به گزارش گروه سیاسی فرهنگ نیوز ، مصطفی کواکبیان دبیرکل حزب مردم سالاری به اعتماد مردم به اصولگرایان طی ۱۲ سال گذشته در مجلس شورای اسلامی اشاره میکند و در این باره میگوید: «اکنون ۱۲ سال است که مجلس شورای اسلامی در دست نیروهای اصول گرا است و احزاب فعال اصلاح طلب عزم جدی خود را جزم کردهاند تا با پشتیبانی آحاد جامعه و با برنامه ریزی برای همه کرسیهای نمایندگی مجلس شورای اسلامی، مجلس دهم را از آن خود کنند. حفظ اتحاد و انسجام درون ساختاری، عدم حرکت خارج از محدوده و معیارهای قانونی و آشتی با صندوقهای رأی سه درس مهمی است که اصلاح طلبان از انتخابات سه دوره اخیر مجلس شورای اسلامی آموختهاند.»
هر
چند اصلاح طلبان به فکر اتحاد و همگرایی افتادهاند و برخی چهرههای
سرشناس جبهه اصلاحات برای این امر پیشقدم شدهاند، اما افرادی که از آنها
به عنوان محوریت اصلاحات نام برده میشود، کسانی هستند که در سال ۸۸
آتشبیار معرکه فتنه شده بودند.
حزب اعتماد ملی که پس از سال ۸۸ و
نقش تأثیرگذار مهدی کروبی در فتنه ۸۸ بهعنوان یکی از سران فتنه تا مرز
تعلیق پیش رفت اما حالا پس از گذشت حدود ۵ سال از روزهای تلخ فتنه، منتجب
نیا (قائم مقام دبیرکل حزب) بار دیگر به این فکر افتاده که تفکرات گذشته
خود را بارور کند و به فضای سیاسی کشور باز گردد.
وی که گویا بیش از
سایر چهرههای اصلاحات از همگرایی اصلاح طلبان احساس خطر کرده است، در
دیدار با اعضای شورای مرکزی حزب مردمی اصلاحات با اشاره به پیشنهاد تشکیل
جبهه واحد اصلاح طلبان میگوید: ما هیچ راهی جز انسجام و اتحاد نداریم. این
جبهه باید با ظرفیت بالا، سعه صدر داشته و انحصار طلبی از درون نداشته
باشد. اینکه هر کسی که حرفش و فکرش با ما کمی زاویه داشت، ما به آن برچسب
بدلی بودن بزنیم، بسیار کار غلطی است.
قائم مقام دبیرکل حزب اعتماد
ملی در این دیدار گفت: «بارها به جناب خاتمی نامه نوشتم که اصلاحات را
هدایت کنید و از این ظرفیت بالا استفاده کنید. در آن دوران به کروبی
میگفتیم که شما کاری کنید که وی میگفت من چکار کنم شما امر بفرمایید تا
من انجام دهم. کروبی به ما میگفت برخی بدون هزینه کردن و وقت گذاشتن در
نهایت انتظار مدیریت داشتند. همچنین وی میگفت دو قوه را در در هشت سال در
اختیار داشتیم و هیچ کس آن را از ما نگرفت، بلکه خودمان آن را دو دستی
تقدیم کسانی کردیم که هیچ ریشه ای در انقلاب نداشتند.»
رسول منتجب
نیا در حالی انسجام اصلاح طلبان را ضروری میداند که درباره راهکارهای این
انسجام اظهار میکند: «در رأس این جبهه نباید با تک محوری عمل شود، بلکه
پنج نفر از بزرگان مانند آیت الله هاشمی، خاتمی، عارف، کروبی و موسوی قرار
بگیرند، اما ما هنوز دچار انحصارگرایی هستیم. جبهه اصلاحات واقعاً لازم است
که از این نوع تفکر بیرون آید. امیدوارم که از این پراکندگی بیرون آییم؛
چرا که پایان آن قطعاً شکست است.»
منتجب
نیا در حالی از موسوی و کروبی (سران فتنه) به عنوان محوریت تحرکات بعدی
اصلاحات نام میبرد که آنها در حصر هستند و از نگاه مردم مجرم شناخته
میشوند.
اما اینکه اصلاح طلبان پس از گذشت ۵ سال از فتنه
آمریکایی-اسرائیلیاسرائیلی ۸۸ بار دیگر نام موسوی و کروبی را بهعنوان
رهبران خود مطرح میکنند، در راستای تطهیر سران فتنه است که طی یک سال
گذشته، رنگ جدی تری به خود گرفته است.
هر چند نمایندگان مجلس در
مراسم رأی اعتماد به وزرای دولت روحانی تمام تلاش خود را داشتند که افراد
با سبقه فعالیت در فتنه ۸۸ به کرسیهای وزارت نرسند، اما پس از گذشت بیش از
یک سال از عمر دولت یازدهم، دستگاههای
امنیتی خبر حضور برخی چهرههای سرشناس فتنه ۸۸ را در پستهای مدیریتی برخی
سازمانهای دولتی و وزارتخانهها تأیید کردهاند.
نامه علی
مطهری به رئیس جمهور و تهدید او که اگر برای رفع حصر سران فتنه اقدامی
نکند، او را به مجلس خواهد کشاند نیز گام دیگری در مسیر تطهیر سران فتنه
است که پیش از این از سوی نماینده مردم تهران در مجلس برداشته شده بود.
