* بُرد شیطان بزرگ در مذاکرات بُرد-بُرد چیست؟
اما سؤالی که باید ایده پردازان مذاکرات برد – برد به آن پاسخ دهند چه نوع بردی در برابر چه کسی؟ برد نظام لیبرال سرمایهداری چگونه بدون سلطه ناپذیری و قرار نگرفتن در محور چپاول صورت میپذیرد؟ چه زیبا پیر جماران و بنیانگذار انقلاب اسلامی فرمودند:
«نظرم است که در یک روایتی است که رسول خدا که مبعوث شد، آن شیطان بزرگ فریاد کرد و شیطانها را دور خودش جمع کرد و اینکه مشکل شد کاربر ما، در این انقلاب، شیطان بزرگ که امریکاست، شیاطین را با فریاد دور خودش دارد جمع میکند. و چه بچه شیطانهایی که در ایران هستند و چه شیطانهایی که در خارج هستند، جمع کرده است و هیاهو به راه انداخته است... اینکه همانطور که آن شیطان بزرگ از قرآن و اسلام میترسید، حالا اینها هم از این نهضت ـ که نهضت اسلامی است ـ میترسند. و دنبال همان شیطان بزرگ، مشغول شیطنت هستند و تضعیف میکنند روحیهٔ ملت ما را. باید ملت ما، جوانهای برومند ما باکمال قدرت پیش بروند و از این توطئهها اصلاً نترسند. اینها قابل آدم نیستند که انسان آزشان بترسد.»(۳)
۳) صحیفهٔ امام، ۱۴/۰۸/۱۳۵۸
به گزارش فرهنگ نیوز ،مهدی محمدی طی یادداشتی نوشت: اظهارت روز دوشنبه آقای رئیسجمهور درباره گسیل کردن منتقدان به جهنم، اظهارات تلخی بود ولی باید به شیرینی با آن برخورد کرد. وضعیت تیم مذاکرهکننده هستهای دولت آقای روحانی به تیم فوتبالی میماند که مربی آن ادعا میکند در حال بردن بازی است ولی معلوم نیست چرا دائما خواهان کشاندن بازی به حاشیه است.
مهمترین پرسش اکنون این است که چرا آقای روحانی و دوستان ایشان تا این حد به دنبال حاشیه هستند؟ و اگر حمایت ۹۰ درصد مردم را دارند و در مذاکرات هم افتخارات تاریخی خلق شده و خواهد شد، دیگر چه نیازی به درشتی کردن با منتقدانی است که نه تریبونی در صدا و سیما دارند و نه حتی از این موهبت بهرهمندند که دولتیان حقوقدان– که میخواهند با همه عالم تعامل کنند- لااقل از سر شفقت و ادب و نزاکت با آنها سخن بگویند؟
جواب سرراست این است که در «متن»، چیزی– و بلکه چیزهایی- وجود دارد که آقایان از طرح آن هراسانند و به همین دلیل استراتژی فرار به «حاشیه» را برگزیدهاند. ما نه چون مهارتهای آقای روحانی و دوستانشان برای بازی در حاشیه را داریم و نه نفعی در آن میبینیم، اجازه میخواهیم در همین «متن» که هستیم بمانیم. شاید از این نظرگاه، آنچه را در حاشیه میگذرد هم بهتر بتوان دید.
