امام باقر (ع) پس از عمرى تلاش در میدان بندگى خدا و احیاى دین و ترویجعلم و خدمات اجتماعى به جامعه اسلامى، در روز هفتم ماه ذو الحجه سال 114 (1) رحلت کرد.
در سال رحلت و شهادت آن حضرت آراى دیگرى نیز وجود دارد.دستهاى از مورخان سال 117 (2) و بعضى سال 118 (3) و گروه اندکى سالهاى 116 (4) و 113 (5) و 115 (6) و 111 (7) را یاد کردهاند، اما بیشترین منابع تاریخى سال 114 (8) را متذکر شدهاند.
منابع روایى و تاریخى علت وفات آن حضرت را مسمومیت دانستهاند، مسمومیتى که دستهاى حکومت امویان در آن دخیل بوده است. (9)
از برخى روایات استفاده مىشود که مسمومیت امام باقر (ع) به وسیله زین آغشته به سم، صورت گرفته است، به گونهاى که بدن آن گرامى از شدت تأثیر سمبسرعت متورم گردید و سبب شهادت آن حضرت شد. (10)
در این که چه فرد یا افرادى در این ماجراى خائنانه دست داشتهاند، نقلهاى روایى و تاریخى از اشخاص مختلفى نام بردهاند.
بعضى از منابع، شخص هشام بن عبد الملک را عامل شهادت آن حضرت دانستهاند. (11)
بخشى دیگر، ابراهیم بن ولید را وسیله مسمومیت معرفى کردهاند. (12)
برخى از روایات نیز زید بن حسن را که از دیر زمان کینههاى عمیق نسبت به امام باقر (ع) داشت، مجرى این توطئه به شمار آوردهاند. (13)
به طور مسلم وفات امام باقر (ع) در دوران خلافت هشام بن عبد الملک رخ داده است، (14) زیرا خلافت هشام از سال 105 تا سال 125 هجرى استمرار داشته، و آخرین سالى که مورخان در وفات امام باقر (ع) نقل کردهاند 118 هجرى مىباشد. (15)
با این که نقلها بظاهر مختلف است، اما با اندکى تأمل در منابع روایى و تاریخ، بعید نمىنماید که همه آنها به گونهاى صحیح باشد زیرا عامل شهادت آن حضرت لازم نیست یک نفر باشد بلکه ممکن است افراد متعددى در شهادت امام باقر (ع) دست داشتهاند که هر روایت و نقل، به یکى از آنان اشاره کرده است.
با توجه به برخوردهاى خشن و قهر آمیز هشام با امام باقر (ع) و عداوت انکار ناپذیر بنى امیه با خاندان على (ع) شک نیست که او در از میان بردن امامباقر (ع) ـ اما بشکلى غیر علنى ـ انگیزهاى قوى داشته است.
بدیهى است که هشام براى عملى ساختن توطئه خود، از نیروهاى مورد اطمینان خویش بهره جوید، از این رو ابراهیم بن ولید (16) را که عنصرى اموى و دشمن اهل بیت (ع) است به استخدام مىگیرد و او امکانات لازم را در اختیار فردى که از اعضاى داخلى خاندان على (ع) بشمار مىآید و مىتواند در محیط زندگى امام باقر (ع) بدون مانع راه یابد و کسى مانع او نشود، قرار دهد، تا به وسیله او برنامه خائنانه هشام عملى گردد و امام به شهادت رسد.
امام باقر (ع) این چنین به شهادت رسید و به ملاقات الهى شتافت و در بقیع، کنار مرقد پدر بزرگوارش امام سجاد (ع) و عموى پدرش حسن بن على (ع) مدفون گشت. (17)
پىنوشتها:
1 ـ فرق الشیعة 61، اعلام الورى به جاى ماه ذو الحجة، ماه ربیع الاول را یاد کرده است .ر ک: ص .259
2 ـ تاریخ یعقوبى 2/320، تذکرة الخواص 306، الفصول المهمة 220، اخبار الدول و آثار الاول 11، اسعاف الراغبین 195، نور الابصار، مازندرانى 66 و...در بسیارى از این منابع، مطلب به صورت «قیل» یاد شده است.
