به گزارش فرهنگ نیوز ، ظهور۱۲ ؛ این دیدار توسط “سید محمد میرمحمدی” استاندار یزد در صبح روز دوشنبه ۲۶ آبانماه انجام گرفت.
نکته جالب این اتفاق تاسف بار در آن است که خبر این دیدار به طور رسمی در سایت استانداری یزد درج شده و علت این دیدار “پیگیری رفع مسایل و مشکلات استان و گفتگو در جهت تسریع در روند اجرای خط دوم انتقال آب به استان و احداث سد بهشت آباد ” عنوان شده است!
در کمال تعجب در پایان خبر هم آمده است : “محمد خاتمی جهت تامین آب استان و تسریع در اجرای خط دوم انتقال آب و احداث سد بهشت آباد قول مساعدت موثر داد. “
سوالی که مطرح است این است که ؛
۱ – چرا استاندار نظام جمهوری اسلامی به دیدار کسی می رود که هنوز تکلیفش با این نظام مشخص نیست؟
۲ – چرا طرح های اجرایی دولت باید با فردی در میان گذارده شود که دلداده فرهنگ غرب است؟
۳ – استاندار یزد بر مبنای چه آیین نامه ای با یکی از سران فتنه دیدار می کند؟
۴ – خاتمی در کجای این نظام جایگاهی دارد که بتواند در روند اجرای طرح های ملی تسریع دهد؟
البته شاید بد نباشد که آقای استاندار این سخن رهبری را قاب بگیرد و در گوشه اطاقش نصب کند؛ رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیداری که هیات دولت به مناسبت هفته دولت با ایشان داشتند، تاکید نمودند: «مسئله فتنه و فتنهگران، از مسائل مهم و از خطوط قرمز است که آقایان وزرا باید همانگونه که در جلسهی رأی اعتماد خود بر فاصلهگذاری با آن تأکید کردند، همچنان بر آن پایبند باشند.»
به گزارش فرهنگ نیوز، ابومِخْنَف
لوطبنیحیی أزدی غامدی (متوفی 157 ق.) یکی از مشهورترین و قدیمیترین
گزارشگران واقعهی عاشورا است. وی از شیعیان امامی کوفه و تاریخدان و
سیرهنویس بوده است.
کتاب «مقتل الحسین» او ازجملهی مشهورترین
منابع تاریخ عاشورا به حساب میآید. در گذر زمان، اصل این کتاب از بین رفته
است. تنها آنچه از آن مقتل ارزشمند قابل دسترسی است، روایتهایی است که
بهطور مستقیم ابوجعفر محمدبنجریر طبری (متوفی 310 ق.) در کتاب تاریخ خود
نقل کرده است و مجموعاً 113 روایت کوتاه و بلند را شامل میشود.
در
کتاب حاضر، دکتر حجتالله جودکی ـ پژوهشگر تاریخ و محقق در کتابشناسی
مقاتل ـ به روشی نقادانه و علمی به استخراج روایات مذکور از تاریخ طبری همت
گماشته و آنها را به ترتیب حوادث تاریخی مدون کرده است.
همچنین
برای نخستینبار متن عربی مقتل همراه با ترجمه ذکر شده است. در این کتاب
همچنین پیشگفتاری با موضوع تاریخچهی مقتلنگاری و معرفی مقتل ابومخنف آمده
است.
این کتاب را انتشارات خیمه در 438 صفحه قطع وزیری و با قیمت
16 هزار تومان منتشر کرده است. برای خرید اینترنتی میتوانید به سایت
انتشارات مراجعه کنید.
