علویون

علویون

علویون فاز 5 اندیشه
علویون

علویون

علویون فاز 5 اندیشه

دخترم ۵ سالش بود می گفت برایش چادر بخریم...

گفتگو با همسر شهید مدفون در دانشگاه امیرکبیر

دخترم ۵ سالش بود می گفت برایش چادر بخریم

خوشحالم از اینکه سربلندمان کرده. هم در این دنیا و هم در آن دنیا سرافرازیم. دلم می خواهد تمام دنیا بفهمد که چرا همسران ما به جنگ رفته اند؟ به خاطر وطن به خاطر ناموس به خاطر دین اسلام. دلم می خواهد جوانان درک کنند این موضوع را تا شاید کمی به حجاب اعتقاد بیاورند.

به گزارش فرهنگ نیوز ، روزها و ساعت های سی و دو سال از زندگی ملیحه ترابی در مرور خاطرات ۶ سال زندگی مشترکش گذشت . ۳۲ سال انتظار کشید و در لحظه های انتظار شیرینی ثانیه های ۶ سال زندگی با شهید رضا سلمانی کرد آبادی را مرور کرد. هرچند که دیگر او را نمی دید ولی خاطراتش را در حافظه حفظ کرد و با عکس او سالهایش را سپری کرد . ثمرات زندگی مشترکشان را بر روی چشم بزرگ کرد تا همسرش را همیشه با خود همراه داشته باشد. و حالا بعد از سی و دو سال شهید گمنام دانشگاه امیر کبیر شناسایی شده و ملیحه ترابی از اصفهان برای دیدار با همسرش در دانشگاه امیر کبیر به تهران  می آید.

- شما چند فرزند دارید؟
 
من سه فرزند دارم. آسیه سلمانی ، آمنه سلمانی و جواد سلمانی.
 
- متولد چه سالی بودند؟
 
۱۳۳۵.
- چه سالی به جبهه رفتند؟
 
همان اوایل سال ۶۱ درخرداد ماه در عملیات بیت المقدس به شهادت رسیدند.
 
- چند ساله بودند که به شهادت رسیدند؟
 
۲۵ ساله بودند که به جبهه رفتند و چند وقت به ما گفتند مفقودالاثر شده اند. حالا به ما خبر دادند بعد از سی و سه سال که ۶ سال قبل تعدادی شهید را در اردوگاه عراق پیدا کرده اند و چون پلاک و نشانه ای نداشتند به عنوان شهید گمنام در دانشگاه امیر کبیر تدفین شده اند. 
 
- چطور متوجه شده اند که این شهید گمنام همسر شما بوده؟
 
از خون پدرشوهر و دخترم گرفتند و آزمایش کردند و از آن طریق متوجه شده اند. بعد متوجه شدند و به ما خبر دادند و گفتند بیایید تهران می خواهند برایش مراسم بگیرند . در ضمن گفتند هر چی شما بخواهید ما همان کار را انجام می دهیم. اگر بخواهید می توانیم شهید را به اصفهان بیاوریم اما گناه دارد نبش قبر کنید ما هم پذیرفتیم که همان جا باشند. قرار است به تهران بیایم و جایگاهش را ببینیم.
 
- شما از رفتن ایشان به جبهه رضایت داشتید؟
 
بله من آن موقع یک دختر ۵ ساله داشتم یک دختر سه ساله داشتم و یک پسر ۶ ماهه داشتم. من به دخترم میگفتم از پدرت بپرس از من راضی است ؟ او هم میپرسید . ایشان جواب میداد من راضی هستم خدا و رسول هم از شما راضی باشد  که با من همکاری میکنید تا برای دین اسلام مبارزه کنم. من هر چه از شوهرم بگویم کم گفتم... نمیدانید چقدر با وقار بود با خدا بود حرف حق میزد ، با دیگران بر سر اسلام بحث میکرد . من همیشه به او میگفتم آقا رضا حرف تو تک هست من افتخار میکنم به تو که انقدر قشنگ از اصول دین و انقلاب دفاع میکنی.
 