3 ـ کشف الغمة 2/322، وفیات الاعیان 4/174، تاریخ ابى الفداء 1/248، تتمة المختصر 1/248، اعیان الشیعة 1/ .650
4 ـ المختصر فى اخبار البشر 1/203، تتمة المختصر 1/ .248
5 ـ مرآة الجنان 1/ .247
6 ـ کامل ابن اثیر 5/ .180
7 ـ مآثر الانافة فى معالم الخلافة 1/ .152
8 ـ طبقات الکبیر 5/238، اصول کافى 2/372، تاریخ قم 197، ارشاد مفید 2/156، دلائل الامامة 94، تاج الموالید 118، مناقب 4/210، سیر اعلام النبلاء 4/409، الانوار البهیة 126، تاریخ ابن خلدون 2/23، عمدة الطالب 137، شذرات الذهب 1/149، و...
9 ـ الصواعق المحرقة 210، احقاق الحق 12/154، اسعاف الراغبین بهامش نور الابصار 254، مثیر الاحزان، جواهرى .244
10 ـ الخرائج و الجرائح، راوندى 2/604، مدینة المعاجز 349، بحار 46/329، مستدرک الوسائل 2/ .211
11 ـ مآثر الانافة فى معالم الخلافة 1/152، مصباح کفعمى .522
12 ـ سبائک الذهب 74، دلائل الامامة 94، مناقب ابن شهر آشوب 4/210، الفصول المهمة 220، الانوار البهیة .126
13 ـ منابع یاد شده در پاورقى شماره .1
14 ـ تاریخ یعقوبى 2/320، مروج الذهب 3/219، الانوار البهیة 126، اعیان الشیعة 1/ .650
15 ـ در کتاب اخبار الدول و آثار الاول ص 111 شهادت امام باقر (ع) در خلافت ابراهیم بن ولید دانسته شده است، ولى چنان که توضیح داده شد وفات آن حضرت در خلافت هشام بوده و ابراهیم بن ولید مىتوانسته است از مجریان نقشه هشام به شمار آید.
16 ـ ابراهیم بن ولید بن عبد الملک، بعدها در سال 129، به خلافت رسید، ولى خلافتش دیرى نپایید و پس از هفتاد روز کشته شد.ر ک: تاریخ الخلفاء، سیوطى .254
17 ـ فرق الشیعة 61، اصول کافى 2/372، ارشاد مفید 2/156، دلائل الامامة 94، اعلام الورى 259، کشف الغمة 2/327، تذکرة الخواص 306، مصباح کفعمى 522، شذرات الذهب 1/149 و...
از برخى منابع استفاده مىشود که آن حضرت، هنگام رحلت در شهر مدینه نبوده است، بلکه در محلى به نام حمیمه از روستاهاى نواحى مکه یا شام بوده، پس از شهادت، آن گرامى را به مدینه منتقل کردهاند.
ر ک: وفیات الاعیان 4/174، المختصر فى اخبار البشر 1/203، احقاق الحق 12/ .152
به گزارش فرهنگ نیوز ، روز گذشته اخبار ضد و نقیضی از ایجاد یک کمپین توسط ۶سینماگر مطرح ایرانی با شعار «هیچ توافقی بدتر از عدم توافق نیست» در فضای رسانهای کشور پخش شد که در همان ساعات اول حضور برخی چهرههای سینمایی مطرح جبهه انقلاب از جمله «مجید مجیدی» در کمپینی با آن شعار حقارتآمیز شائبه ساختگی بودن این کمپین را در ذهن مخاطبان ایجاد کرد.
در همین راستا و پس از انتشار مطلب درمورد احتمال عدم اطلاع این هنرمندان از محتوا و شعارهای کمپین مورد اشاره، صبح امروز «مجید مجیدی» در گفتگو با مهر با تائید خبرهای روز گذشتهی اعلام کرده است که شعار «هیچ توافقی بدتر از عدم توافق نیست» به هیچ وجه مورد تایید امضاکنندگان این حرکت نیست و این کمپین نیز با درخواست دولت با تماس شخص جواد ظریف با هنرمندان و برای کمک به تیم مذاکره کننده و تامین منافع مردم ایران، حاضر در این لیست تشکیل شده است.
