علویون

علویون

علویون فاز 5 اندیشه
علویون

علویون

علویون فاز 5 اندیشه

بوی قرمه سبزی و لحظه شماری برای افطار...(خاطرات مردان خدا در ماه خدا-4 )

خاطرات مردان خدا در ماه خدا-4

بوی قرمه سبزی و لحظه شماری برای افطار

در میان آنها رزمنده‌ای بود که هر دو دست و پاهایش شکسته بود به همین دلیل باید من به او غذا می‌خوراندم با هر قاشقی که به دهان او می‌گذاشتم اشک می‌ریخت تا اینکه به قاشق ششم رسید. از او پرسیدم: «چرا اشک می‌ریزی؟»

به گزارش گروه فرهنگی فرهنگ نیوز، ماه رمضان با تمام خیر و برکتش فرا رسیده است، اما شاید گرمی هوا و روزهای طولانی آن، کمی ماه رمضان امسال را سخت‌تر از سال‌های قبل کرده باشد. اما سالها پیش در این سرزمین جوانانی بودند که بسیار سخت تر از ما برای اجرای امر خدا قیام کردند و نه تنها بی هیچ شکایتی بلکه در اوج لذت در نمایش مباهات معشوق درخشیدند. مردانی که گرمی هوا و آتش گلوله دشمن و کمی غذا و روزهای سخت اسارت و... آنها را از اجرای فرمان الهی باز نمی داشت. با خاطراتشان همراه می شویم بدان امید که در لذت و خلوصشان شریکمان کنند:

در روزهای سخت نبرد، زنان مسلمان ایرانی با الهام از تعالیم اسلامی با شجاعت و شهامت غیرقابل وصف در صحنه‌های مختلف حتی در میدان‌های رزم حضور یافتند و به خلق حماسه‌های ماندگار پرداختند.

من در آن روزهایی که کومله به کردستان حمله کرده بود، امدادگر بودم . برعکس خیلی از بانوانی که داوطلبانه و با شجاعت راهی جبهه می شدند اصلا شجاع نبودم. با آغاز تحرکات ضدانقلاب در کردستان دکتر فیاض بخش از من خواست که به سنندج بروم اما من قبول نمی‌کردم و دکتر تصمیم گرفت که این مساله را با مرحوم مادرم در میان بگذارد.

مادرم به من اصرار کرد که به استان کردستان بروم اما من باز هم سازناسازگاری زدم چرا که اصلا دوست نداشتم به آنجا بروم و حتی به او گفتم: تو می‌خواهی من را به کشتن بدهی. با تمام این ناخرسندی‌ها من به کردستان رفتم. وقتی در سنندج وارد پادگان سپاه شدیم،‌ شهید بروجردی به ما خوش‌آمد گفت و پرسید: خواهران، پاوه می‌روید یا مریوان؟ من از قبل می‌دانستم اوضاع شهر پاوه بسیار خطرناک است و حتی از اسم پاوه هم می‌ترسیدم، چه رسد به این که به آنجا بروم. بلافاصله گفتم: مریوان.

اما دیدن صحنه‌هایی از شجاعت‌، ایثار و مظلومیت رزمندگان باعث شد تا آخرین روز جنگ در جبهه بمانم و در آخر هم بعد از عملیات «مرصاد» با اشک جبهه را ترک کردم. پس از ختم قائله کردستان و با آغاز جنگ تحمیلی به عنوان «ماما» به جبهه جنوب رفتم و در بیمارستان شهید «کلانتری» اندیمشک حضور یافتم.

در ماه رمضان سال 1362 به دنبال عملیات «والفجر» دشمن چند پاتک به ما زد که در آن تعداد بسیاری از رزمندگان مجروح شدند از جمله رزمندگانی که در این پاتک‌ها به شدت مجروح شده بودند می‌توان به رزمندگان گردان تخریب استان فارس اشاره کرد چرا که آنها بر اثر انفجار «مین»، از ناحیه دست و پا دچار آسیب دیدگی شده بودند.

در آن سال من مسئول بخش «ریکاوری» بودم و با پایان یافتن کارم در این بخش به اتاق‌های دیگر سر می‌زدم. با ورود به بخش «ارتوپدی» به همراه دوستانم مجروحان را پانسمان می‌کردیم. بعد از پایان کارهای این بخش نیز باید غذای مجروحان را آماده می‌کردیم و به آنها می‌دادیم.

وقتی به آشپزخانه بیمارستان رفتم تا برای مجروحان غذا بیاورم متوجه شدم که ناهار آنها قورمه سبزی است و از آنجایی که روزه بودم و بسیار قورمه سبزی را دوست داشتم گفتم: «وای خدا چند ساعت دیگر باید تا افطار صبر کنم؟» پرستاران مسئول غذا دادن به مجروحان بودند. در میان آنها رزمنده‌ای بود که هر دو دست و پاهایش شکسته بود به همین دلیل باید من به او غذا می‌خوراندم با هر قاشقی که به دهان او می‌گذاشتم اشک می‌ریخت تا اینکه به قاشق ششم رسید. از او پرسیدم: «چرا اشک می‌ریزی؟» چیزی نگفت دوباره پرسیدم تا اینکه گفت: خدا من را بکشد‌، شما باید در حالی که روزه هستید به من غذا بدهید از قورت دادن آب دهانتان معلوم است که با هر قاشق که من می‌خورم شما نیز دلتان می‌خواهد از این قورمه سبزی بخورید.