نخست باید از این نکته شروع کرد که همه گزارشهایی که درباره لرزیدن و کارهایی از این قبیل به آقای روحانی رسیده فقط صحنهسازیهایی برای مکدر کردن خاطر شریفشان بوده و ایشان نباید هر چه میشنوند را به سرعت باور کنند. منتقدان مذاکرات هستهای، نه میلرزند و نه حتی به آن معنا که دولتیان میپندارند دلواپسند. ما نیک میدانیم این کشتی را کشتیبان باکفایتی است که تاکنون بارها آن را از گردابهایی مهیب و توفانهایی بس سختتر از این عبور داده و این بار هم بیگمان نتیجه غیر از این نخواهد بود. از این بابت نه لرزشی هست و نه دلواپسی. آنچه منتقدان را نگران میکند نه مدیریت کلان مسائل امنیت ملی کشور، بلکه حال و روز دولتی است که همه اعتبار خود را به مذاکراتی گره زده و همه برنامههای خود را براساس تعاملی استوار کرده که سوی دیگر آن دشمنترین دشمنان این ملک ایستادهاند و اگر دستشان برسد به کمتر از ریشه کردن کردن بنیاد همین دولت رضایت نخواهند داد. نگرانی در اینجاست. نگرانی در اینجاست که به مردم گفته شده بود کلیدی وجود دارد که گشاینده قفلهاست اما مردم میبینند این کلید جز در چشم منتقدان جای دیگری چرخانده نمیشود. به مردم گفته شده بود باید کدخدا را ببینیم و کدخدا را هم دیدیم اما حالا روشن شده کدخدا، وقتی کدخدا بودنش به رسمیت شناخته شد، نخستین چیزی که مطالبه میکند این است که «رعیت باشید» و وقتی از تعابیری مانند اعتمادسازی، تعامل و واژگانی از این قبیل استفاده میکند هم در نهایت مقصودی جز این ندارد. نگرانی از این نیست که چرا مذاکره میکنید بلکه نگرانی از این است که جایی در میانه مذاکرات فراموش کنید آن که روبهروی شما نشسته دشمن است و حتی وقتی خوشرنگ و لعابترین پیشنهادها را جلوی شما میگذارد، قصدی جز دشمنی کردن ندارد. نگرانی از این هم نیست که چرا با جهان تعامل میکنید بلکه نگرانی از این است که خروجی این تعامل تن دادن به استانداردهایی باشد که بیش از ۳ دهه است غربیها میخواهند بر ایران تحمیل کنند و حال آنکه اگر ایران امروز یک قدرت منطقهای و بلکه بینالمللی است به این دلیل است که تن به این پروژه استانداردسازی نداده است.
مشخصا درباره مذاکرات هستهای– چیزی که اخیرا کمتر درباره آن سخن گفته شده- در ۳ بخش میتوان گفت نه فقط منتقدان، بلکه این خود آقای روحانی است که باید نگران باشد.
۱- پیشفرضهای مذاکرات
پس از حدود ۸ ماه اکنون در موقعیتی هستیم که بتوان از پیشفرضهای تیم آقای روحانی در مذاکرات، تصویری روشن به دست داد. علاوه بر این، مجموعهای از پیشفرضها هم وجود دارد که در اصل متعلق به طرف آمریکایی است اما تیم ایرانی به تدریج آنها را درونی کرده و به پیشفرضهای خود بدل کرده است.
نخستین پیشفرض این است که ایران از دید آقای روحانی و تیمش و همزمان از دید آمریکاییها، تا زمانی که آنگونه که آمریکاییها میخواهند، اعتماد آنها را جلب نکند، یک استثناست، از حقوق دیگر اعضای انپیتی بهرهمند نخواهد بود و تکالیفی بیش از تکالیف دیگران را هم باید به دوش بکشد. این اصلیترین و مهمترین پیشفرض توافق ژنو و مذاکراتی است که همین حالا در حال انجام است.
بحثی هم اگر هست نه درباره اصل موضوع، بلکه درباره میزان، نوع و زمانبندی محدودیتهایی است که ایران باید بپذیرد.