بسمه تعالی مراسم دانش آموختگی،تحلیف واعطای سردوشی دانشجویان دانشگاههای افسری ارتش
تاریخ: ۱۳۹۳/۰۸/۲۶ |
هشتمین
مراسم مشترک دانش آموختگی، تحلیف و اعطای سردوشی دانشجویان دانشگاههای
افسری ارتش جمهوری اسلامی ایران، صبح امروز (دوشنبه) با حضور حضرت آیت الله
خامنهای فرمانده کل قوا، در دانشگاه افسری امام علی(ع) برگزار شد. رهبر معظم انقلاب اسلامی در ابتدای ورود به میدان مراسم، در محل یادمان شهدا حضور یافتند و ضمن قرائت فاتحه، علو درجات شهدای گرانقدر دفاع مقدس را از خداوند متعال مسئلت کردند. فرمانده کل قوا سپس از یگانهای حاضر در میدان سان دیدند. حضرت آیت الله خامنه ای در این مراسم، نیروهای مسلح را از پایه های اقتدار هر کشوری خواندند و تاکید کردند: لازمه اقتدار واقعی در نیروهای مسلح، همراه شدن ایمان، بصیرت، عزم راسخ و احساس مسئولیت واقعی در کنار نیروی انسانی مجهز به آموزش های روزآمد و تجهیزات پیشرفته است. ایشان همچنین دنیای امروز را تشنه پیام آزادیبخش اسلام ناب دانستند و گفتند: بدخواهان و زورگویان جهانی، تلاش می کنند تا با استفاده از هنر، سیاست، نظامی گری و همه ابزارها، مانع شنیده شدن ندای اسلام ناب شوند اما این ندا شنیده شده است و نشانهی آن هم، هراس روزافزون قدرت های استکباری است. رهبر انقلاب اسلامی با تاکید بر لزوم برخورد عمیق و غیر سطحی با موضوع اقتدار در نیروهای مسلح، افزودند: تعداد زیادِ نیروی انسانی و آموزش و تجهیزات نظامی پیشرفته، به تنهایی موجب اقتدار نیروهای مسلح یک کشور نمی شوند بلکه باید انگیزه و معنویت و عزم و درکِ حقیقت مسئولیت بر رفتارها و جهت گیری ها حاکم باشد. فرمانده کل قوا با اشاره به قابلیت های معنوی و توانایی های علمی و قدرت ابتکار و عزم راسخ نیروهای مسلح کشور در هشت سال دفاع مقدس، خاطر نشان کردند: دنیا بر روی نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران حساب باز می کند و آن را جدی می گیرد، زیرا می داند که هر جا عرصه مسئولیت و رزم آوری باشد، نیروهای مسلح سنگ تمام خواهند گذاشت. ایشان با اشاره به افتخارات دانشگاه افسری امام علی (ع) و شهدای گرانقدر این دانشگاه، خطاب به دانشجویان افسری گفتند: خود را در این مجموعه پر برکتِ علمی و نظامی، برای اعتلای روزافزون نیروهای مسلح بعنوان یکی از ارکان اقتدار کشور، آماده کنید و همچون محققان و دانشمندانِ جوان که با علم و ابتکار، پدیده های علمی را عرضه می کنند، با بهره گیری از اندوخته های علمی و ابتکار و ارائه پدیده های نظامی و نوین، سازمان نظامی کشور را به اوج اعتلاء برسانید. رهبر انقلاب اسلامی در بخش دیگری از سخنان خود با تاکید بر اینکه بشریت بیش از هر زمان دیگر نیازمند پیامِ اسلامی ملت ایران است، خاطر نشان کردند: افزون طلبان و زورگویان جهانی که از جاذبه پیام رهایی بخش اسلام ناب و تهدید شدن منافع خود بشدت نگرانند، از همه ابزارها بویژه ابزارهای هنری بهره گرفته اند تا مردم دنیا را از اسلام بترسانند. حضرت آیت الله خامنه ای ساختن گروههای مسلح به نام اسلام و حکومت اسلامی، و قتل عام انسان های بیگناه بوسیله این گروهها را نمونه دیگری از روشهای دشمنان برای اسلام هراسی برشمردند و افزودند: پیام اسلام ناب برای انسانیت، پیام آسایش، عزت، سربلندی و زندگی همراه با امن و امان است و بدخواهان نمی خواهند، ملت ها با این پیام آشنا شوند. ایشان خطاب به دانشجویان دانشگاه افسری امام علی (ع) تاکید کردند: نسل پیش از شما پیام اسلام ناب را در میدان های نبرد و سیاست و انقلاب، سردست گرفت و آن را به دنیا نشان داد، و اینک شما وارثان آن شهدای بزرگوار و مردان عظیم القدر هستید تا این پیام را به جهانیان عرضه کنید. پیش از سخنان رهبر انقلاب اسلامی، امیر سرتیپ دوم فولادی فرمانده دانشگاه افسری امام علی(ع)، ضمن خیر مقدم، گزارشی از برنامهها و فعالیتهای آموزشی و تربیتی این دانشگاه در محورهای «رشد ایمان و بصیرت دینی»، «ارتقای کیفیت و روزآمدی آموزشها» و «خلاقیت و نوآوری» بیان کرد. در این مراسم به فرماندهان، اساتید، دانش آموختگان و دانشجویان نمونه دانشگاههای افسری ارتش و همچنین یکی از مادران شهدا، یک جلد کلام الله مجید و هدایایی اعطا شد و نماینده دانشجویان جدید و فارغ التحصیل نیز، سردوشی و درجه خود را از دست فرمانده کل قوا دریافت کردند. در ادامه این مراسم دانشجویان دانشگاههای افسری ارتش طرح میدانی «وارثان شهدا» را اجرا کردند. در پایان این مراسم، یگانهای حاضر در میدان ضمن اجرای عملیات اعتماد به نفس، از مقابل جایگاه رژه رفتند. |
پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری [www.Leader.ir] |
به گزارش فرهنگ نیوز و به نقل از
روابط عمومی سازمان بسیج دانشجویی، دانشجویان شرکت کننده در نخستین نشست هم
اندیشی خواهران دانشجوی بسیجی دانشگاههای تهران طی نامهای به مقام معظم
رهبری اعلام کردند: ما میخواهیم که در انجام سربازی خود در جبهه جنگ نرم،
لیاقت درجه افسری را که شما بدان مفتخرمان کردید، پیدا کنیم.