- چطور ازدواج کردید؟
 
من ۱۴ ساله بودم که پدر شوهرم که صاحب شرکت قالیبافی بود با سر کارگرانش برای دیدن قالی مادرم به خانه ما آمدند . پدر شوهرم من را دیدند و برای پسرشان من را خواستگاری کردند. مادرم گفتند دخترم فقط ۱۴ ساله است . اما موافقت کردند. دوشنبه خواستگاری کردند ، پنج شنبه همان هفته عقد کردیم و سه ماه بعد هم عروسی کردیم. ۱۵ ساله بودم که دختر اولم را به دنیا آوردم ۱۸ ساله بودم که فرزند دومم به دنیا آمد و ۲۰ سالگی نیز پسرم به دنیا آمد. یکسال بعد نیز همسرم مفقود الاثر شد.
الان ۳۳ سال است که من بچه هایم را تنها بزرگ کردم خیلی سخت بود اما همیشه به امید این بودم که خدایا همسرم را در راه تو از دست دادم من را آن قدر استوار کن که بتوانم فرزندانش را بزرگ کنم و به ثمر برسانم.
 
- فرزندانتان چطور هستند؟
 
فرزندانم همه ازدواج کرده اند و بچه دارند و من خدا را شکر میکنم که هر کدام به ثمر رسیده اند.
 
- شغل همسرتان چه بود؟
 
کارهای متفرقه انجام میدادند. گاهی در کارخانه کمک پدرشان میکردند. بنایی را دوست داشت گاهی بنایی میکرد . به هر صورت تلاش میکرد خرج زندگیمان را دربیاورد. خدا میداند که چقدر پولش برکت داشت.
 
- شده بود با همسرتان قهر کنید؟
 
نه ، من فقط شش سال با او زندگی کردم. مثل تمام زن و شوهر ها گاهی با هم اختلاف داشتیم او می-آمد و آشتی میکردیم من غرور داشتم همیشه او می آمد.
 
- رفتارشون در مقابل فرزندانشان چطور بود؟
 
عاشق بچه ها بودند . موقعی که دختر دومم را به دنیا آوردم . مادرشان گفتند: "دوباره خدا به شما دختر داده ؟!" ایشان به مادرشان گفتند: " مادر ببین خدا به من چه گلی داده فرقی نمیکند."
 یادم هست دخترم ۵ ساله بود که میگفت: " بیا برویم برای دخترمان چادر بخریم."
 
- اخلاق ایشان چطور بود؟
 
شوهر من ۲۵ ساله بود اما اندازه یک مرد صدساله فهم و درک داشت . خدا می داند چقدر درک و فهم داشت . به  من همیشه می گفت: "سعی کن با نفست مبارزه کنی . همیشه به زیر دستت نگاه کن مبادا من نبودم به بالا دستت نگاه کنی . به زیر دستت نگاه کن تا راضی باشی".
 از این شش سالی که من با این مرد زندگی کردم هیچ وقت بدی از او ندیدم خیلی مرد بود خیلی...  
 
بر روی حجاب خیلی تاکید داشتند گاهی اگر تار مویم از زیر روسری بیرون می آمد با آرامش به من تذکر می داد و طوری که هیچ کس متوجه نمی شد. همیشه در جمع با اشاره حرف می زدیم. 
 
- وقتی ازدواج کردید فکر می کردید شهید بشوند؟
 
اصلا فکر نمی کردم. یک بار به من گفتند اگر در جبهه شهید شدم چه می کنی؟ گفتم چه کار می توانم بکنم سه فرزندانم را بزرگ می کنم. فقط برایم دعا کن بتوانم بچه هایمان را آن طور که دوست داری به ثمر برسانم. الحمدلله امیدوارم از پس این کار برآمده باشم.
 
- چقدر همسرتان بعد از شهادت در زندگیتان حضور دارند؟
 
من همیشه با عکس همسرم صحبت می کنم. حتی یک سنگ یادبود در گلزار شهدای اصفهان برایشان گذاشتیم من می روم و بر سر این سنگ مزار با او صحبت می کنم گریه می کنم و با او درد دل می کنم. وقتی آنجا میروم احساس می کنم کنارم هستند و من را آرام می کنند و دلداریم می دهند. 
 