البته
حمایت مطهری از سران فتنه به همین جا ختم نشد و پس از حضور آیت الله جنتی
دبیر شورای نگهبان در یک برنامه تلویزیونی و ایراد سخنانی در رابطه با سران
فتنه، مطهری بار دیگر دست به قلم شد و این
بار در نامه ای به آیت الله جنتی، اتهامات ناروایی را به ایشان و
همکارانشان در شورای نگهبان روا داشت.
با اندکی مداقه و تأمل
میتوان به این نتیجه رسید که طی یک سال گذشته اصلاح طلبان مسیری را در
پیش گرفتهاند که در نهایت به تطهیر و قبح زدایی از اعمال سران فتنه منجر
خواهد شد. این مسیر از روی کار آمدن دولت یازدهم آغاز و قرار است به
انتخابات مجلس دهم ختم شود.
از سوی دیگر اصلاح طلبان با تحت فشار
قرار دادن شورای نگهبان در نظر دارند که افراد تندرو و فعال در فتنه را بار
دیگر در قالب لیستهای انتخاباتی به عنوان نامزد معرفی کنند و چنانچه
شورای نگهبان مهر عدم احراز صلاحیت به آنها بزند، با
استفاده از ابزار رسانههای زنجیره ایشان، صلاحیت شورای نگهبان را زیر
سؤال برده و با پیش زمینه ای که از گذشته در اذهان مردم به وجود آوردهاند،
شورای نگهبان را در مقابل افکار مردم قرار دهند.
به نظر
میرسد تمام این موارد شاخصههای مسیری است که اصلاح طلبان استارت آن را
زدهاند و در میانههای آن به سر میبرند؛ اما نکته ای که لازم و ضروری به
است، این است که مردم به خوبی آگاهند که گناه سران فتنه با گذشت زمان
بخشودنی نبوده و گذشت زمان دلیل موجهی برای بازگشت آنها به رأس فعالیتهای
سیاسی نیست.
البته شاید اصلاحات نیز این افراد را مهرههای سوخته
بدانند و هیچگاه نیز به دنبال بازگرداندن آنها به رأس فعالیت نباشند اما
نکته حائز اهمیت آنجاست که اصلاح طلبان قصد دارند با تجربه سال ۸۸، نظام و
ارکان نظارتی آن را تحت فشار قرار دهند که مجلسی ننگین تر از مجلس ششم را
رقم بزنند.
به گزارش گروه فرهنگی فرهنگ نیوز، آیت الله مهدوی کنی رییس مجلس خبرگان رهبری و یکی از اساتید بزرگ اخلاق و عرفان تهران صبح امروز (سهشنبه ۲۹ مهرماه) به ملکوت اعلی پیوست.
آیتالله مهدویکنی ۱۴ خرداد امسال پس از بازگشت از مراسم سالگرد ارتحال حضرت امام(ره) در منزل دچار عارضه قلبی شده و به بیمارستان منتقل شده بودند که پس از گذشت چندماه بستری ایشان در بیمارستان، امروز دعوت حق را لبیک گفتند.
ایشان در محضر استادان مبارزی همچون حضرات آیات مشکینی، حاج شیخ عبدالجواد سده ای (جبل عاملی)، شهید صدوقی، سلطانی، مجاهدی، رفیعی قزوینی، شعرانی، علامه طباطبایی، آیه الله العظمی بروجردی، امام خمینی، آیه الله العظمی گلپایگانی و ... رضوان الله تعالی علیهم دروس عالی فقه، اصول فقه، تفسیر، حکمت، کلام و دروس خارج فقه و اصول را تلمذ کردند.
مبارزات معظم له علیه حکومت طاغوت، باعث دستگیریهای متعدد، تبعید، شکنجه و زندانیشدن ایشان گردید. ایشان آخرین عالمی است که در روزهای نزدیک پیروزی انقلاب اسلامی برای چندمین بار دستگیر و در آستانه پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی آزاد شدند. آیت الله مهدوی کنی، پس از پیروزی انقلاب، از طرف حضرت امام خمینی قدس سره الشریف عهدهدار مسؤولیتهای متعددی در تاسیس نظام نوپای اسلامی شدند.
چندی پیش برنامه بوستان از رادیو معارف گفت و گویی با آیت الله مهدوی کنی درباره زندگی معظم له داشته که مشروح آن در زیر آمده است؛
بنده محمدرضا مهدوی کنی در ۱۴ مرداد ۱۳۱۰ در کن و در یک خانواده مذهبی و روستایی- شهری به دنیا آمدم. نام پدرم خواجه اسدالله است. ایشان در کن کشاورزی و باغ و زمین داشتند که قسمتی از آن موروثی از پدرشان بود. پدرم روحانی نبودند ولی علاقه مند به روحانیت بودند. در منزل ما معمولا علما و روحانیت آن زمان رفت و آمد می کردند و من هم از بچگی با روحانیت انس داشتم.
در سن ۷-۸ سالگی پای منبر علمای آن زمان در کن می رفتم و منبر آنها را یاد می گرفتم و برای مادرم بازگو می کردم. گاهی از اوقات چادر مادرم را می گرفتم و به عنوان عبا روی دوشم می انداختم و سرم را هم با چیزی می بستم، مادرم می گفت: مثل آشیخ حسین واعظ کن شدی و از من میخواست منبر آشیخ حسین را برایش بخوانم و من هم شبیه او می خواندم. سخنان را که بازگو میکردم روضه هم میخواندم. و از همان زمان علاقه مند بودم.
مادرم فاطمه نام داشت و بسیار مادر خوبی بود و بسیاری از خصوصیاتی که اگر خوب باشد و داشته باشم از مادرم ارث برده ام. ما ۵ برادر و ۳ خواهر بودیم که یکی دیگر از برادرهایم هم روحانی هستند.