متن کامل این نامه به شرح ذیل است:
«بسم رب الشهداء و الصدیقین
آقا جان سلام.
ما،
دختران شما در بسیج دانشجویی دانشگاههای تهران هستیم؛ آری، دختران شمائیم
که هنوز ایستادهایم به پای حق و شما را معیار حق میدانیم و همچنان «ما
تا آخر ایستادهایم.» و همچون همیشه به نگاه نافذتان دل بستهایم و در
راستای سرانگشت اشارهتان، چشممان به افقهای پر امید رو به آینده، دوخته
شده است.
ما هنوز با یاد لباسهای خاکی با خون نقشبندی شده، با یاد
تنهای بیسر و سرهای بی پیکر، با یاد شهدای سربلند، در دانشگاههایمان شب
شعر و کنگره شهدا برگزار میکنیم؛ چرا که در جان خود به روشنی وجدان
کردهایم که فرهنگ دفاع مقدس است که مولد نگاه و مدیریت جهادی است.
آقا جان،
ما
دختران شما هستیم؛ همان دخترانی که میخواهند زن در تراز اسلام و انقلاب
شوند؛ زنی که در کنار مردان جامعه به نفس گرم خمینی روح خدا (ره) زنده و
آزاده گردیدهاست.
آقای ما،
از خدا طلب میکنیم به ما توفیق
دهد که قوت و فزونی یابیم که با قوت و فزونی سربازانی با تفکر بسیجی،
سربازانی با گفتمان انقلاب اسلامی و در یک کلمه سربازان شما در دانشگاه
باشیم. باشد که خیالتان اندکی آسوده شود که دخترانتان در دانشگاه یا جامعه ،
هرجا که باشند، آنجا را مرکز عالم میدانند و لحظهای در انجام وظیفه
ایثارگری خود در راه حق فروگذار نخواهند کرد.
رهبرا،
ما
میخواهیم که در انجام سربازی خود در جبهه جنگ نرم، لیاقت درجه افسری را که
شما بدان مفتخرمان کردید، پیدا کنیم؛ لذا رشد همه جانبه فکری و عملی خود
را در جهات سیاسی، فرهنگی و علمی سرلوحه کارمان قرار دادهایم.
دخترانتان
در دانشگاههای تهران، بر آنند تا در دام وسوسهگر تفکرات غربی که زن را
از درون تهی میسازد، گرفتار نگردند و از سوی دیگر بندهای اسارت ناشی از
جمود و شبه تفکرات جاهلانه، که امام راحلمان با شجاعت در وصیت نامه
نورانیشان بر آن تاختند، مانع رشد و تعالیشان نشود. الحمدلله که انقلاب پر
فروغ اسلامی بندهای اسارت را از دست و پای زنان این مرزو بوم باز کرد و
ذهن و جایگاه ایشان را تعالی بخشید.
آقای ما،
امروز مفتخریم
که در عهد شما و امام راحلمان و در سایهسار درخت سبز انقلاب اسلامی و شجره
طیبه بسیج پر افتخار به سر میبریم و متنعم هستیم.
آقا جان،
این
دخترانتان، میدانند که هم باید خود را بسازند، هم به ساخت جامعه کمک کنند
و هم آینده را با دانایی، توانایی و فرزانگی خود بسازند. میدانند که
بهترین کار فرهنگی برای ترویج امر مقدس حجاب، امر به معروف و نهی از منکر،
تبلیغ انقلاب اسلامی و اسلام انقلابی و نیل به آرمانهای آن است.
ای سید و مولای ما، دعا کن برای ما.
دعا
کنید که صاحبمان پسر فاطمه (سلام الله علیهما) از ما راضی شود؛ دعا کنید
که مورد پسند حجت خدا (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بر روی زمین گردیم و
علم استکبار ستیزی هیهات من الذله و پرچم سرخ لبیک یا حسین (ع) لحظهای بر
دستانمان سنگینی نکند که «ما تا آخر ایستادهایم.»