-  پیش آمده شکایت کنید و بگویید چرا تنهایتان گذاشت؟
 
اصلا! فقط می گویم شفاعتم را بکن تا ذلیل نشم . مراقب بچه هایت باش . کمک جوانان کن.
 
- فکر می کردید پیکر همسرتان پیدا شود؟
 
نه فکر نمی کردم. پنج شنبه که از بنیاد شهید آمدند منزلمان بهشان گفتم انتظار داشتم بعد از ۳۲ سال بیایید بگویید همسرم زنده هست ولی فکر نمی کردم خبر شهادتش را برایم بیاورید. اما باز هم شکر خدا که شوهرم در راه اسلام شهید شده خوشحالم از اینکه سربلندمان کرده. هم در این دنیا و هم در آن دنیا سرافرازیم. دلم می خواهد تمام دنیا بفهمد که چرا همسران ما به جنگ رفته اند؟ به خاطر وطن به خاطر ناموس به خاطر دین اسلام. دلم می خواهد جوانان درک کنند این موضوع را تا شاید کمی به حجاب اعتقاد بیاورند.
 
- اگر می دانستید به شهادت می رسند اجازه می دادید به جبهه بروند؟
 
از من می پرسید: " اگر شهید شدم چه کار می کنی؟" می گفتم شکر خدا می کنم الگوی من حضرت زهراست الگوی من حضرت زینب است . یک بار سر فرزندم شکسته بود و او می خواست برود به او گفتم من را در این حال نگذار. گفت شما برایم عزیز تر از علی اصغر امام حسین نیستید . شما به کربلا نگاه کن امام حسین فرزند ۶ ماهه خود را داد. من می دانم که شما می توانی مثل یک قهرمان فرزندانم را بزرگ کنی .
 
-  نظرتان درباره اینکه ایشان در دانشگاه امیر کبیر به خاک سپرده شده اند چیست؟
 
ایرادی ندارد موجب سرفرازی من و بچه هایش است.

 

واکنش دیالمه به احتمال دست دادن بنی صدر با رئیس جمهور آمریکا...

بازخوانی فریاد دیالمه

واکنش دیالمه به احتمال دست دادن بنی صدر با رئیس جمهور آمریکا

بنی‎صدر که آنزمان در قامت رئیس جمهور ساختارهای فراوان گفتمانی و ایدئولوژیک نظام را زیر پا گذاشته بود، در پاسخ به سوالی مبنی بر احتمال آمدن روزی که در آن وی با ریگان در کاخ سفید دست بدهد، گفته بود: «دنیا، دنیای احتمالات است و همه چیز احتمال دارد.»

به گزارش فرهنگ نیوز ،  شیهد عبدالحمید دیالمه را همه آنهایی که به یاد دارند، به صراحت لهجه و خط نگهداری از خطوط قرمز گفتمانی و آرمانی انقلاب می شناسند. صراحت و جدیت وی در فریاد کشیدن در مواقع عبور از خطوط قرمز، به حدی بود که سرانجام سر سبز او را به باد داد تا به خیل شهیدان انقلاب اسلامی بپیوندد. اما شاید یکی از ماندگار ترین فریادهایی که او بر سر جریان منحرف نفوذ کرده در بنده انقلاب اسلامی کشید، مربوط به ادعای دوپهلوی بنی‎صدر مبنی بر امکان دست دادن وی با ریگان در کاخ سفید بود.

رجانیوز، بنی‎صدر که آنزمان در قامت رئیس جمهور ساختارهای فراوان گفتمانی و ایدئولوژیک نظام را زیر پا گذاشته بود، در پاسخ به سوالی مبنی بر احتمال آمدن روزی که در آن وی با ریگان در کاخ سفید دست بدهد، گفته بود: «دنیا، دنیای احتمالات است و همه چیز احتمال دارد.»