در کن با علمایی مثل مرحوم آیت الله سرخه ای و مرحوم کلباسی و مرحوم حاج میرزا علی کنی رفت و آمد داشتیم. آیت الله سرخه ای عالم و مجتهد و مبارز بزرگی بودند که با ما رفت و آمد داشتند و مسجدشان در محله امامزاده یحیی - محله ۱۵ خرداد است و سرانجام هم پدر زن بنده شدند. مرحوم کلباسی امام جماعت مسجد میرزا محمود وزیر در سرچشمه تهران بودند. مرحوم حاج میرزا علی کنی عالم بزرگواری بودند که در حد مرجعیت بودند و یکی از مشوقان من برای تحصیل علوم دینی بودند. ایشان نقش بسیار برجسته ای در لغو قرارداد رویتر داشتند.
خاطرات دوران کودکی
در دوران کودکی پدرم و برادران بزرگتر از خودم مراقبم بودند که با چه کسانی معاشرت می کنم و اینطور نبود که خیلی آزاد و رها باشم، البته محدود هم نبودم و یادم هست که با هم سن و سالانم بازی می کردیم چه در مدرسه و چه بیرون از مدرسه، الک و دولک و توپ بازی و... می کردیم.
یادم هست که الک ها را با چوب می زدیم. آن زمان پینه دوزی داشتیم که از ناحیه پا یک مقداری معلول بود، روزی در دکانش نشسته بود و پینه دوزی میکرد، الک من خورد به سر او و او رفت پیش پدر من و شکایت کرد که آقا رضا الک را زده به سرم. پدرم خیلی مقید بود که ما به کسی تعدی نکنیم، بدون اینکه از ما بپرسد که عمدی بوده یا سهوی یا چرا این کار را کردی، فکرشان این بود که بالاخره بی مبالاتی کردی، جلوی مردم دو سه تا سیلی به من زدند و گفتند دیگر به کسی جسارت نکنید. فقط دو مورد یادم هست که پدرم مرا تنبیه کرده باشند که یک مرتبه اش همین بود و غیر از این دو مورد یاد ندارم پدرم با من حتی بد حرف زده باشند.
یادم هست نزدیک های بلوغم که شد پدرم یک روز مرا خواست و گفت الان هیچ کس اینجا نیست و تنها هستی میدانی که آدم وقتی مکلف میشود و بالغ میشود خصوصیات جدیدی برایش پیدا می شودو اینها را باید بدانی و این مسائل را به من یاد داد. با اینکه خیلی ها این کار را نمی کردند و می گفتند این حرفها را جلوی جوانها نباید زد، ولی ایشان از همان موقع مراقب ما بودند.
آن دوران، دوران بسیار خوب و با صفا و صمیمیتی بود. صفای خودم هم بیشتر بود. شاید خوب نباشد که بگویم ولی من از بچگی خیلی اهل عبادت بودم یادم است در سن ۱۱ سالگی تمام ماه رمضان را در گرمای شهریور ماه روزه می گرفتم. بعضی شبها مادرم مرا برای سحر بیدار نمیکرد و می گفت بیدارش نکنید که روزه نگیرد ولی من بدون سحری روزه میگرفتم. من قبل از اذان میرفتم بالای پشت بام و مناجات میکردم، و یکی از بچه های محل که اذان می گفت من بودم.
چند نکته ای که خانواده ها باید برای تربیت فرزندان بدانند این است که پدر و مادر خودشان اهل عبادت باشند، نمی شود که آنها اهل عبادت نباشند ولی بخواهند بچه شان اهل عبادت باشد. پدر من اهل جماعت بود و همیشه هرجا که بودند، مقید به نمازجماعت بود و این روی ما هم اثر میگذاشت. علاوه بر این مسائل مالی و طهارت مالی و طهارت اخلاقی هم روی بچه ها اثر دارد. بنده یادم هست از اوایل طلبگی که گاهی منبر میرفتم همیشه می گفتم نفی مطلق درست نیست. یعنی نمی شود به جوانها بگوییم سینما نروید با اینکه سینمای آن موقع خیلی بد بود. من یک مجمعی داشتم به نام مجمع صادقیه آنجا برای بچه ها و با کمک خودشان تئاتر درست کرده بودیم و موضوعات جالب و اخلاقی و ظریف برای بچه ها درست میکردیم. یا به پدر و مادرها می گفتم جمعه بچه ها را بیرون ببرید که تفریح کنند و تخلیه بشوند واگرنه سرکش می شوند و طغیان می کنند. اگر هم کاملا رها و آزاد باشند باز مشکل ایجاد میشود. اگر انسان بتواند بچه ها را کنترل و هدایت بکند بسیاری از کارها را میشود انجام داد.
اولین منبر در کن
بنده تحصیل اولیه ام در دبستان بهمن در کن بود. کلاس اول که رفتم معلمم آذربایجانی و ترک زبان بود، روز اول گفت بچه ها من می خواهم نماز شما را درست کنم. معلم های آن زمان اکثرا آدمهای متدینی بودند. او به بچه ها گفت حمد و سوره را بخوانید. من چون در خانواده یاد گرفته بودم بهتر از بقیه خواندم حتی قرائتم هم تا حدودی خوب بود. وقتی همه بچه ها خواندند به من گفت تو ملا می شوی. گذشت تا روزی که من شاید ۱۸ سال سن داشتم. اولین شبی که در کن در حسینیه محله خودمان( محله بزرگ کن- محله سرآسیا) منبر رفتم، یک روحانی بود که از اصفهان می آمد و منبر می رفت.