پیشفرض دوم که عملکرد آقای روحانی بشدت آن را تقویت کرده این است که عامل پیش برنده این مذاکرات تحریمهاست. هرچه هم به ظاهر اصرار شود تحریمها بر رفتار مذاکراتی دولت اثر ندارد، آنچه آمریکاییها فهمیدهاند و دولت هم عملا بر آن صحه گذاشته این است که با پیچ تحریم، رفتار دولت فعلی در ایران را تا حدود زیادی میتوان تنظیم کرد و اگر دولت تصمیمگیرنده نهایی بود رفتار نظام هم تنظیم میشد. دولت هیچ برنامه مقاومتی برای اداره اقتصاد کشور ندارد و آمریکاییها این را میفهمند. وقتی تفسیر آقای رئیسجمهور از واژه اقتصاد مقاومتی این است که برویم با جهان تعامل بیشتری بکنیم، آمریکاییها ابله هم اگر باشند درمییابند اینجا جایی است که باید به دولت ایران فشار آورد. هیچ استراتژی تا زمانی که کارآمد باشد کنار گذاشته نخواهد شد. دولت آقای روحانی، آمریکا را به این جمعبندی رسانده که تحریمها موثر است، حال آیا منطقی است که انتظار داشته باشیم تحریمها کاهش پیدا کند؟!
پیشفرض سوم این است که این مذاکرات سکویی برای پرش به سمت موضوعات دشوارتر، هموارتر شدن راه غرب به منظور مداخله بیشتر در امور ایران، تغییر محاسبات ایران در سایر موضوعات امنیت ملی و در نهایت ورود ایران و آمریکا به یک تعامل همهجانبه است. این پیشفرض را طرف ایرانی به صراحت تایید کرده و گفته است حل موضوع هستهای راهی به سوی همکاری در سایر حوزهها میگشاید. در سخنان روز دوشنبه آقای روحانی هم شواهدی وجود داشت که وی صرفا درباره مذاکرات هستهای سخن نمیگوید بلکه از حالا در پی ایجاد یک دوقطبی در داخل کشور بر سر موضوع تعامل یا عدم تعامل همهجانبه و سطح بالا با آمریکاست، امری که نشانههایی از تلاش برای آن در سفر ماه آینده وی به نیویورک مشاهده میشود.
۲- محتوای مذاکرات
بحث تفصیلی درباره نگرانیهایی که آقای روحانی باید درباره محتوای مذاکرات داشته باشد از حوصله این نوشته خارج است. پیش از این نکات مهمی گفته شده و در آینده بحثهای مهمتری را هم مطرح خواهیم کرد اما تا آنجا که به مقصود این نوشته کمک میکند، باید به چند نکته توجه کرد.
نخست اینکه آن مقدار از محتوای مذاکرات که تاکنون آشکار شده نشان میدهد تیم ایرانی در استراتژی منعطف و در تاکتیک متصلب است در حالی که یک مذاکره موفق باید مسیری دقیقا عکس این را طی کند. تیم ایرانی نگرانیهای غرب را به رسمیت شناخته و میخواهد این نگرانیها را از همان راههایی رفع کند که خود غربیها پیشنهاد میدهند. این اتفاق تاکنون درباره فردو و اراک کم و بیش رخ داده (جداگانه درباره جزئیات فنی بحث خواهیم کرد) و اگر نبود موانعی که بر سر راه آقایان وجود دارد تاکنون درباره ظرفیت غنیسازی هم رخ داده بود. وقتی شما میپذیرید آمریکا حق دارد از غنیسازی صنعتی در ایران نگران باشد و این نگرانی را هم باید با همان روشی رفع کرد که خود آنها میخواهند، واضح است که مذاکرات به جزئیات تکنیکی محدود میشود که ممکن است بسیار مفصل و دهانپرکن باشد ولی در واقع از حیث راهبردی اهمیت چندانی نخواهد داشت.