شهید دیالمه در واکنش به این اظهار نظر دوپهلو، نطقی محکم و انتقادی در مجلس اول به ریاست هاشمی رفسنجانی ایراد کرد که البته با حمله طیفی خاص از نمایندگان به وی همراه بود.

آنچه در ادامه می‎خوانید بخش‎هایی از این نطق تاریخی است که در تاریخ دهم دی ماه ۱۳۵۹ و در نود و دومین جلسه از جلسات دوره اول مجلس شورای اسلامی توسط وی ایراد شد:

رئیس- آقای دیالمه بفرمائید.

دکتر دیالمه- بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین. از آن زمان که ملت ما خط امام را به عنوان رمز حیات خود یافت و هر لحظه فریاد برآورد که تنها خطی که آزادی، استقلال و جمهوری اسلامی رادر این برهه از زمان ترسیم میکند خط امام است صهیونیسم بین المللی بر آن شد تا آنجا که میتواند آگاه و ناآگاه خط بدلی بسازد . و خطوط کشیده شده از راست و چپ. اما یکباره همه این خطوط در حول محور یک خط قرار گرفتند. و چنان خط صخیمی در مقابل خط امام ترسیم کردند که شاید هیچ خطاطی اینچنین نمیتوانست کرد، آنها کلاس خطاطی تشکیل دادند و خطاطان پرورانیدند (خلخالی: تو خودت هم یکی از آنها بودی) تا خطهای راست و چپ را بکشند.

خلخالی- تو دیگر چنان خودت را به خط امام زدی که گوئی از همه ما جلوتر بودی. مخالف مبارزات بودی حالا آمدی به خط اما م وارد شدی اختلافات را زیاد نکنید خجالت بکشید.

رئیس- آقای خلخالی خواهش میکنم سکوت را رعایت بفرمائید.

دیالمه- اما آن خط محوری کدام خط است؟ خطی که اشغال جاسوسخانه را نقطه ضعف میداند (خلخالی: به تومربوط نیست) و نه قوت ملت ایران خطی که بدنبال آن است تا دولت را به سقوط حتمی بکشاند تا ثابت کند پیش بینی عملیش مبنی بر حداکثر دو ماه دوام این دولت صحت داشته است خطی که دولت را لایق این اوضاع نمیداند و معتقد است که سرنوشت کشور را در این لحظات نباید بدست اینگونه افراد سپرد.

خلخالی- آیا ما هم با بنی صدر بدیم و هم با رجائی؟ تو با همه اینها بد هستی. چرا وقت مجلس را میگیری هر دقیقه اش برای ملت بیست هزار تومان آب میخورد. چه میگوئی.

رئیس- آقای خلخالی برادر نظم مجلس را بهم نزنید.

دیالمه- و با همکاری تمامی نیروهای منحرف از چریکهای فدائی تا جنبش ملی مجاهدین فاسق و از جبهه ملی تا حزب جمهوری خلق مسلمان فاسد با ساختن شایعاتی همچون استعفای نخست وزیر سعی در تضعیف آن دارد. خطی که میکوشد جهاد سازندگی سپاه پاسداران و کمیته ها را ابزار قدرت برای گروهی خاص معرفی نماید. خطی که میکوشد از روحانیت ، این سنگر همیشه مقاوم درمقابل استعمارگران مخالفینی مجهول در ذهن ارتشیان عزیز ما بسازد . و دائماً در افکار آنان ردمد که بعد از اتمام جنگ و یا نبودن این خط شما را بجرم خیانت اعدام خواهند کرد. و هیچ نمیگوید که در آن زمان که همین گروهکها فریاد انحلال ارتش را برآورده بودند۰۰۰

خلخالی- امام فرموده است آتش بس کنید این حرفها مخالف حرف امام است.

دیالمه- چه نیروهائی و چه گروههائی پیروی از خط امام و با پشتیبانی ملت از تشکیل ارتش دفاع کرد (همهمه نمایندگان).

خلخالی- خاک بر سر گروههائی که تو مدافعش باشی.