مجیدی در صبحتهایش با تاکید بر اینکه از این حرکت هنرمندان سوءتعبیر شده است، بیان کرده است: «چند روز پیش از سوی آقای جواد ظریف وزیر امور خارجه با ما تماسی گرفته و خواسته شد که عدهای از هنرمندان که وجهه بینالمللی دارند در مسیر مذاکرات هستهای و برای احقاق حقوق حقه مردم ایران، دولت را یاری رسانند و به همین منظور پوستری از سوی وزارتخانه آماده شد که ما نیز آن را تایید کردیم و موکدا تشکیل یک کمپین را رد میکنم.»
کارگردان «بید مجنون» افزوده است: «این مذاکرات از سوی دولت جمهوری اسلامی به منظور حل مشکل پرونده هستهای انجام میگیرد و تاکید همه ارکان نظام بر این است که با حفظ شان و حقوق مردم باشد و همه هنرمندان از جمله ما ۶ نفری که حمایت خود را از مذاکرات اعلام کردیم، حرفمان جز حفظ عزت نظام و مردم ایران نیست.»
مجیدی با اشاره به اینکه درخواست وزارت خارجه مبنی بر انجام این امر با سرعت بوده است، بیان کرده است: «من و دیگر دوستانی که این حرکت را قبول کردیم در جهت منافع ملی کشور اقدام کردیم و دلیل تفسیرها و تعبیرهای غلط که از روز گذشته در برخی رسانه ها منتشر شده است، نمی دانم.»
وی همچنین با طرح این پرسش که « کدام عقل سلیمی می پذیرد که ایران به هر قیمتی بر سر پرونده هسته ای با غرب به توافق برسد» افزوده است: «همه ما بارها در سخنان مقام معظم رهبری شنیدهایم که ایشان فرموده اند به مذاکرهکنندگان هستهای اعتماد دارند و با چنین تاکیدی دیگر حجت بر همه ما تمام است. ما هم با علم به اینکه تیم مذاکره کننده هسته ای امین مردم و نظام هستند به این حرکت پیوستیم و هدف اول و آخرمان هم حفظ منافع ملی بوده است. من به شدت این تعبیرِ غلط که شعار «هیچ توافقی بدتر از عدم توافق نیست» را به حرکت ما نسبت داده است، رد می کنم و این سوال را میپرسم که کدام عقل سلیمی می پذیرد که ایران به هر قیمتی بر سر پرونده هسته ای با غرب به توافق برسد که اگر قرار بود هر آنچه آنها می گویند ما بپذیریم، مذاکرات تاکنون چندین باره به نتیجه رسیده بود.»
کارگردان «بچههای آسمان» با اشاره به اینکه شاید در ترجمه مفاهیم سوءتعبیرهایی رخ داده است، بیان کرد: «نه نظر دولت و نه قطعا نظر ما این نبوده است که بگوییم به هر قیمتی باید مذاکرات به نتیجه برسد. به اعتقاد من باید بررسی شود که ریشه این سوءتعبیرها کجاست تا نه دولت تضعیف شود نه هنرمندان.»
مجیدی با تاکید بر اینکه هنرمندانی که به این حرکت پیوستند هدفشان کمک به دولت بوده است، توضیح داده است: «من قویا خبر ایجاد یک کمپین را رد می کنم و توضیح می دهم که این حرکت در پی پیغام دوستانه آقای ظریف به هنرمندان و درخواست وزیر برای همراهی چهره های بین المللی سینمای ایران با تیم مذاکرهکننده هسته ای برای کمک به روند مذاکرات انجام شد. ایشان اینگونه مدنظرشان بود که با توجه به اینکه هنرمندان چهره هایی هستند که نزد مردم وجاهت و محبوبیت دارند، همراهی آنها با روند مذاکرات می تواند مسیر را هموارتر کند.»
وی با ابراز تعجب از برخی تفسیرهای غلط که از آنها به شیطنت رسانه ای تعبیر کرد، گفته است: «این تعبیرهایی که از دیروز به گوش ما می رسید برای همه افرادی که به این حرکت پیوستند حیرت آور است.»