در ماه رمضان سال 1360 برق اندیمشک بر اثر موشک‌باران عراق قطع شد. در آن زمان آب بیمارستان‌ها از طریق پمپ‌هایی که با برق کار می‌کردند تامین می‌شد. هوا به شدت گرم بود و هیچ وسیله خنک کننده‌ای نداشتیم. برای آنکه بتوانیم گرما را تحمل کنیم بر روی کاشی‌های بیمارستان می‌خوابیدیم تا کمی از حرارت بدنمان کاسته شود و چون احساس می‌کردیم که شاید کاشی‌ها براثر ریختن خون مجروحان نجس شده باشد خدا خدا می‌کردیم که برق تا زمان افطار وصل شود.

ماه رمضان سال‌های 59،60،62 به دلیل شرایط سخت از جمله ماه‌هایی بود که به سختی روزه گرفتیم اما این روزه‌داری عاملی بود تا دامنه صبر و استقامتمان را در برابر مشکلات افزایش دهیم.

براساس خاطرات «مریم کاتبی» از امدادگران دفاع‌مقدس


آنها که ۸ سال «رمضان» را اقامه کردند...

در میان ما افرادی بودند که فقط جسم‌شان در کنار هم نبود، دل‌ها خالی از هر نفاق و کدورت بود، قبل از نماز حلالیت می‌طلبیدند تا مانع عروج نمازشان نشود؛ آنها با خود و خدا صادق بودند.وبلاگ روایت فابریک نوشت: بیاد آنها که 8 سال ماه رمضان داشتند.

وقتی رهبری علناً خط قرمزها را بیان می کنند.


وقتی رهبری علناً خط قرمزها را بیان می کنند

نکته ای ناگفته نماند؛ رهبر انقلاب در دیداری که تقریبا تمام مسئولین سطح بالای کشور حضور داشتند، شخصا به تبیین خط قرمزهای نظام در بحث هسته ای پرداختند؛ آن هم در روزهایی که ظریف و تیم هسته ای او، در وین مشغول مذاکره هستند؛ تا بدانند از چه چیزهایی نباید کوتاه بیایند.

 

 

16 تیرماه که مصادف با نهم ماه مبارک رمضان هم بود، مسئولان رده بالای نظام به دیدار رهبر انقلاب رفتند؛ در این دیدار صمیمی که از تمام گروه های سیاسی نظام حضور داشتند مطالب مهمی توسط رهبر انقلاب بیان شد؛ در این دیدار از حسینیه امام خمینی(ره) پیام های ویژه ای به وین فرستاده شد تا همه طرف های مذاکره – مخصوصا طرف 5+1 – بدانند که جمهوری اسلامی ایران بر سر برخی مسائل تنها حاضر به شفاف سازی است و نه پذیرفتن نظر طرف مقابل. می توان از نگاهی ویژه آن چه را که در حسینیه امام خمینی(ره) در این روز رخ داد مورد توجه قرار داد:

اول: تبیین خط قرمزها؛ چرا در این دیدار؟
رهبر انقلاب در 11 تیرماه در دیدار اساتید بحثی در خصوص خط قرمزهای مسائل هسته ای نکردند؛ با اینکه همزمان با آغاز دور جدید مذاکرات هسته ای بود؛ ایشان صحبت های مهم خود در خصوص خط قرمزها را موکول کردند به 16 تیرماه؛ با این توصیف این سخنرانی و زمان و مکان آن چند ویژگی داشت:

اولا: تقریبا تمام مسئولین درجه یک و دوی کشور جمع شده بودند؛ از سران سه قوه و وزرای دولت و مجلسی ها گرفته تا اعضای مجمع تشخیص و ...؛ آن هم ترکیبی از تمام طیف های سیاسی کشور؛ ایشان در این سخنرانی با چنین مخاطبانی – که شامل تمام جریانات سیاسی کشور می شد – خط قرمزها را تبیین و این پیام را به وین فرستادند که این حرف نظام و ملت ایران است.

ثانیا: 5 روز از آغاز مذاکرات گذشته و بدون شک مباحث مطرح شده از سوی طرف غربی در وین به تهران رسیده است؛ و این پیام تهران به وین بود تا بدانند تهران استراتژی آن ها را می داند که به قول رهبر انقلاب "به مرگ گرفته اند که به تب راضی شویم" و هم اینکه تهران بر حق خود پافشاری می کند و از شکست مذاکرات هیچ هراسی ندارد.