آن شب به من گفت منبر برو، گفتم من بلد نیستم و تا حالا منبر نرفتم گفت حالا برو و یک چیزی بگو. الان بروی یاد میگیری و اگر خراب هم بکنی همه میدانند تازه کاری، خودت هم ناراحت نمیشوی. اما اگر درس خواندی و ملا شدی و بعد منبر رفتی و خراب کردی دیگر تا آخر نمی توانی منبر بروی و آن موقع توقع مردم هم از تو بیشتر است. من منبر رفتم، یک منبر ۸ دقیقه ای و یک مسئله شرعی گفتم و قسمتی از یک خطبه امیرالمومنین را خواندم و یک روضه هم خواندم و پایین آمدم. دیدم یک پیرمردی با فاصله زیاد به من می گوید: فلانی مرا می شناسی؟ گفتم نه یادم نیست.گفت من معلم کلاس اولت هستم، بهت گفتم ملا می شی.
بعد از دوران دبستان طلبه شدم و به تهران آمدم و به مدرسه برهان رفتم. در خیابان خراسان و اولین مدرسه ای بود که بعد از ۲۰ شهریور تاسیس شد. مدرسه کوچکی بود با ۱۰-۱۲ حجره کوچک. تقریبا ۲-۳ سال آنجا بودم و بعد به قم رفتم.
یکی از نعمت هایی که خدا به ما داد همین بود که به مدرسه برهان رفتم. مرحوم آیت الله برهان عارف بزرگی بود که در نجف تحصیل کرده بود و در تربیت طلاب روش خاصی داشت و تمام وقتش را صرف تربیت طلبه ها می کرد و تقیداتی از نظر درسی و تربیتی و اخلاقی و عبادتی برای طلبه ها داشت.چون طلبه ها آن زمان تعدادشان کم بودو بعد از ۲۰ شهریورتمام مدرسه ها را بستند و حتی طلبه های مدرسه مروی را بیرون کردند و آنجا را هنرستان کردند، ایشان مقید بودند طلبه ها را زود معمم کنند. بعد از ۵-۶ ماه از ورود من، نزدیک عید غدیر به من گفتند خوب است معمم شوید. حالا سن من شاید ۱۵ سال بود و هنوز مکلف نشده بودم. من هم چون به ایشان خیلی علاقه داشتم به پدرم گفتم من میخواهم معمم شوم، پدرم گفت آخر تو سوادی نداری، گفتم آقای برهان گفتند. حتی من لباس نداشتم ایشان گفتند من این قبایی که دارم و این عبا را به شما عاریه می دهم و تو فقط یک عمامه بخر و در عید غدیر معمم شدم.
برای دریافت تصویرسازی در ابعاد بزرگتر روی آن کلیک کنید
آقای برهان خیلی روی نظم و اخلاق و تربیت طلبه ها حساس بودند و شرط کرده بودند هر طلبه ای اینجا میاید نباید نوافلش را ترک کند. شب های جمعه به ما می گفتند زود بخوابید و ساعت ۲ شب میامدند و بیدارمان میکردند تا دعای کمیل و نماز شب بخوانیم. در همان سن جوانی که حدودا ۱۶ ساله بودم ایشان ما را یک سفر عتبات بردند.
سفر به قم
سال ۱۳۲۵ به قم رفتم و ۵-۶ سال در مدرسه فیضیه بودم و بعد از آنجا به مدرسه حجتیه رفتم. دوری از آقای برهان اگرچه سخت بود ولی از وارد شدن به دریای حوزه قم خیلی خوشحال بودم. هنوز هم قم برایم خاطره انگیز است و ۱۳ سال در آنجا بودم و به غیر از سال آخر، باقی را در حجره بودم و زندگی طلبگی داشتم. در قم با اخوی و آیت الله امامی و آقای شمس و آشیخ جواد الهی کنی هم حجره ای بودیم. همسایه های ما در حوزه آیت الله ابطحی اصفهای بود و آیت الله سبحانی که الان از مراجع هستند و من از طریق همین آقای سبحانی که شاگرد امام بود، با امام ارتباط پیدا کردم.
بازگشت به تهران
آیت الله مهدوی کنی پس از بازگشت به تهران در سال ۱۳۴۰، در مدرسه مروی به تدریس علوم حوزوی مشغول شدند و از سال ۱۳۴۲ امامت جماعت مسجد جدیدالتاسیس جلیلی در میدان فردوسی را پذیرفتند. این مسجد پایگاه مناسبی برای فعالیتهای اجتماعی و سیاسی ایشان شد. مبارزات ایشان علیه حکومت طاغوت، باعث دستگیریهای متعدد، تبعید، شکنجه و زندانیشدن ایشان گردید. ایشان آخرین روحانی مبارزی است که در روزهای نزدیک پیروزی انقلاب اسلامی برای چندمین بار دستگیر و در آستانه پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی آزاد شدند.
آیت الله مهدوی کنی پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی سمتهای مختلفی را عهدهدار بودهاند که از جمله آنها میتوان به موارد ذیل اشاره کرد:
مسؤولیتهای سابق:
عضویت
در حلقه اولیه شورای انقلاب از طرف حضرت امام خمینی (ره) (اولین سمت ایشان
که در زمان حضور حضرت امام (ره) در پاریس به ایشان سپرده شد. حلقه اولیه
شورای انقلاب شامل حضرات شهید مطهری، شهید بهشتی، شهید باهنر رحمهم الله و
حضرات خامنهای، هاشمی رفسنجانی، موسوی اردبیلی و مهدوی کنی بود. به تدریج
اعضای دیگر روحانی و دانشگاهی با تصویب جمع به آنان اضافه گردید).