این کارگردان مطرح سینمای ایران که این روزها مشغول ساخته پروژه بین المللی «محمد (ص)» است در پایان بیان کرده است: «این سوءتفاهم ها و تعبیرهای غلط باید به شکل منطقی رفع شود. من یقین دارم که نظر همه ارکان نظام و مردم و هنرمندان بر این است که حق و عزت ملت ایران باید در مذاکرات هسته ای به رسمیت شناخته شود.»
لازم به ذکر است، روزگذشته خبری در شبکههای مجازی از جمله توئیتر و فیسبوک منتشر شد مبنی بر اینکه ۶ فیملساز ایرانی یعنی مجید مجیدی، محمدمهدی عسگرپور، سیدرضا میرکریمی، رخشان بنی اعتماد، عباس کیارستمی و اصغر فرهادی در کمپینی حمایت خود را از "توافق هسته ای در هر شرایطی" اعلام کرده اند.
این کمپین بی نام و نشان که یک سایت اینترنتی نیز آن را پوشش میدهد، برای امضا شدن توافق با ۱+۵ تحت هر شرایطی دولتمردان را تحت فشار قرار داده است.در سایت اینترنتی وابسته به این کمپین تعابیر خفت باری دیده میشود که نه تنها اهداف آمریکاییها بلکه صهیونیست ها را نیز راضی خواهد کرد.
در
این کمپین آمده است: کارگردانان ایرانی این کمپین را به راه اندخته اند،
تا دیپلماتها را در مسئله هسته ای حمایت کنند و بگویند که تحریم به مردم
عادی ایران ضربه می زند نه به برنامه هسته ای ایران.همچنین تاکید شده است
که تا پایان سال (میلادی) باید بحران نهفتهای که همه ما (ایرانیها) را
تحت تاثیر قرار داده است، حل شود.
همچنین در جدولی که در این کمپین منتشر شده موارد عجیبی آمده است که ترجمه آنها را در ذیل می بینید:
| توافق احتمالی | حالت بدون توافق |
بازرسی روزانه | بله | نه |
سانتریفیوژهای بیشتر | نه | بله |
مراکز غنی سازی جدید | نه | بله |
سطح غنیسازی فراتر از ۵ درصد | نه | بله |
ذخیره اورانیوم غنی شده | نه | بله |
تولید پلاتینیوم | نه | ممکن |
توانایی هسته ای (دانش اتمی) | نه | ممکن |
به گزارش فرهنگ نیوز ، بهار سال ۱۳۳۶ در روستای عشایری قنات ملک شهرستان بافت، گل وجود احمد به شکو فه نشست. تحصیلات ابتدایی را در محل تولد خود گذراند و به منظور ادامه تحصیل روانه شهر کرمان شد. کار و تحصیل در کنار هم از او فردی سخت کوش ساخت. شرکت در جلساتی مذهبی مو جب آشنایی او با روحانیون مبارز کرمان شد. با فرا رسیدن بهارسال ۱۳۵۷ او یکی از برگزارکنندگان تظاهرات مردمی در کرمان بود.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی و آغاز جنگ تحمیلی، احمد راهی جبهه های نبرد حق علیه باطل شد. از آنجا که در سنگر علم و تحصیل نیز سخت می کوشید در یکی از رشته های مهندسی دانشگاه اصفهان پذیرفته شد. اما دفاع از میهن او را ملزم به ماندن در جبهه کرد.
در عملیات بیت المقدس مجروح شد اما بعد از بهبودی باز به جبهه های نبرد بازگشت. احمد سلیمانی با عنوان های معاون اطلاعات و عملیات و جانشین لشگر ۴۱ ثارالله در عملیات های مختلف شرکت کرد و زمینه ساز پیروزی های بزرگی شد.
سرانجام
در مهر ماه سال ۱۳۶۳ روح احمد سلیمانی جانشین ستاد و معاون اطلاعات و
عملیات لشکر ۴۱ ثارالله از ارتفاعات میمک به سوی آسمان پرگشود و نامش بر
بلندترین قله ها درخشیدن آغاز کرد. روحش شاد.