نکته دوم درباره محتوای مذاکرات این است که هم در توافق ژنو و هم در توافق موقتی که پس از مذاکرات وین ۶ امضا شد، آنچه به افکار عمومی عرضه میشود شوخیای بیش نیست و محتوای واقعی توافقات در Non paperهای زیرمیزی میان دو طرف محرمانه میماند و البته همان اجرا میشود. بنابراین آقای روحانی و تیمش نه فقط با افکار عمومی مهربان نبوده بلکه حتی آداب صداقت را هم در مقابل آن بجا نیاورده است. به عنوان نمونه، ما از منابع غربی– و نه از اظهارات تیم مذاکرهکننده ایرانی– دانستیم که تیم ایرانی متعهد شده ۳۰۰۰ کیلو اورانیوم غنی شده را که قابل غنیسازی بیشتر بود به حالت طبیعی بازگرداند (که آمریکاییها گفتند روی زمان Break out اثر میگذارد) یا پذیرفته حدود ۱۰۰ کیلو اکسید ۲۰ درصد را بدل به صفحه سوخت کند یا اینکه متعهد شده در ماه آگوست (ماه جاری) و قبل از آغاز دور جدید مذاکرات با آژانس درباره PMD همکاریهای جدید به عمل آورد و همزمان با همه اینها به اجرای تعهدات برنامه اقدام مشترک ژنو هم ادامه بدهد و در مقابل صرفا ۸/۲ میلیارد دلار دریافت کند! محرمانه نگه داشتن توافقات واقعی، در واقع دارای این حسن است که کسی نمیتواند از آقایان بابت اینکه چرا آمریکا به تعهداتش عمل نمیکند حساب و کتاب بکشد. بهرغم همه ادعاها و وعدهها، هنوز هیچ کشتی یا نفتکشی بیمه نمیشود، پولی که ایران دریافت میکند به دلیل باز نبودن مکانیسم سوئیفت در بانک کوچکی در ژنو میماند و جز به صورت قطرهای برداشت یا هزینه نمیشود و بسیار بیش از آن مقداری که ایران درآمد داشته، داراییهایش را درطول دوران مذاکرات از دست میدهد. دولت درباره هیچکدام از این موارد با مردم سخن نمیگوید و عملا خود را در موقعیتی قرار داده که مجبور است هر چه آمریکاییها کردند از آن دفاع کند تا مذاکرات شکست خورده به نظر نرسد.
مساله بعدی درباره محتوای مذاکرات این است که بهرغم همه قهرمانیهایی که دوستان کردهاند طرف غربی هیچکدام از دیدگاههای اساسی خود را تعدیل نکرده است. همچنان غربیها نه در پی بهرسمیت شناختن زیرساخت غنیسازی ایران بلکه در پی برچیدن آن هستند، همچنان میخواهند دستکاریهای فنی در تاسیسات ما بکنند که بازگشت به وضعیت پیش از توافق را غیر ممکن کند و همچنان میخواهند زمان تعهدات را برای ایران چنان طولانی کنند که بتوانند در این بازه زمانی–که ایران یکی از مهمترین اهرمهای قدرت خود را از دست میدهد- تمرکز خود را بر ایجاد تغییر داخلی در ایران قرار دهند.
آخرین مساله درباره محتوای مذاکرات موضوع تحریمهاست. من پیش از این بارها گفتهام این مهمترین مسالهای است که دولت باید درباره آن پاسخگو باشد چرا که به نام تعدیل تحریمها، همه این نارواییها بر کشور تحمیل شده است. آمریکاییها درباره برچیدن زیرساخت غنیسازی در ایران و همچنین بازگشتناپذیر کردن تغییرات فنی، بنا را بر راستیآزمایی سفت و سخت گذاشتهاند نه اعتماد اما تیم ایرانی درباره موضوع لغو تحریمها صرفا در حال اعتماد کردن به غربیهاست. دوستان به همین یک سوال ساده پاسخ بدهند ما قول میدهیم نه فقط به لرزیدن بلکه به هر نوع حرکت دیگری پایان بدهیم: چه ضمانتی وجود دارد که پس از آنکه ایران به همه تعهدات خود عمل کرد و عملا فناوری استراتژیک غنیسازی را واگذار کرد، غربیها به سرعت و به بهانهای دیگر همین تحریمها و بلکه بدتر از اینها را از سر نگیرند و فشارها را به نقطه کنونی و بدتر از آن بازنگردانند؟
۳-نتیجه و هدف مذاکرات
سومین حوزه نتیجه و هدف مذاکرات است. به لحاظ راهبرد یک توافق خوب حداقلی باید در بدترین حالت واجد ۳ مشخصه باشد: تحریمها را به طور کامل لغو- و نه تعلیق- کند، زیرساخت غنیسازی ایران را منهدم نکند و حقوق ایران طبق انپیتی را با توافقات دیگر جایگزین نسازد. هر توافقی که واجد این مشخصات نباشد، در منطقه ماورای خطوط قرمز ایران قرار میگیرد. تیم مذاکرهکننده تاکنون به روشی مذاکره نکرده است که بتواند چنین هدفی را محقق کند. مشخصات توافق نهایی آنگونه که از ادبیات غربیها میتوان فهمید هنوز با این استانداردهای حداقلی فاصله فراوانی دارد.