مسؤولیتهای اخیر:
بخشی از آثار علمی حضرت آیت الله مهدوی کنی به قرار ذیل است:
به گزارش تراز اتفاقاتی
در زندگی انسان می افتد که اگر با نگاه درس آموز به آن نگریسته شود بسیار
مفید خواهند بود؛ اتفاقاتی که در وهله اول ساده به نظر می رسند ولی در عین
سادگی آموزنده اند. چندی پیش امام رئوف ما را طلبید. از محل اقامت تا حرم
مسافت زیاد بود و هر روز با ماشین های گوناگون این مسیر را طی می کردیم. هر
راننده ای هم برای خودش عالمی دارد. یکی کم حرف است، یکی پر حرف، دیگری
خوش برخورد و برخی هم بد اخلاق اند؛ بعضی از راننده ها هم انصافاً اطلاعات
عمومی شان بسیار عالی است. اما آنچه جالب به نظر رسید رفتار یکی از این
راننده های خوب و خونگرم مشهدی بود. با دیدن او و رفتارش برایم اثبات شد که
می شود در هر جایگاه و با هر شغلی کاری کرد که هم کسب درآمد کرده باشی و
هم رضایت خداوند و ائمه را بدست بیاوری.
وقتی سوار ماشین این راننده
شدیم بعد از لحظاتی گفت: خوشا به حالتان که زوّار امام رضا (ع) هستید.
گفتم: شما که توفیقتان بیشتر است و مجاور حضرتید.
پاسخ جالبی داد: یک
حدیث هم درباره مجاورین حضرت سراغ ندارم ولی تا دلتان بخواهد روایت برای
شما زائرها فراوان است. جناب عبدالعظیم حسنی را که می شناسید؟ همان انسان
شریفی که امام هادی (ع) در وصفش فرموده هرکس او را در ری زیارت کند مانند
این است که سیدالشهداء (ع) را در کربلا زیارت کرده باشد. عبدالعظیم حسنی می
گوید نزد جواد الائمه (ع) نشسته بودم و صحبت از اهمیت زیارت پدر گرامی شان
به میان آمد. آقا فرمودند: «هرکس
پدرم را زیارت کند و در مسیر زیارت به سبب بارش باران، سرما یا گرما یا هر
چیز دیگری اذیت شود و به رنج افتد، جسد او بر آتش جهنم حرام خواهد شد.» بالاتر از این می خواهید!؟
گفتم: مگر بالاتر از این هم می شود!؟
گفت: بله که می شود.
پیامبر (ص) می فرمایند که به زودی پاره تن من در سرزمین خراسان دفن خواهد
شد، هیچ مومنی او را زیارت نمی کند، مگر آن که خدای عزوجل بهشت را بر او
واجب و جسدش را بر آتش حرام می گرداند.
این گفتگوی شیرین تا رسیدن ما به مسافرخانه ادامه داشت.
این
رفتار بسیار آموزنده را که دیدم واقعاً تحت تاثیر قرار گرفتم. گاهی ما
گمان می کنیم شغلمان معمولی است یا کاری از دستمان بر نمی آید در حالی که
می شود رانندگی کرد و خرج زن و بچه را در آورد و در عین حال کار انبیاء
الهی را انجام داد! می پرسید چگونه؟ همین طور که این راننده مشهدی عمل نمود
و در عین رانندگی از فرصت استفاده کرده و به ذکر روایات ائمه در خصوص
اهمیت زیارت پرداخت و در واقع امر به معروف انجام داد. از طرفی امام باقر
(ع) می فرماید که امر به معروف کار انبیاست:
«امر
به معروف و نهى از منکر راه و روش پیامبران و شیوه صالحان است و فریضه
بزرگى است که دیگر فرایض به واسطه آن بر پا مى شود، راه ها امن مى گردد و
درآمد ها حلال مى شود و حقوق پایمال شده به صاحبانش بر مى گردد، زمین
آباد مى شود و (بدون ظلم) حق از دشمنان گرفته مى شود و کارها سامان مى
پذیرد.» (کافى؛ ج۵، ص۵۶، ح۱)
البته
خدا نکند که برعکس شود! در همین سفر داخل حرم تا دلتان بخواهد زوّار در
حال انداختن عکس یادگاری با در و دیوار حرم بودند! انگار نه انگار که در
محضر ولی خدا هستند! این همه عکس و تلفن و بازی و مال و منال و... در
رزوهای سال، حیف نیست این چند روز را هم سرگرم همان بازیچه های همیشگی
باشیم!؟ پس کی قرار است این دل ما تکانی بخورد؟ کی قرار است روح و روانمان
را آب و جارویی بزنیم؟
یکی مانند آن راننده در حال مسافرکشی در اجر زائران شریک است و کار پیغمبران را می کند و یکی هم مثل من غافل بجای بهره مندی از ثواب بی شماری که در پیش پایم نهاده اند اوقاتش را به بیهودگی سپری می کند و...!
به گزارش فرهنگ نیوز ، حسن رحیمپور ازغدی عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی در اجتماع دانشجویی «اعدام حقیقت» که با هدف محکومیت حکم صادره از سوی رژیم عربستانسعودی علیه آیتالله نمر در دانشگاه تهران برگزار شد، با اشاره به اینکه این جلسه محاکمه آلسعود و شخص شاه عبدالله و رهبران تکفیری است،به تسنیم گفت: حکومت آلسعود جرأت اجرای این حکم را ندارد، البته به نفع شیخ نمر و اسلام است که این حکم اجرا شود، زیرا در نگاه اسلام شهادت سعادت است و این سعادت برای شیخ نمر وجود داد و ریختن خون مظلوم به نفع پیروزی نهضت است.