دوم: تبیین استراتژی طرف مقابل در خصوص مسئله هسته ای
شاید از این کوتاهتر جمله ای نمی توان یافت که بتواند با شفافیت کامل استراتژی و رویکرد مذاکره کنندگان 5+1 در برابر کشورمان را روشن کند:

« طرف مقابل به مرگ گرفته که به تب راضی بشوید». (93/4/16)

این جمله به صراحت نشان می دهد که طرف مقابل چه روشی را در پیش گرفته و در عین حال آگاهی ما از روش طرف مقابل را نیز نشان میدهد. رهبر انقلاب مثالی هم در این زمینه زدند و از این طریق وارد بحث خط قرمزهای نظام شدند: «هدف آنها این است که جمهوری اسلامی را در باب ظرفیّت غنی‌سازی مثلاً - که یکی از مسائل است - به ده هزار سو راضی کنند، منتها از پانصد سو و هزار سو شروع کرده‌اند، که حدود ده هزار سو مثلاً محصول حدود ده هزار سانتریفیوژ - همین قدیمی‌هایی که از قبل داشتیم و داریم - است. هدف آنها این است».
رهبر انقلاب با ذکر این رویکرد فریبکارانه غربی ها، به تبیین خطوط قرمز نظام در مسئله هسته ای به صورت شفاف و علنی پرداختند.

سوم: تبیین خط قرمزهای نظام در مسئله هسته ای
در روزهایی که مذاکره کنندگان کشورمان در وین مشغول مذاکره برای دفاع از حقوق هسته ای کشورمان هستند، در این سوی عالم، رهبر انقلاب ضمن تبیین خط قرمزهای نظام و ملت در این خصوص، حمایتی تمام قد از مذاکره کنندگان کشورمان به عمل آوردند. رهبر انقلاب این بار ترجیح دادند خط قرمزها را به صورت علنی و شفاف بیان کنند تا طرف مقابل بداند که کف خواسته های جمهوری اسلامی ایران در خصوص مسئله هسته ای کدام است؛ و اما این خط قرمزها:

1. تعیین تعداد سانتریفیوژها: 190 هزار سو
تا کنون در رسانه های دنیا، گمانه زنی های مختلفی از بحث و توافق بر سر تعداد سانتریفیوژها به گوش می رسید؛ اغلب هم توسط طرفین صحت آنها تکذیب می شد. از چند صد سانتریفیوژ گرفته تا 52 هزار عدد. رهبر انقلاب در سخنرانی خود به دو نکته در خصوص تعداد سانتریفیوژها اشاره کردند:
اولاً اینکه طرف مقابل فعلا از عدد 500 سانتریفیوز و 1000 سانتریفیوژ شروع کرده و به دنبال این است که بر سر 10 هزار سانتریفیوژ جمهوری اسلامی ایران را راضی کند. یعنی به همان مرگ گرفته تا به تب راضی کند!
دوم اینکه رهبر انقلاب به صراحت به نیاز کشور در بحث تعداد سانتریفیوژها پرداخته و این را به گوش مذاکره کنندگان در وین رساندند:
« مسئولین ما میگویند ما به ۱۹۰۰۰۰ سو احتیاج داریم. ممکن است این نیاز مال امسال و دو سال دیگر و پنج سال دیگر نباشد، امّا این نیاز قطعی کشور است، خب، باید نیاز کشور تأمین بشود. »
تأمین 190 هزار سو ( تقریبا معادل با 190 هزار سانتریفیوژهای نسل اول کشورمان) نیاز کشور است و این باید تأمین شود.

2. مسئله تحقیق و توسعه
رهبر انقلاب بدون هیچ توضیحی تنها به ذکر یک جمله در باب خط قرمز بودن بدیهی این امر اکتفا کرده و فرمودند:
«مسئله‌ی تحقیق و توسعه که قطعاً باید رعایت بشود».
لحن جمله رهبر انقلاب نشان از بدیهی بودن رعایت این امر توسط همه طرفین مذاکره است و این را نیازی ندیدند که حتی توضیحی بیشتر از این جمله کوتاه بدهند.

3. حفظ فردو
«حفظ تشکیلاتی که دشمن قادر به تخریب آن نیست. روی «فردو» تکیه میکنند، چون غیر قابل دسترسی است برای آنها؛ میگویند جایی که ما نمیتوانیم به آن ضربه بزنیم، نباید داشته باشید! این خنده‌آور نیست؟»
این نیز یکی دیگر از خط قرمزهای کشورمان در موضوع هسته ای است. آن هم با یک منطق کاملا روشن از سوی ما و یک بهانه جویی کاملا خنده دار از سوی طرف غربی! رهبر انقلاب تاکید کردند که حفظ تشکیلات فردو نیز از خط قرمزهای نظام است.

چهارم: تبیین مجدد زورگویی و ناحق بودن ادعاهای امریکایی ها
رهبر انقلاب که در مسائل مختلف به روشنی منطق غلط امریکایی ها را تبیین می کنند در باب مسئله هسته ای نیز موضوع دستیابی "مستقل" کشورمان به فناوری هسته ای را و رویکرد دوگانه آمریکا و طرف غربی به این مسئله را متذکر شده و در بیانی روشن فرمودند:

«اصل حرفی که آمریکایی‌ها در این قضیه دارند، حرف ناحقّی است. یک کشوری احتیاج به انرژی هسته‌ای دارد، خودش با تلاش خود، با دنبال‌گیری خود، بدون اینکه از کسی دزدی کند، بدون اینکه با کسی ساخت‌وپاخت بکند، توانسته این علم را، این دانش را، این فنّاوری را برای خود فراهم کند؛ حالا واایستاده‌اند که نه، نباید. خب چرا؟ این «نباید» چه منطقی دارد؟ میگویند ما از بمب هسته‌ای میترسیم! اوّلاً تضمین برای جلوگیری از سلاح هسته‌ای راه‌های خودش را دارد؛ اشکالی هم ندارد. ثانیاً اگر بنا است که راجع به مسئله‌ی سلاح هسته‌ای کسی نگران باشد، آن، آمریکا نیست. آمریکا که خودش چند هزار کلاهک هسته‌ای دارد، چند هزار بمب هسته‌ای دارد، و خودش به کار برده؛ خب به شما چه! شما چه کسی هستید که بایستی نگران این باشیدکه فلان کشور به سلاح هسته‌ای دست پیدا میکندیا نمیکند؛ وانگهی آن دستگاه‌هایی که مسئولند، خب بله، میشود تضمین کرد. [البتّه‌] تضمین هم شده است یعنی روشن است؛ شاید خود آنها هم میدانند. اصل حرف آنها حرف ناحقّی است.» (93/4/16)

 

دست آخر: حمایت تمام قد از مذاکره کنندگان انقلاب: بچه های خودمان
رهبر انقلاب که پیش تر نیز هنگامی که سخن از مذاکرات هسته ای به میان آمده بود حمایتی ویژه از ایشان به عمل آوردند، این بار نیز درست در روزهایی که بر سر میز مذاکره و دفاع از حقوق ملت ایران با طرفهای غربی به مذاکره می پردازند، حمایتی ویژه از آنان کردند و بر قابل اعتماد بودن آنان تأکید کردند تا بدین روش آنان را دلگرم نمایند و به طرف مقابل – و برخی بهانه گیران داخلی – بفهمانند که مذاکره کنندگان را امین نظام می دانند و از اینکه قرار است آنان در این رقابت نفس گیر دیپلماتیک حضور داشته باشند نگرانی ندارند و هم وظیفه خطیر آنان را به ایشان گوشزد کردند:

«ما به تیم مذاکره‌کننده‌مان اعتماد داریم. مطمئنّیم یقیناً آنها به دست‌اندازی به حقوق کشور و حقوق ملّت و کرامت ملّت راضی نخواهند شد و اجازه نخواهند داد که چنین کاری انجام بگیرد.» (93/4/16)

و چنین بود که پس از این سخنرانی مذاکره کنندگان ارشد کشورمان – مخصوصا دکتر ظریف – از وین پیام دادند که این سخنرانی هم خطوط را برایشان مشخص کرده و هم باعث دلگرمی آنان شده است:

« ما همواره قدردان حمایت های رهبری معظم هستیم... بیانات روز گذشته رهبر معظم انقلاب به خوبی نشان داد که ایشان در جریان جزییات همه مباحث و مذاکرات هسته ای،برنامه های درازمدت کشور در حوزه هسته ای هستند و با دقتی ویژه که مخصوص ایشان است همواره موضوعات مهم و اساسی کشور اعم از موضوع هسته ای را با دقت و حساسیتکامل و ریزبینی مد نظر داشته و با رعایت همه ظرافت ها بیان می فرمایند... رهنمودهایی که ایشان قبلا به صورت خصوصی به اعضای تیم ارائه فرموده اند و محورهایی هم که در بیانات دیروزشان و در فرمایشان قبلی ایشان مطرح شده است حتما چراغ راه ما برای رسیدن به راه حل خواهد بود.»

 


منبع: به نقل از فرهنگ نیوز

وقتی خاتمی ممنوع نبود-1؛ رونمایی از همکاری خاتمی با دشمنان ایران!

وقتی خاتمی ممنوع نبود-1؛

رونمایی از همکاری خاتمی با دشمنان ایران!

فرهنگ نیوز قصد دارد با انتشار پرونده «وقتی خاتمی ممنوع نبود» به بازخوانی خیانت ها و صدمات جبران ناپذیر وی به انقلاب اسلامی بپردازد.

به گزارش گروه سیاسی-فرهنگ نیوز، هم‌زمان با انتخابات یازدهم ریاست جمهوری و پس از انتخاب دکتر روحانی به عنوان رئیس جمهور، اصلاح طلبان تندرو پروژه بازگشت بدون هزینه خاتمی به صحنه سیاسی را کلید زدند. یکروز با حضور وی در اجرای تئاتر و روز دیگر با پیام تبریک خاتمی برای سالگرد ازدواج یک بازیگر. هنگامیکه این اقدامات با بی اعتنایی افکار عمومی روبرو شد، این جریان تندرو، پروژه خداحافظی نمایشی خاتمی با عرصه سیاست را کلید زد. پس از این اقدام، مشاوران نزدیک خاتمی که هرکدام نقشی ویژه در فتنه 88 ایفا کرده اند و بعضا در آن ایام نیز دستگیر شده اند، در کنار حمله به دولت، در نمایشی مضحک، از خداحافظی خاتمی اظهار تأسف کرده و هر روز با بهانه ای در پی خارج کردن وی از انزوای سیاسی و بالطبع آن پاک کردن صورت مسئله بودند. 

