌های آشکاری برای آنکه فضایل حضرت محمد (ص) در دنیا نادیده گرفته شود، وجود دارد

درباره زندگی حضرت محمد نیز باید بگویم که با مردی آشنا شدم که او نیز همچون اجداد خود موسی، میسح و ابراهیم، مأموریت مقدسی به عهده داشت. تلاش‌های آشکاری وجود دارد برای اینکه فضیلت‌های حضرت محمد(ص) در دنیا نادیده گرفته شود و من باید تلاش می‌کردم ورای تمام این تلاش‌ها و تمام ادعاهای نادرستی که در رابطه با ایشان وجود دارد، درباره‌شان مطالعه کنم و اطلاعات درستی به دست آورم.

بسیاری از دوستان نزدیکم متوجه تغییراتی در من شده بودند ولی فکر می‌کردند که یک چیز موقت و نه چندان مهم است و فکر نمی‌کردند که قرار است من تا این حد از بنیان دچار تغییر و تحول شوم.برخی از نزدیک‌ترین دوستانم تمام تلاششان را برای حمایت و کمک به من به کار گرفتن و در این میان متوجه تصمیم‌های من شدند، در این میان به جهانی بودن پیام الهی و درخشش ارزش‌های خداوندی در اعمال خوب و انسانی نوع بشر از هر دین و آیینی پی‌بردم.

من هرگز تغییراتی را که در من روی داد در تضاد با فرهنگ ندیدم. بالعکس، این تصدیقی بود بر آنچه که همیشه احساس می‌کردم در زندگی ستودنی است و یا این تغییرات در مواردی که نیز به بهبود احساس می‌شد، راهنمایی کننده بود.

*به عقیده من حفظ تعادل و ثبات در کارها پیام اصلی دین اسلام است

اسلام تصدیق خوبی‌های درون ما و همچنین کمکی برای اصلاح و رفع بدی‌هاست. اسلام همیشه مشوق ما انسان‌ها به رعایت تعادل در زندگی است، من فکر می‌کنم، پیام اصلی حضرت محمد (ص) در اصل رعایت همین تعادل و پایداری در همه کارهایی است که ما انجام می‌دهیم.