وی افزود: رژیم آلسعود بیش از هر چیزی در این مسئله نگران منافع خود است و جرأت اجرای این حکم را ندارد.
عضو
شورای عالی انقلاب فرهنگی با اشاره به نکاتی خطاب به آلسعود، گفت: چندین
سوال از آلسعود در این زمینه وجود دارد. اینکه حاکمیت آلسعود در کشور
عربستان به عنوان تنها حاکمیت و کشوری است که به نام خانواده آلسعود
نامیده شده و این کشور تنها کشور در جهان است که به نام خانوادگی عنوان
میشود.
رحیمپور ازغدی افزود: در این کشور برای کنترل جهان اسلام،
اسلام تحریف میشود و تهدید اسلام اقدام مشترک آمریکا، انگلیس و اسرائیل
است و همه این اقدامات به منظور ایجاد تحریف در اسلام و حفظ موجودیت
اسرائیل صورت میگیرد.
وی با بیان اینکه همه طرحهایی که این حکومت
برای رسیدن به اهداف خود انجام داده، با شکست روبهرو شده است، یادآور شد:
مسئله و موضوع اعدام شیخ نمر مسئله مذهبی نیست و نباید در این زمینه در
دام دشمن و بحث شیعه و سنی بیافتیم.
این استاد دانشگاه با اشاره به
اینکه جنگ بین مذاهب برای آمریکا، انگلیس و اسرائیل بهانه است، گفت: این
دولتها و آلسعود به دنبال نتایج سیاسی این اقدام هستند و ما باید مراقب
باشیم در دام و بازی دشمن در این خصوص نیفتیم و بیشترین قربانیان این توطئه
از کشورهای اسلامی لیبی، عراق و پاکستان هستند. آلسعود نیز تنها به دنبال
منافع خود است.
رحیمپور ازغدی با طرح این سوال که آیا آلسعود
عقل سیاسی دارد؟ خطاب به این رژیم، گفت: شما کاری کردید که شیعه و سنی با
شما دشمن شوند. در عراق و سوریه میلیاردها دلار از پول نفتی خود خرج کردید،
اما همه گروههای اسلامی چه شیعه و چه سنی در این کشور با شما دشمن شدند و
هدف نهاییتان این بود که حاکمیتتان و رژیمهای وابسته به شما در منطقه
حفظ شود.
وی ادامه داد: امروز در سوریه و عراق ۲ قدرت وجود دارد و
حکومتهایی با دموکراسی و انتخابات روی کار آمدند که شما پایینترین خط
امنیت را برای آنها متصور نشدید.
عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی
گفت: وهابیت ۳ خلیفه سنی با گرایشهای وهابی و تکفیری دارند که هیچکدام
یکدیگر را قبول ندارند و نفرت شیعه و سنی نسبت به همه آنها برانگیخته شده
است.
رحیمپور ازغدی افزود: اگرچه این گروهها با دلارهای نفتی
آلسعود روی کار آمدند، اما همان ابتدا اعلام کردند با آلسعود دشمن هستند.
اگر هدفتان در سوریه و عراق تضعیف شیعه بود، میبینید که امروز شیعه به
هیچ اندازهای مانند امروز دارای اقتدار نبوده است.
وی با اشاره به
واکنش دولتها و رسانههای غربی در خصوص انقلاب یمن، گفت: وقتی پایتخت یمن
توسط انصارالله سقوط کرد شبکه ۲۴ فرانسه اعلام کرد که چهارمین پایتخت عربی
هم توسط تهران فتح شد که این حرف ۲ بخش دارد. اینکه یک اعتراف به عجز و
ناتوانی در برابر جهان اسلام است و بخش دیگر حرفشان که در واقع تحقیر
اعراب و پشت کار دادن به آنها بود که آنها را به سمت کشتار بیشتر ترغیب
کنند و بخش دروغ حرفشان برای اهل سنت و اعراب و ترکیه این بود که مراقب
باشید زیر سیطره حکومتی فارسی نروید.
عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی
خطاب به حاکمان عربستان، گفت: این اعتراف نشانه عجز و ناتوانی شماست که
البته توطئهای پشت آن وجود دارد، زیرا شما به هر کدام از این کشورها در
۱۰۰ سال گذشته میلیاردها دلار دادید، حتی در بحرین دخالت نظامی کردید، اما
این کشور هیچ وقت مثل امروز یکپارچه علیه شما نبوده، زیرا طرحهای شما هیچ
وقت عقلانی و به نفع خودتان نبوده است.
وی در ادامه گفت: با
اخوانیها در مصر شرط گذاشتید که علیه اسرائیل نباشید و رابطهتان را با آن
قطع نکنید، در عوض علیه ایران باشید و رابطهتان را با سوریه قطع کنید که
در نهایت دیدید به شما خیانت کردند و امروز همین اخوانیها که سرشان کلاه
گذاشتید بیش از ۸۰ درصدشان با شما مشکل دارند.