در روزهای اخیر رسانه های وابسته به جریان موسوم به اصلاح طلب، با انتشار مطالبی در حمایت از خاتمی و  با انتقاد از ممنوع التصویر و ممنوع البیان بودن خاتمی، کوشیده اند وی را در اذهان عمومی زنده کرده و فردی مهم و تاثیرگذار در عرصه سیاسی کشور نشان دهند. فرهنگ نیوز قصد دارد با انتشار  پرونده «وقتی خاتمی ممنوع نبود» به بازخوانی خیانت ها و صدمات جبران ناپذیر وی به انقلاب اسلامی بپردازد.
 
با توجه به رویکرد غیرصادقانه رسانه های زنجیره ای اصلاحات و تبلیغات روزافزون آنها برای خاتمی، لازم است نخست نقش وی در فتنه 88 واکاوی شود.
 
روز 26 بهمن 1384، "کاندولیزا رایس"  به ساختمان "کنگره ایالت متحده امریکا" رفت و درخواستی  مبنی بر افزایش بودجه 75 میلیون دلاری انقلاب مخملی ایران، با هدف حمایت بیشتر از فعالیت های اپوزیسیون سیاسی داخل کشور ارائه کرد. 
 
بنیاد آزادی، رشد و آبادانی ایران در اندیشه پایه گذاری حکومتی سکولار
"بنیاد باران"(بنیاد آزادی، رشد و آبادانی ایران) در راستای پروژه کودتای مخملی در ایران در آخرین روز ریاست جمهوری سید محمد خاتمی تشکیل شد و از محل بودجه عمومی کشور برای این موسسه ردیف بودجه تعیین گردید.اهداف این بنیاد به 3دسته کلی تقسیم بندی شد:
1- ادامه کار تشکیلاتی- عقیدتی بر مبنای سکولاریسم اسلامی، حفظ و تقویت نیروهای فکری و ابزاری در چارچوب موسسه ای به نام بنیاد باران.
2- انتقاد همه جانبه از دولت اصولگرا با هدف ایجاد نوستالژی اصلاحات در جامعه و نیز ایجاد تنفر عمومی از رئیس جمهور مستقر؛ یکی از کار ویژه های مهم در این بنیاد، سازماندهی انتقاد پیوسته از شرایط کشور در دوران مسئولیت دولت اصولگرا بود. از سیاست خارجی گرفته تا اقتصاد و فرهنگ، همه و همه مورد حمله قرار می گرفت تا اوضاع بحرانی نشان داده شود.
3- طرح ریزی نظری و برنامه ریزی عملیاتی برای اجرای کودتای رنگی با استفاده از فرصت انتخابات دهم ریاست جمهوری.
 
مهم ترین فعالیت تئوریک "سید محمد خاتمی" و" بنیاد باران" غیر از تلاش برای بومی سازی ایده انقلاب رنگی، تئوریزه کردن عقیده سکولاریسم اسلامی در قالب تز "اسلام میانه" بود؛ تز اسلام میانه یک ایدئولوژی تمام عیار برای پایه گذاری حکومتی سکولار بود که می رفت تا پس از براندازی جمهوری اسلامی از طریق کودتای مخملی، تشکیل شود.
 در همین ایام، در کنگره آمریکا طرحی به نام "آزادی ایران و قانون حمایتی" برای افزایش کمک های مالی برای انتقال و گذار ایران به حکومت دموکراتیک از طریق متحد کردن گروه های اپوزیسیون در نظر گرفته شد و این کنگره در گام اول سه میلیون دلار برای این منظور کنار گذاشت.
 
سفر سید محمد خاتمی به واشنگتن؛ از مجوز جرج بوش تا میزبانی جیمی کارتر 
 "سید محمد خاتمی" برای جذب حمایت خارجی برای اجرای پروژه رنگی در ایران در سال 85 با مجوز شخص "جرج بوش رئیس جمهور وقت آمریکا" توانست ویزای سفر به "واشنگتن" را دریافت کند و روزنامه "واشنگتن پست" نیز خبر داد که در این دیدار "جیمی کارتر" میزبان خاتمی خواهد بود.
خاتمی در این سفر مصاحبه های فراوانی انجام داد. او در مصاحبه با "مجله امریکایی تایم" ، "هولوکاست" را یک واقعه تاریخی خواند و از گروگانگیری 444 روزه 52 کارمند سفارت آمریکا ابراز تاسف کرد و از سیاست آمریکا برای تشکیل دو کشور اسرائیل و فلسطین حمایت کرد.
 
سید محمدخاتمی در سفر به واشنگتن با "جرج سوروس" سرمایه دار بزرگ آمریکایی و یکی از معماران اصلی انقلاب مخملین و موسس بنیاد صهیونیستی  "جامعه باز" که در پوشش یک نهاد خیریه از اصلی ترین حامیان مشهور کودتاهای رنگی در جهان می باشد، ملاقات نمود  و بنابر اعتراف " کیان تاج بخش"(نماینده سابق بنیاد جرج سوروس) این ارتباط مستمر بوده و ادامه داشته است.
 