خون و جانمان فدایتان»
به گزارش گروه فرهنگ مقاومت - فرهنگ نیوز، فرهنگ نیوز قصد دارد به بازخوانی و معرفی شهدای مظلوم تدارکات و پشتیبانی (لجستیک) دفاع مقدس بپردازد. در این قسمت به مطالعه قسمتی از زندگی نامه سردار شهید حاج اسماعیل اسکندری می پردازیم .
زمستان
سرد و برفی 1326 بود که روستای ولی عصر کوار از استان فارس خورشید تابانی
را در آغوش گرفت که از کهکشانی دور، پا به منظومه سرد حیات گذاشته بود؛
مسافری غریب که از دورها میآمد تا گرمی خانه سرد و کوچکی باشد که سالها
یخبندان حکومت ستمشاهی را تجربه کرده بود.
خانواده متدّین و مذهبی
اسکندری این مسافر کوچک را اسماعیل نامیدند. اسماعیل آغازین روزهای زندگی
خود را در آغوش پدر ومادر سپری نمود و تحت توجهات این دو بزرگوار رشد و
تربیت یافت. در شش سالگی پا به پای کودکان روستا راهی مدرسه شد. امّا هنوز
سال ششم ابتدائی را به پایان نرسانده بود که از تحصیل بازماند و همدوش با
پدر به کار و تلاش پرداخت.
در سال 1347 ازدواج نمود و صاحب 8 فرزند شد. اما مهر خانواده و فرزند، او را از مسئولیت عظیمی که بر عهده داشت غافل نساخت و با شروع جنگ تحمیلی دل به امواج بلند ایثار سپرد و راهی عرصههای خون و حماسه گردید.
برادرش ماجرای جبهه رفتنش را اینگونه نقل میکند:
اسماعیل کارگر کوره آجرپزی بود، آنقدر در کارش پشت کار داشت که خیلی زود پیشرفت کرد و توانست در نزدیکی روستای محل سکونتش یک کوره آجرپزی به پا کند. کلی در میان مردم کوار و روستا اعتبار داشت اما افتتاح کوره آجرپزی مصادف شد با آغاز جنگ و فرمان امام برای پر کردن جبههها. اسماعیل هم کار و اعتبار و زن و هشت فرزندش را گذاشت و رفت جبهه!
آنقدر کم به مرخصی میآمد که دست آخر مجبور شد زن و فرزندانش را ببرد اهواز که نزدیکش باشند، اما با این حال باز هم به ندرت از خانواده سرکشی میکرد.
اولین باری که به مرخصی آمد گفتم «برادر شما بزرگ ما هستید، شما پیش خانواده بمانید تا ما به جبهه برویم». آن زمان برادر دیگرمان هم مجروح و در بیمارستان بستری بود، زیر بار نرفت و گفت: کوره را تعطیل کنید با کارگران هم تسویه کنید تا بروند، امروز اسلام در خطر است، من نمیتوانم اینجا بمانم امروز تکلیف همه ماست که از مرزهایمان دفاع کنیم، شما هم اگر میخواهید، به جای خودتان به جبهه بیایید نه بجای من!
همسر شهید از خاطرات آن روزهایشان میگوید:
ساکن روستا بودیم با ۶تا بچه، گفتم بسه دیگه جبهه نرو!
دلش شکست.شب حضرت فاطمه(س) را در خواب دیدم فرمودند: مانعش نشو!
بعد
از شهادتش هم کنارم بود، و در مشکلات کمکم میکرد. یادم هست یکبار مشکل
مالی داشتیم به خوابم آمد و گفت:خرجی شما رافلان جا گذاشتم بردارید...