از سوی دیگر اگر نتیجه مذاکرات این باشد که غربیها حس کنند میتوان فشارها را به سایر حوزهها بسط داد، ما نه فقط چیزی به دست نیاوردهایم بلکه چیزهای زیادی را هم از دست دادهایم. آقای روحانی باید بداند که بناست فردای توافق هستهای هم کشور را اداره کند. اگر آمریکاییها قصد دارند منازعه راهبردی را با ایران ادامه بدهند و به تحریمها هم در عمل دست نزنند، پس بهتر آن است که ایران در حالی با طراحیهای جدید آمریکا مواجه شود که دارای یک زیرساخت غنیسازی فعال است نه در حالی که برتری راهبردی خود در این حوزه را واگذار کرده است. به عبارت دیگر اگر قرار است همچنان تحریم بمانیم، بهتر است با غنیسازی تحریم باشیم نه بدون آن!
در داخل ایران هم، اگر نتیجه مذاکرات این باشد که دولت کنترل افکار عمومی را از دست بدهد و در وضعیتی قرار بگیرد که تحت فشار افکار عمومی مجبور به تغییر مکرر محاسبات خود در دیگر حوزههای امنیت ملی باشد، توافق هستهای یک حفره راهبردی بزرگ بر سر راه دولت ایجاد خواهد کرد. توافق هستهای تنها در صورتی ارزش دارد که سرمایه مقاومت در سایر حوزهها باشد. دولت تاکنون علامتی از خود نشان نداده است که بتوان باور کرد پس از توافق هستهای رفتار مقاومتی در مقابل آمریکا در پیش خواهد گرفت. به این ترتیب شاید نظام برنده یک توافق هستهای باشد اما دولت در این میان یک جامانده بزرگ خواهد بود.
بیست سال پیش یعنی در 26 مرداد سال 1369، نخستین گروه
آزادگان به میهن اسلامی بازگشتند و ایران را از عطر حضور خود آکنده کردند.
آن روز، یادآور خاطره شیرین بازگشت آزادگان به میهن اسلامی است. روزی مبارک
که در آن، صابران راست قامت جمهوری اسلامی ایران، پس از سال ها دوری از
وطن به خاک میهن پای گذاشتند و به آغوش خانواده و ملت بازگشتند.
آزادگان
، صبورتر از سنگ صبور و راضی ترین کسان به قضای الهی بودند. سینه هایی
فراخ تر از اقیانوس داشتند و جمعی مخلص، مقاوم، اهل ایثار و فداکاری و صاحب
دل هایی خسته بودند که از همه جا و همه کس بریده و به خدا پیوسته بودند.
آزاده نامیده شدند چون از قید نفس و نفسانیات رهایی پیدا کرده بودند.
آزادگان در کلام معمار کبیر انقلاب
قلم،
ناتوان از وصف آزادگان: ما را چه رسد که با این قلم های شکسته و بیان های
نارسا در وصف اسرا که سلامت خویش را از دست داده اند، مطلبی بنویسیم یا
سخنی بگویم. زبان و بیان، عاجز از ترسیم مقام بلندپایه عزیزانی است که برای
اعلای کلمه حق و دفاع از اسلام و کشور اسلامی جانبازی نموده اند. در اقدام
شریف... اسیرانی که در زندان های مخوف دشمن، شجاعانه بر سر دشمنان بشریت
فریاد می کشند، چگونه می توان سخن گفت.