بی بی سی فارسی با ذوق زدگی از طرح رفراندوم دفاع می کند
بعد از تکذیبیه خاتمی درباره این دیدار "خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران" متن سخنرانی سوروس در تاریخ 11سپتامبر2009 را منتشر کرد. سوروس اینگونه دیدار خود با سید محمد خاتمی را توصیف کرده بود: «یکی از بهترین جلساتی که من در ارتباط با پیش برد دموکراسی در جهان اسلام و به ویژه ایران در آن حضور یافتم، ملاقاتی بود که در روز سه شنبه14سپتامبر2009  با محمد خاتمی رئیس جمهور سابق ایران برگزار کردم. من حدود 10 سال منتظر این دیدار بودم و به همین دلیل این دیدار آنچنان جذاب و به یادماندنی بود که حتی روز و ساعتش نیز در حافظه ام ثبت شده است و هدف از این دیدار من با محمد خاتمی نیز دست یابی به آگاهی از درون کشوری که برای برقراری ارتباطات با آن فرصت های محدودی وجو دارد و با توجه به تحولات اخیر منطقه چنین جلساتی ارزشمند است و می تواند به اتخاذ تصمیمات سیاسی موثر کمک کند.»
پایگاه خبری نیوزمکس این چنین از دیدار خاتمی با جورج سورس را که طی یک شام خصوصی صورت گرفته است خبر می‌دهد: «جورج سوروس، این هفته در بوستون در یک شام خصوصی با محمد خاتمى، رئیس جمهور سابق ایران، یک «معامله بزرگ» را مورد بحث قرار داد؛ این خبر را پنجشنبه، منابع متعددی به نیوزمکس گفتند.»
 
* نتیجه سفر سید محمد خاتمی به واشنگتن، دستور محرمانه از سوی رئیس جمهور ایالات متحده امریکا به سازمان سیا برای اجرای "عملیات سیاه" در ایران با هدف بی ثبات سازی دولت تهران بود و کنگره آمریکا نیز به درخواست 400 ملیون دلاری بودجه از سوی "بوش "برای بی ثبات کردن نظام دینی ایران پاسخ مثبت داد.
* 8اردیبهشت 1388 "سید محمد خاتمی" به چند کشور عربی از جمله عربستان سعودی، مصر، مغرب، تونس، کویت و قطر سفر کرد و طبق اعتراف" محمد علی ابطحی" در این سفر یکی از کشورهای حاشیه خلیج فارس مبلغی به عنوان کمک به برنامه تبلیغاتی اصلاح طلبان به او داده است.
* اسناد موجود در کمیسون اصل 90 نشان می دهد که خاتمی با هدف ترغیب خارجی ها به حمایت از موسوی به تونس ، ترکیه و استرالیا  هم سفر کرده و در راستای اهدافش نیز موفق بوده است.
 
عملیاتی کردن پروژه انقلاب رنگی لوازمی داشت و ابتدایی ترین آن، انتخاب کاندیدایی بود که بتواند پس از شکست، در قالب رهبر اپوزیسیون ظاهر شود و اعلام حضور خاتمی در انتخابات دهم ریاست جمهوری با واکنش هایی در خارج از کشور همراه بود.
روزنامه صهیویستی" یدعوت آحارونوت" نوشت: «پیروزی خاتمی در انتخابات پیش رو می تواند تغییرات تدریجی در سیاست خارجی ایران نسبت به اسرائیل ایجاد کند.»
روزنامه آمریکایی "بوستون گلوب" نیز خاتمی را بهترین بخت ایران برای آشتی با همسایگان و جامعه جهانی و نجات اقتصاد در حال فروپاشی ایران دانست.
 
تشکیک در سلامت انتخابات با تشکیل "کمیته صیانت از آراء"
پس از انصراف خاتمی از کاندیداتوری در انتخابات و معرفی میر حسین موسوی، خاتمی وارد مرحله بعدی پروژه  انقلاب رنگی شد ، او این بار با هدف تشکیک در سلامت انتخابات، تشکیل "کمیته صیانت از آراء" را با ریاست "علی اکبر محتشمی پور" مطرح کرد، کمیته ای که از نظر شورای نگهبان غیرقانونی بود.
 
آیا احتمال تقلب در انتخابات ایران وجود دارد؟
حضور فعال خاتمی در جلسات مرتبط با کمیته صیانت از آراء و سازماندهی آن، باعث شد تا هفته نامه آمریکایی، "نیوزویک" با این سوال که آیا احتمال تقلب در انتخابات ایران وجود ارد؟ به سراغ خاتمی برود .
سید محمد خاتمی  به این سوال  این گونه پاسخ داد:«فکر نمی کنم در انتخابات ایران تقلب به معنای خاص کلمه وجود داشته باشد یا بتواند تاثیرگذار باشد... من خودم در دوران مسئولیت ریاست جمهوری چندین انتخابات را برگزار کردم. اگر چنین چیزهایی هم وجود داشته باشد در مقابل نتایج آن انتخاباتی که مردم در آن نقش دارند، متفاوت و ناچیز است.»
خاتمی که به صراحت وجود تقلب را در ایران نفی کرده بود، دیری نپایید که در پای صندوق رای در ساعات اولیه انتخابات در 22خرداد با هدفی خاص اینگونه از نتیجه انتخابات صحبت به میان آورد تا تشکیک و تقلب در انتخابات را در میان افکار جامعه تلقین کند:«شواهد حاکی است موسوی انتخابات را برده است. اما پیش گو نیستم».
 