رحیمپور ازغدی با
بیان اینکه طی ۳۰ سال اخیر غرب برای اینکه از اسلام انقلابی و اصیل
میترسید به دنبال راهکاری برای عدم اقبال جوانان سنی به سمت اسلام انقلابی
بود، گفت: آنها گرایشهای مختلف وهابی را در اذهان جوانان سنی پرورش
دادند، اما سوال این است که آیا این مسئله به نفع آنها تمام شد؟ در حالی که
همه این گروهها با دلارهای نفتی آلسعود آموزش دیدند و پرورش یافتند، اما
اکثرشان امروز علیه این حکومت هستند و از اسلام شما خوششان نمیآید، زیرا
اسلامی که شما ارائه میدهید، اسلام منهای عقل، اخلاق، عدالت و مبارزه
علیه استکبار است. اسلام کفر است و در روش خود خشن و بیمنطق عمل میکند و
همه اهل اسلام چه سنی و چه شیعه را تکفیر میکند.
وی با بیان اینکه
نباید گذاشت در این مسئله سر مسلمانان را کلاه بگذارند و جنگهای امروز
جهان اسلام را جنگ مذهب بین سنی و شیعه تعریف کنند، گفت: در این خصوص مسئله
خیانت به مکه و مدینه است، خیانت به قرآن و ظلم به اسلام است، نه شیعه و
سنی. آلسعود از موسسان رژیمصهیونیستی بود و به دنبال این است که مسائل
جهان اسلام را امروز مسئلهای مذهبی جلوه دهد، در حالی که درد آن مذهبی
نیست، حتی وهابیت هم نیست و وهابیت ایدئولوژی شد که به روش غارت آنها
مشروعیت بخشد.
این استاد حوزه و دانشگاه با اشاره به شخصیت
آیتالله نمر، گفت: شیخ نمر به عنوان یکی از روحانیون شیعه سالهاست در
عربستان ممنوعالمنبر بود، اما در بیداری اسلامی سخنانی را در سراسر جهان
اسلام و عربستان برای روشنگری این حرکت انجام داد.
رحیمپور ازغدی
با اشاره به اینکه شیخ نمر چند سوال از رژیم آلسعود پرسید و به خاطر همین
به زندان رفت و امروز برای او حکم اعدام صادر میکنند، گفت: یکی از
سوالهای آیتالله نمر از آلسعود این بود که چرا نمیگذارید مسلمانان مسجد
داشته باشند و از آزادیهای مذهبی و سیاسی برخوردار باشند؟ حتی سنیهای
عربستان و غیروهابی نیز از آزادیهای سیاسی و مذهبی محروماند و شیعیان نیز
در این شرایط به سر میبرند، در حالی که طبق آمارهایی که در خارج از
عربستان گرفته شده، نزدیک به ۲۰ درصد از مردم عربستان شیعه هستند، اما از
حداقل حقوق خود محروماند.
وی با اشاره به سوال بعدی شیخ نمر از
آلسعود، گفت: آیتالله نمر اعلام میکند اسلامی که میخواهید برای اعراب و
سوریه تعریف کنید و اجرا کنید یک صدم آن را هم برای عربستان و مسلمانان آن
تعریف کنید.
عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی با بیان اینکه
محرومترین مردم عربستان، شیعیان هستند، گفت: آیتالله نمر از آلسعود
میپرسد که چرا مردم شیعه عربستان که در مناطق نفتی این کشور زندگی میکنند
محرومترین و گرسنهترین مردم عربستان هستند؟ و چرا نباید سهمی از این
نفتها به آنها برسد؟ چگونه میشود همه درآمدهای نفتی عربستان که میلیاردها
میلیارد است صرف سراپا نگه داشتن حکومتهای وابسته به عربستان در منطقه
میشود و به مردم عربستان چیزی نمیرسد؟
رحیمپور ازغدی با اشاره به
اینکه آیتالله نمر ضمن انتقاد از زندانی شدن بیگناهان در عربستان، اعلام
میکند چرا زندانهای آلسعود مملو از منتقدان غیرمسلح است که فقط به
واسطه سوال به زندان رفتهاند؟ و اینکه چرا غرب با تمام قوا از حکومت
آلسعود با وجود اینکه حقوق بشر را رعایت نمیکند، حمایت میکند؟
وی
در ادامه گفت: اینها تنها جرم شیخ نمر در عربستان بود و به واسطه همین چند
سوال او را چندین بار مورد ضرب و شتم قرار دادند و در نهایت زندانی کردند و
به اعدام تعزیری محکوم کردند و این همان شخصی بود که وقتی جوانان شیعه
میخواستند در برابر آلسعود مسلح شوند، گفت که قدرت کلمات ما از گلوله
آنها بیشتر است. بگذارید آنها گلوله به سمت ما پرتاب کنند و ما با کلمات و
حرفهایمان مقابل آنها میایستیم.
این استاد دانشگاه با اشاره به
اینکه دلارهای نفتی عربستان امروز بین دیکتاتوریهای کشورهای منطقه تقسیم
میشود و سر از مراکش تا یمن و پاکستان درمیآورد، گفت: این بازی پروژه
آمریکایی- انگلیسی بود که این جنگها را مذهبی جلوه دهند و اصل ماجرا این
است که دلارهای نفتی عربستان و این ماجراها باید به امنیت رژیمصهیونیستی
کمک کند.
وی افزود: پیشبینی من این است که اینها میخواهند یمن را
به سوریه و عراق تبدیل کنند. سیاست آنها این است که اگر نتوانند کشور و
دولتی را هم راستا با خود سازند، جنگ تکفیری به اسم درگیری با شیعه راه
اندازند و هر جا که نتوانستند آن را بگیرند، آنجا را تبدیل به سرزمین سوخته
کنند.
عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی با اشاره به اینکه هدف غرب و
ایادیاش تنها کمک به حفظ صهیونیست است، ادامه داد: از ابتدا که آلسعود در
منطقه ایجاد شد، تنها هدف آنها از ایجاد این رژیم حفظ رژیمصهیونیستی بود و
مطمئن باشید اگر آلسعود سقوط کند ۶ ماه هم طول نمیکشد رژیمصهیونیستی
نیز سقوط میکند. برای حفظ رژیمصهیونیستی، آلسعود نیز باید بماند.
رحیمپور
ازغدی با بیان اینکه انگلیسیها پس از اینکه آلسعود را در عربستان روی
کار آوردند، چند هدف را دنبال میکردند، گفت: کنترل مرکز اسلام یعنی شهرهای
مکه و مدینه، ترویج اسلامی که به ضرر اسلام باشد و حفظ اسرائیل مهمترین
اهداف آنها از حضور آلسعود در جزیرةالعرب بود و اسناد تاریخی نیز همین
مسئله را اذعان میکند.
وی با اشاره به برخی از این اسناد تاریخی،
گفت: پدر فهد که حاکم نجد بود قبل از ایجاد رژیمصهیونیستی از دولت
بریتانیا به دلیل سرنگونی حکومت عثمانی حمایت میکند و بنابراین مسئله تنها
شیعه و سنی نیست، بلکه بحث فلسطین و قدس است. آنها این همه پول خرج کردند
تا چهرهای زشت، خشن و تکفیری از اسلام نشان دهند و جهاد علیه مسلمین را
ترویج کنند نه کافران. همه مفتیهای وهابی که اکثرشان یا کور یا ابله هستند
هرگز فتوایی علیه جهاد با کافران و مستکبران ندادند.
عضو شورای
عالی انقلاب فرهنگی با اشاره به نمونههای تاریخی برخورد آلسعود با شیعه و
سنی و حتی وهابیهای غیرحنبلی، گفت: عبدالعزیز بنسعود، مکه، مدینه و حتی
شهر طائف که سنینشین بود را با فجیعترین شکل تصرف کرد و مردم این شهرها
را با خاک و خون یکی کرد، حتی در طائف جوی خون راه انداخته و به هیچ فردی
رحم نکردند.
رحیمپور ازغدی گفت: اسلام مدنظر آنها اسلام
غیرپاسخگو، غیرمستدل و غیرقابل بحث است. آنها فقط یک قرائت که آن هم قرائت
حنبلی از اسلام دارند، حتی برخی از حنابله را هم مشرک میدانند.
وی
افزود: آنها از اسلام واقعی میترسند و به همین دلیل اسلام حنبلی و وهابی
را ترویج میکنند، زیرا در بین شاخههای مذهب سنی، حنبلی بیشتر از همه با
عقل فاصله دارد.
عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی با اشاره به اینکه
هیچ عالم سنی یزید را تطهیر نکرده است، گفت: اما وهابیها یزید را تطهیر
میکنند و این در حالی است که ۹۰ درصد اهل سنت حسینی هستند نه یزیدی.
وهابیها در ۱۰۰ سال پیش پس از اینکه شهر طائف را اشغال کردند به کربلا که
شهری شیعهنشین است حمله و ضمن اهانت به قبر سیدالشهدا، اموال هزاران شیعه
را به غارت بردند و هزاران شیعه را در کربلا سر بریدند. آنها در شهر مدینه
نیز پس از مقاومت مردم مقابل مسجدالنبی، مسجد را خراب نکردند، اما تا
توانستند غارت کردند.
رحیمپور ازغدی در بخش پایانی سخنان خود با
اشاره به اینکه اولین کسانی که وهابیت در اسلام را مانند پروتستانیزم در
مسیحیت میدانستند، دانشمندان کشور انگلستان بودند، گفت: آنها با وجود
اینکه میدانستند در دل وهابیت یک نوع تروریست نهفته است، آن را یک
اصلاحطلبی در جهان اسلام تعریف کردند که به دنبال رها کردن اسلام از
خرافهپرستی است و همان نقشی که برای پروتستانیزم در مسیحیت قائل هستند
برای وهابیت در نظر گرفته و آن را ترویج کردند.
وی با اشاره به
سخنان مورخان انگلیسی درباره تسخیر قطیف در عربستان، گفت: منطقه قطیف
بزرگترین منطقه شیعهنشین در عربستان است و پس از عراق بزرگترین منطقه
شیعی در خلیجفارس به شمار میرود. وقتی آلسعود این منطقه را تسخیر کرد پس
از تسیلم شدن مردم این شهر شروطی را برای آنها تعیین کرد که یکی از آنها
این بود که این مکان ملک شخصی آلسعود است و همه ساله ۱۴ نفر از بزرگان این
شهر باید برای تجدید بیعت با آلسعود با به همراه داشتن هدایای نفیس برای
پابوسی به نزد خلفای آلسعود روند و اگر آلسعود زمانی به نیروی نظامی برای
لشکرکشی حتی به خود قطیف احتیاج داشت، مردم این شهر باید به آنها کمک
کنند.
این استاد حوزه و دانشگاه در پایان سخنان خود ضمن قرائت پیام
امامخمینی(ره) پس از یک سال از حج خونین در سال ۶۷، گفت: امیدواریم
دولتمردان آلسعود بر سر عقل بیایند، زیرا اشتباهات پشت اشتباهات به نفع
آنها نیست.
به گزارش فرهنگ نیوز، سردار سرلشکر قاسم سلیمانی فرمانده نیروی قدس سپاه در حاشیه مراسم بزرگداشت شهید شوشتری، با حضور در در جمع خبرنگاران، اقدامات آمریکا و داعش را محکوم به شکست دانست.