رئیس- چرا شلوغ میکنید؟

دیالمه- خطی که با یک برنامه ریزی حساب شده میکوشد تا برای گردش اذهان از امریکای جنایتکار اینطور وانمود کند که مبارزات ضد امپریالیستی ملت ما را حزب توده طراحی کرده است. خطی که با راکد ساختن جبهه های جنگ و جلوگیری ازحملات تهاجمی (خلخالی: و ایجاد اختلاف در مجلس) ارتش را دلسرد نموده و ندای قبول صلح را در میان آنها سر میدهد. آنان خلاف میلشان باشد شایع میکند که افرادی را که شکنجه شده بودند اعدام کردند تا هیأت آنان را نبیند. خطی که در مقابل این سؤال که آیا امکان دارد که روزی در کاخ سفید با ریگان دست بدهید؟ میگوید دنیا دنیای احتمالات است و همه چیز احتمال دارد . خطی که احتمال میدهد روزی در مقابل فشار قدرتها تسلیم نامه امضا کند. و بالاخره خطی که امام را نه به عنوان رهبر انقلاب ، که به عنوان پدر خطاب میکند تا از استقرار ولایت فقیه در جمهوری اسلامی سرباز زده باشد. و خطی که فریاد بحث آزادش گوش فلک را کر کرده در حالیکه بیش از همه از بحث آزاد وحشت دارد. و بسیاری از خصوصیات دیگر از این خط.

رئیس- یک دقیقه دیگر وقت دارید.

دیالمه- و این است که آقایان و خانمهای نماینده ما امروز بیش از هر زمان دیگر مسؤولیت ترسیم و تفهیم خط امام را برای ملت مسلمان ایران داریم. تا روشنی این راه به تاریکی خطوط انحرافی تبدیل نگردد. والسلام عیلکم و رحمه الله و برکاته.

نمایندگان- الله اکبر، الله اکبر، الله اکبر، خمینی رهبر، مرگ بر منافقین و صدا. (یکی از نمایندگان: مرگ بر دکتر بقائی).

غضنفرپور- مرگ بر ترسیم کننده همین خطی که میخواهد رئیس جمهور را ۰۰۰۰(یکی از نمایندگان: مرگ بر تمام کسانی که در مقابل امام ایستاده اند).

کرمی- آقای هاشمی اگر مجلس رئیس دارد که مسؤول نظم مجلس است آقای خلخالی چه صیغه- ای است در این مجلس که نظم مجلس را بهم میزند؟ بیان کنید تا ما بفهمیم.

آیا یک شهید ناهی منکر دیگر خواهیم داد؟

آیا یک شهید ناهی منکر دیگر خواهیم داد؟

جوان اهوازی خالد حمودی عبیدی از کارکنان شرکت ملی حفاری ایران که برای خرید مایحتاج خانواده در حال عبور از پارک پردیس اهواز بود با یک صحنه خلاف عفت عمومی مواجه شده و تذکر لسانی می‌دهد که مورد ضرب و شتم ارازل و اوباش قرار می گیرد.
به گزارش فرهنگ نیوز ، وی پس از امر به معروف و نهی از منکر مورد ضرب و شتم یکی از مرتکبان عمل خلاف عفت عمومی قرار می‌گیرد ولی مانع از اصابت چاقو او به بدنش می‌شود خود را از صحنه می رهاند و به مسیر خود ادامه می دهد. به گفته خالد حمودی عبیدی فردی که به وی تذکر داده شده بود دوباره به سراغش می آید و با چاقوی بزرگی که در دست داشت ضربه محکمی به سینه این آمر به معروف و ناهی از منکر وارد می کند و از محل متواری می‌شود. این ضربه سبب شکافته شدن سینه این جوان اهوازی و خون ریزی شدید می شود که بر اثر این ضربه ریه اش آسیب دید. با مراجعه خانواده جوان بسیجی پرونده‌ای در این رابطه در کلانتری ۳۳ منطقه پردیس اهواز تشکیل شد. خالد حمودی عبیدی از جوانان بسیجی منطقه پردیس اهواز است که دانشجوی دکتری زمین شناسی و از کارشناسان شرکت ملی حفاری ایران است.
 
منبع : خادم الشهداء