نام او و دیگر یارانش بر
روی بلندترین قله ارتفاعات تا ابد خواهد درخشید . از سردار شهید "احمد
سلیمانی ” یادگاری به نام "زینب” مانده است.
بخشی از وصیتنامه شهید حاج احمد سلیمانی
«…این
دنیا سرابی است که ما درآن چند روزی بیش نیستیم. این دنیا پراز رنگ ها و
نیرنگها و دلبستگی های پوچ می باشد که مانند ماری خوش خط و خال انسان را به
خود مشغول میکند و ما دو راه بیشتر نداریم یا ماندن و غوطه ور بودن دراین
منجلاب دو روزه و یا دل کندن و جهش کردن و روح را پروازدادن به ملکوت اعلی و
کمک خواستن از معبود که ما را از این غربت و تنهایی نجات دهد…»
شهید حاج احمد سلیمانی به روایت سردار سرلشکر حاج قاسم سلیمانی
«…دست
تقدیر این بود که من که از دوران کودکی با احمد بودم، در زمان شهادتش هم
بالای سرش حاضر شوم و اگر بخواهم کلمهای را اختصاصاً و حقیقتاً به عنوان
مشخصه این شهید ذکر کنم، باید بگویم «انسان پاک» لایق این شهید بزرگوار
است.
در واقع کسانی میتوانند این مفهوم را داشته باشند که بعد از معصوم، به درجهای از صالح بودن برسند.
احمد علاقه ویژهای به جلسات مرحوم آیت الله حقیقی داشت و در همان جلساتی که در مسجد کرمان برگزار میشد، به انقلاب اتصال پیدا کرد و حقیقتاً از همان دوران روح حاکم بر احمد روح شهادت بود که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی این حس شدیدتر شد و او را یک انقلابی درجه یک کرد.
شهید سلیمانی از موثرترین فرماندهان لشکر ثارالله بود. در عملیات طریق القدس در کانالی که کنده بودیم، شهید سلیمانی هم حضور داشت؛ وقتی من در نیمه شب به آن کانال رفتم او را دیدم و وقتی او مرا دید، بلافاصله پشت بوتهها پنهان شد و بعداً من متوجه شدم که او بخاطر اینکه مبادا من او را از آنجا برگردانم، پشت بوته رفته بود. و در طول جانشینی فرماندهی لشکر ثارالله هیچ گاه خود را در جایگاه فرمانده نشان نداد و هیچ کس احساس نکرد که او مسئولیتی در جبهه دارد.
با همه
فرماندهها ارتباط داشت و حتی برای اینکه بتواند در عملیاتها به جبهه و
صحنه جنگ نزدیک باشد، یک موتور سیکلت داشت که پیوسته خود را به آتشها
میرساند.
وقتی که در شب شهادتش مشغول خواندن دعای کمیل بود، حال عجیبی
داشت. از اول تا آخر دعا سر به سجده بود و انگار الهام شده بود که قرار است
فردا ۱۰ صبح به شهادت برسد.
چهره او را که پس از شهادت دیدم، نصف صورتش را خون پوشانده بود و نصف صورتش مثل مهتاب میدرخشید و حقیقتاً آرامش خاصی در چهره او پیدا بود که باعث شد دیدن این صحنه جزو دیدنیترین صحنه عمرم در دوران دفاع مقدس باشد…»
روایت یکی از فرماندهان واحدهای لشکر ۴۱ ثارالله استان کرمان در ایام دفاع مقدس درباره سردار شهید احمد سلیمانی
جایگزین یکی از فرمانده واحدها شده بودم. نیروها بی نظمی می کردند و خواستم قاطعیتم را به آنها نشان دهم.
دستور دادم در نقطه بادگیری برایم چادر بزنند با امکانات کامل.
داشتم حکومت می کردم که یک روز احمد سلیمانی جانشین ستاد لشکر وارد چادر من شد.
گفت: آقا بد که نمیگذره!
گفتم: ای برادر مسئولیت سنگینه!
با ناراحتی گفت: خجالت نمی کشی برای خودت کاخ سبز معاویه درست کردی؟ تا عصر که بر می گردم خبری از این اوضاع نباشد.