آزادگان؛ شیرمردان در بند: اسرا،
با استقامت و پایداری و پای مردی خویش، به بنیانی مرصوص مبدل گشته اند که
نه تهدید برقدرت ها آنان را به هراس می افکند و نه از محاصره ها و کمبودها
به فغان می آیند و نه از خیانت و وحشی گری های صدامِ دیوانه و افسار گسیخته
رو به زوال در زدن شهرها و ویران کردن خانه ها و... خم به ابرو می آورند و
چون گذشته به راه خود که همان راه اسلام عزیز و عزت و شرف و انسانیت است،
ادامه می دهند و زندگی با عزت را در خیمه مقاومتِ صبر، بر حضور در کاخ های
ذلت و نوکری ابرقدرت ها و سازش و صلح تحمیلی ترجیح می دهند.
آزادگان در کلام مقام معظم رهبری
صبر و استقامت شما به اسلام آبرو بخشید: شماها ده سال، هشت سال ـ کمتر یا بیشتر ـ سخت ترین دوران را
گذراندید.
جوانی و زندگی باطراوت دوران شباب را در راه خدا دادید، اما ضرر نکردید؛
چون با خدا معامله کردید. صبر و استقامت شما، به اسلام آبرو بخشید. خانواده
های شما با صبر خود اسلام را روسفید کردند و به نظام و جمهوری اسلامی آبرو
دادند. در این مدت هشت سال و ده سال و دوران تلخ اسارتِ شما در دست دشمن،
ملت ایران با سربلندی از گذرگاه های بسیار سختی عبور کرد. این ملت در جاده
آسفالته حرکت نکرد. گردنه های زیادی را طی کرد و با خطرها مواجه شد... ما
به شما و به خانواده های شما و به مجاهدت شما افتخار می کنیم.
شما
آبرومند و پیروز و سربلند برگشتید: این که ما به اسرای مان، آزادگان می
گوییم، بی وجه نیست. شما که برگشتید، آبرومند و سربلند برگشتید. دین و
اعتقاد و دل بستگی تان به امام و اسلام و انقلاب را حفظ کردید. پیش دشمن،
آبروی ملت را حفظ نمودید و ملت را سرشکسته نکردید. این ها خیلی ارزش دارد.
امروز هم که برگشتید، بحمداللّه پیروز برگشته اید. ... شما آزادگان و
عزیزان زندانی و دربند ما و نیز ملت ایران، حجت را بر مسئولان و ما تمام
کردید. ... هیچ کس در نظام جمهوری اسلامی، با داشتن چنین ذخیره های
ارزشمندی مثل شماها و مثل بقیه آحاد ملت در مقابل دشمنان، یک لحظه احساس
ضعف نخواهد کرد. ... شما عزیزان مثل گذشته به خدا توکل کنید. با خدا ارتباط
تان را حفظ کنید. دستاورد دوران اسارت را مثل ذخیره ارزشمندی برای خودتان
نگه دارید.
شما که آمدید، قدرت این ملت ظاهرتر شد: شماها که آمدید، قدرت
این ملت ظاهر شد. امروز، دشمن از دست اندازی به انقلاب مأیوس است، اما از
دشمنی پشیمان نیست. ملت ما باید به هوش باشد. اولین وظیفه ما این است که
کشورمان را از همه جهت قدرتمند کنیم. امروزه همه برنامه های دولت جمهوری
اسلامی، در خط قدرت بخشیدن به ایران اسلامی است. اسلام هم پشتوانه ماست.
شما به عنوان عناصر ورزیده، امتحان داده، زجر کشیده و آبدیده که از میدان
های خطر عبور کرده اید، جزو درخشنده ترین نگین های این مجموعه می توانید
باشید.