خیانت صدها هزار میلیاردی خاتمی/ خاتمی: انبوهی از مردمان، نتیجه اعلام شده را باور ندارند!
با اعلام رسمی نتایج انتخابات، انقلاب مخملی وارد فاز جدید خود شد و اولین بیانیه سید محمد خاتمی در روز 25 خرداد خطاب به حامیان موسوی در تهران  صادر شد:«آنچه در جریان انتخابات اخیر ریاست جمهوری اتفاق افتاد، باعث خدشه دار شدن اعتماد عمومی و منجر به واکنش های طبیعی و پراحساس مردم عزیز در سراسر کشور شده است.این حق مسلم مردم است که خواستار حفظ آرای خود شوند و وظیفه مسلم مسئولان کشور است که امانت دار باشند و تلاش کنند، اعتماد عمومی را که بزرگترین پشتوانه کشورو نظام است ، حفظ و تقویت شود.»
رهبر معظم انقلاب در 30 خردادماه سال 88 با اشاره به ساختارشکنی های صورت گرفته از سوی برخی مسئولین کشور، درخصوص ادامه این وضعیت هشدار دادند: «زورآزمایی خیابانی بعد از انتخابات کار درستی نیست، بلکه به چالش کشیدن اصل انتخابات و اصل مردم سالاری است. من از همه می خواهم به این روش خاتمه بدهند. این روش روش درستی نیست. اگر خاتمه ندهند، آن وقت مسئولیت تبعات آن و هرج و مرج آن، به عهده آنان است.» 
 
رهبر معظم انقلاب در خطبه  تاریخی خود هم چنین به این مهم نیز اشاره نمودند که  «اعتماد به نظام جمهوری اسلامی در این انتخابات آشکار شد. دشمنان همین اعتماد مردم را هدف گرفته‏‌اند ... میخواهند اعتماد را بگیرند تا مشارکت را بگیرند، تا مشروعیت را از جمهوری اسلامی بگیرند. این، ضررش بمراتب از آتش زدن بانک و سوزاندن اتوبوس بیشتر است»، اما دومین بیانیه سید محمد خاتمی به مناسبت تظاهرات حامیان موسوی در روز 30 خرداد و درست پس از بیانات مقام معظم رهبری منعکس شد:« در ایران انتخاباتی برگزار شده است و انبوهی از مردمان بزرگوار که آن حماسه حضور را آفریدند نتیجه اعلام شده را باور ندارند و به آن معترض اند. اعتماد عمومی در این زمینه لطمه دیده است و بستن راه اعتراض مدنی به روی مردم به معنی گشودن راه های خطرناکی است که خدا می داند به کدام سرانجام برسد.»
در تاریخ 8/4/88 هیئت منتخبی از سوی کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس با سید محمد خاتمی دیدار کردند، اما او در این دیدار راه حل را تشکیل هیئت بی طرف عنوان نمود که در حقیقت به معنای دور زدن قانون اساسی و رهبری، بی اعتبار کردن نهادهای قانونی از جمله شورای نگهبان و کشور بود که این نظریه بعدها به شکل کامل تری در قالب طرح رفراندوم از سوی خاتمی ارائه شد و این طرح در حقیقت تنها راه حل را ابطال انتخابات معرفی کرده بود.
دیدار با محسن امین زاده، از متهمین فتنه 88
 
ماموریت بعدی سید محمد خاتمی ملاقات با خانواده های دستگیرشدگان در ناآرامی های پس از انتخابات بود. وی همواره از کشته شدگان فتنه با عنوان شهید یاد می کرد.
سید محمد خاتمی که هر روز بر دامنه فتنه گری می افزود،  برای یارکشی از میان مراجع و برای ایجاد شکاف میان مرجعیت و نظام، اقداماتی را ترتیب داد که این نقشه با شکست مواجه شد.
 
همه پرسی راه برون رفت از شرایط موجود
خاتمی در ادامه فعالیت های خود در ارتباط با حوادث پس از انتخابات، یک بار خواستار تحقیق و تفحص مجلس از انتخابات شد و بار دیگر همه پرسی را راه برون رفت از شرایط موجود دانست. این پیشنهاد از نظر "حسین شریعتمداری" دستورالعمل "مایکل لدین ؛ دستیار ویژه وزیر دفاع وقت آمریکا" بود که معنای حقیقی آن ابطال انتخابات بود.
 
خاتمی: با شکست اصول گرایان باید قدرت رهبری را مهار کرد
"سردار عزیز جعفری" در یکی از سخنرانی های خود به سخنان منتشرنشده خاتمی در بهمن ماه 1387 اشاره کرده است ، این سخنان از جانب خاتمی نشان از نقشه های واهی انتخابات دهم ریاست جمهوری دارد که او و رهبرانش در سر می پروراندند: «اگر در انتخابات دهم احمدی نژاد سقوط کند، عملا رهبری حذف می شود، اگر به هر قیمتی و به هر شکلی اصلاحات دوباره به قوه اجرایی بازگردد، دیگر رهبری اقتداری در جامعه نخواهد داشت. سقوط  اصول گرایی به معنای پایان اقتدار رهبری تلقی می شود و با شکست اصول گرایان باید قدرت رهبری را مهار کرد.»
 