یکی از خاطرات شهید حاج اسماعیل اسکندری :
ماه رمضان بود و عملیات رمضان. با تویوتا که پر بود از اسلحه و مهمات به سمت مقر فرماندهی می رفتم که رسیدم به یک سنگر کمین عراقی. دو تا عراقی روی سنگر کنار یک ضد هوایی دولول نشسته بودند. کنار آنها ایستادم و گفتم: “بیاید پائین”
دو عراقی را پشت ماشین سوار کردم، ضد هوایی را هم به ماشین یدک کردم و به راهم ادامه دادم. صد متر بیش نرفته بودم که دوباره یک سنگر با دو عراقی و یک ضد هوایی دولول دیگر دیدم. پیاده شدم، دو عراقی را مثل قبلی ها اسیر کردم و به پشت ماشین فرستادم، ضد هوایی را هم کنار قبلی بستم. از میدان مینی که توسط بچه ها باز شده بود عبور کردم به حاج نبی، فرمانده لشکر برخورد کردم. حاجی گفت: «این جانور ها را از کجا آوردی؟»
فکرکردم اشاره اش به ضد هوایی هاست. بعد فهمیدم نه، منظورش چهار عراقی است که پشت ماشین سوار کرده ام. حاجی نگذاشت جواب بدهم، متحیرانه نگاهی به عراقی ها و مهماتی که پشت ماشین سوار بود انداخت و گفت: "چه طور، با چه اعتباری این عراقی ها را کنار این همه مهمات و دو پدافند ضد هوایی جا داده ای"
خندیدم و گفتم: «حاجی خدا دست و پای اینها را بسته و هیچ کاری نمی توانند بکنند، خداوند آنها را کور کرده و نمی توانند از خود عکس العملی نشان دهند!»
خاطرات روزهای جنگ به نقل از همرزمان شهید:
عملیات محرم بود و ما در 500 متری پل چنتره بنه تدارکات به پا کرده بودیم. ساعت 9 صبح قرار بود مقداری مهمات و آذوقه برای رزمندگان که در حال پیشروی بودند ببریم. تا شب قبل جاده مواصلاتی در دست عراقیها بود برای همین گرا دقیق آن را داشتند و بی وقفه گلوله کاتیوشا و خمپاره بود که روی جاده فرود میآمد.
از چندتا رانندهای که در بنه داشتیم هیچ کدام حاضر به رفتن نشدند چون جاده از دور پیدا بود که از دامنه تپهها پیچ میخورد و بالا میرفت و میدیدیم که سرتاسر جاده زیر آتش است. رانندهها به حاج اسکندر میگفتند: «حاجی اجازه بده آتش سبکتر شود میرویم!» حاجی منتظر آنها نشد، کلاشش را برداشت، پشت یکی از ماشینها که آماده بود نشست.
اولین بار بود که احساس میکردم این بار آخر است که حاج اسکندر را میبینم، رفتم جلو شوخی و جدی گفتم: «حاجی خدا رحمتت کند! برو به سلامت!».
حاجی که راه افتاد هیچ کس از جایش تکان نخورد همه چشم به جاده داشتیم و حاج اسکندر که پیش میرفت گلولههای کاتیوشا بیوقفه به جاده میخورد و گرد و خاک حاصل مثل قارچ سمی در میان جاده قد میکشید، اما حاجی با شهامت و مارپیچ از میان انفجارها عبور میکرد.
همه به اشک افتاده بودیم و برایش دعا میکردیم تا زمانی که ماشین از چشم ما ناپدید شد. ساعتی بعد حاجی به سلامت از همان جاده به بنه برگشت.
عملیاتهای پیروزمند فتح المبین ، بیت المقدس و کربلای 4و5 سندی ماندگار از قهرمانیهای این سرداران بزرگوار است که اعتلای فرهنگ غنی اسلامی ودفاع از دستاوردهای انقلاب را تا سر حد جان کوشیدند.
19 دی ماه 1365 حاج اسماعیل اسکندری در حال بالا رفتن از خاکریز دشمن، مورد اصابت گلوله قرار گرفت. خورشید آن روز شلمچه در حالی غروب میکرد که مردی از مردان حماسه، به آرامی سربر بالین خون میگذاشت و به نام بلند شهید افتخار مییافت.
فرازی از وصیتنامه سردار شهید حاج اسماعیل اسکندری
ای جوانان نکند در رختخواب و با ذلت بمیرید که حسین(ع) در میدان نبرد شهید شد.
ای جوانان مبادا در غفلت بمیرید که علی(ع) در محراب عبادت شهید شد.
ای
جوانان مبادا در غفلت بمیرید که آیت الله مدنی، دستغیب، صدوقی، اشرفی
اصفهانی در محراب شهید شدند، همانند مطهریها، مفتحها، دیلمی، ربانی، قاسم
زاده و دهقانها باشید...
ای پدران و مادران مبادا از رفتن فرزندانتان
به جبهه جلوگیری کنید که فردا در محضر خدا نمیتوانید جواب حضرت زینب(س)
را بدهید. مانند مادر وهب جوانانتان را به جبهه بفرستید و حتی جسد او را
تحویل نگیرید زیرا مادر وهب فرمود سری را که در راه خدا دادهام پس
نمیگیرم...
آنکس که تو را شناخت جان را چه کند فرزند و عیال و خانمان را چه کند
دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی دیوانه تو هر دو جهان را چه کند