مردم منتظر روزی هستند که سران فتنه در دادگاه محاکمه شوند
و اینها تنها بخش کوچکی از اقدامات ساختارشکنانه خاتمی در فتنه 88 است و سران فتنه می بایست درخصوص  خون های پایمال شده جوانان بی گناه و صدمات فراوانی که در عرصه داخلی و بین المللی به جمهوریت نظام وارد شد، پاسخگو باشند. فتنه 88 هیچگاه از ذهن مردم انقلابی کشورمان پاک نخواهد شد. حصر تعدادی از سران فتنه و ممنوع التصویری برخی دیگر نیز، تنها اقداماتی تأمینی است و مردم منتظر روزی هستند که سران فتنه در دادگاه محاکمه شده و حکمی متناسب با اتهاماتشان صادر شود. ان شاءالله.
 
منابع:
1- سودای سکولاریسم، رمزگشایی از زندگی و کارنامه محمد خاتمی - سید یاسر جبراییلی
2- جلد سی ام نیمه پنهان، شوالیه های ناتوی فرهنگی، یک نما از کودتای مخملی - پیام فضلی نژاد
 


خبر، آمیخته با بغض گلوگیر شده‌ست / سیل دلشوره و آشوب، سرازیر شده‌ست / سرِ دین، طعمه‌ی سرنیزه‌ی تکفیر شده‌ست

هر که در مدح علی(ع) شعر جدید آورده‌ست
گویی از معرکه‌ها نعش شهید آورده‌ست

روضه‌ی مشک رسیده‌‌ست به بی‌آبی‌ها / خون حق می‌چکد از ابروی محرابی‌ها / باز هم حرمله... سرجوخه‌ی وهابی‌ها


کوچه پس‌کوچه‌ی آینده، به خون تر شده است
باز بوزینه‌ی کابوس، به منبر شده‌ است

خط و ربط عرب ای کاش که کاشی گردند / تا حرم، همسفر «قافله‌باشی» گردند / لاشه‌خواران سقیفه، متلاشی گردند

می‌زند قهقهه، «القارعه» بر خامی‌شان
خون دین می‌چکد از «دولت اسلامی»شان

بنویسید: تب ناخلفی‌ها ممنوع! / هدف آزاد شده، بی‌هدفی‌ها ممنوع! / در دل «عرش»، ورود سلفی‌ها ممنوع!

«عرش» یک روضه‌ی فاش است که داغ و گیراست
«عرش»… گفتیم که نام دگرِ سامرّاست

شرق، در فتنه‌ی اصحاب شمال افتاده‌ست / بر رخ غرب، از این حادثه خال افتاده‌ست / وا شده مشت و از این چفیه، عقال افتاده‌ست!

گویی از هرچه که زشتی‌ست، کفی هم کافی‌ست!
جهت خشم خدا، یک سلفی هم کافی‌ست!

تا «بهار عربی» روی علف باز کند / جبهه در شام و عراق از سه طرف باز کند / وای اگر دست کجی پا به «نجف» باز کند!

عاشق شیرخدا، وارث شمشیر خداست
سینه‌ی «سنی و شیعه» سپر شیر خداست

لختِ خونِ جگر ماست به روی لبشان / کوره‌ی دوزخیان، گوشه‌نشین تبشان / لهجه‌ی عبری و لحن عربی، مکتب‌شان

«نیل» را تا به «فرات»، آنچه که بود، آتش زد
شک مکن؟ ما همه را «مکر یهود» آتش زد

بی‌جگرها جگر حمزه به دندان گیرند / انتقام اُحُد و بدر ز طفلان گیرند / چه تقاص‌ ز لب قاری قرآن گیرند

بیشتر زان که از این قوم، بدی می‌جوشد
از زمین غیرت «حجربن عدی» می‌جوشد!

گره، انگار نه انگار به کار افتاده / سایه‌ی سرکش ما گردنِ دار افتاده / چشم بی‌غیرت اگر سمت «مزار» افتاده

صاعقه در نفسِ ابری خود کاشته‌ایم
به سر هر مژه‌ای یک قمه برداشته‌ایم

سنگ تکفیر به آئینه‌ی مذهب؟ هیهات! / ذوالفقار علی و رحم به مرحب؟ هیهات! / دست خولی طرف معجر زینب؟ هیهات!

ما نمک خورده‌ی عشقیم، به زینب سوگند
پاسبانان دمشقیم، به زینب سوگند

داس تکفیر، گل از ریشه بچیند؟ هرگز! / کفر بر سینه‌ی توحید نشیند؟ هرگز! / مرتضی همسر خود کشته ببیند؟ هرگز!

پایتان گر طرف «کرب و بلا» باز شود
آخرین جنگ جهانیِ حق آغاز شود

خوش‌خیالی است مرامی که اجاقش کور است / مفتیِ نفتیِ این حرمله‌گان، مزدور است / قصه حنجره و تیرِ سه‌پر مشهور است

خار در چشم سعودی شده «بیداریِ ما»
باز کابوس یهودی شده «بیداریِ ما»

رگ «بیداریِ ما» شد شریانی که زدند / بشنوی (بر دُهُل «جنگ جهانی» که زدند) / پاسخ شیعه به هر زخم زبانی که زدند

بذر غیرت، سر خاک شهدا می‌کاریم
پاسخ شیعه همین است که: صاحب داریم