با خودم گفتم به راستی که فرماندهی بسیجیان برازنده این چنین آدم هایی است…»
خاطراتی از شهید
روز عروسی او
گفتم
احمد جان، حالا دیگر وقتش است یک آبگوشتی به قوم و خویش خود بدهی! گفت:
«علی تمام دارایی من سیصد تومان است اگر عروس سیصد تومانی پیدا کردی، من
آماده ام.» و خلاصه با چند نفر از دوستان آنقدر در گوشش خواندیم تا رضایت
داد. گفت: «از دختر عمه ام فاطمه خواستگاری کنید.» فردای روز خواستگاری با
ماشین محمد سازمند به رابر رفتند و به عقد همدیگر در آمدند. آشپزی عروسی با
من بود. خیلی سرحال بودم. دیگ های جلوی خانه پدرش روی آتش بود و بوی برنج
تو محل پیچیده بود. وقتی دست زدند و کل کشیدند فهمیدیم داماد را آورده اند.
ملاقه به دست به پیشوازش دویدم دیدم ای داد بی داد! داماد با همان لباس
جبهه است. با پیراهن فرم سپاه و شلوار خاکی! داد زدم: «مرد حسابی این دیگه
چه وضعیه؟ من تمام هنر آشپزی ام را امروز رو کرده ام آن وقت تو یک دست کت و
شلوار پیدا نکردی بپوشی؟» لبخند ملیحی زد و گفت: «چکار کنم علی آقا،
پاسدارم دیگه!»
توسل
بیماری
سختی داشتم، دیگر از دکترها ناامید شده بودم. همسرم علی در تدارک سفر به
تهران بود تا پیش دکترهای آنجا برویم. اما خودم می دانستم بی فایده است.
گفتم: «من نمی آیم.» گفت: «پس می خواهی چکار کنی؟ من که نمی توانم دست روی
دست بگذارم و همین طور شاهد آب شدنت باشم؟» گفتم: «من را ببر قنات ملک. اگر
شفا نگرفتم دیگر بی خودی پولت را خرج دوا و دکتر نکن. بدان که دیگر خوب
شدنی نیستم.» به هر زحمتی که بود خودم را رساندم بر مزار شهدا و رفتم سر
قبر احمد. گفتم: «احمد منم زهرا می شناسی؟ یادت هست آن روز که مجروح بودی و
آمدی خانه ما، قرار شد من، خواهر تو باشم. تو هم برادر من؟ احمد دکترها
جوابم کرده اند، بچه کوچک دارم، تو از خدا برای خواهرت شفا بخواه!» وقتی که
دلم خالی شد و می خواستم برگردم، خودم فهمیدم، حالم دارد خوب می شود. الان
که ده سال از آن روز گذشته حتی یکبار هم به دکتر مراجعه نکرده ام.
آن روز گرم تابستان
بعداز
ظهر یک روز گرم تابستان بود، در عقبه بودیم، همه پادگان در خواب بودند چون
با آتشی که از آسمان می بارید غیر از خواب کار دیگری نمی شد کرد. اما دیدم
جلوی ستاد شلوغ است و بچه ها پابرهنه در بیرون ایستاده اند. کسی گفت:
«رضایی دیر رسیدی؟ بچه های ستاد همه خواب بوده اند، یکی شان که بیدار می
شود می بیند یک مار بزرگ روی شکم احمد آقا چنبر زده. بقیه را بیدار می کند.
عقل هایشان را روی هم کنار می گذارند تا کارهایی بکنند. نه جرأت می کنند
احمد آقا را بیدار کنند و نه جرأت می کنند مار را بکشند. در هر دو صورت
احتمال خطر برای احمد آقا بود. تا این مار خوابش را که می کند می آید پایین
و جلوی چشمان از حدقه درآمده اینها می خزد و می رود بیرون!» احمد آقا هم
که حالا بیدار شده بود وقتی حال و روزم را دید خندید. گفتم: «تو نیز دیدی.»
گفت: «از چه ترسم؟ حافظ جان من کسی است که مرگ و زندگی مار هم به دست
اوست!»
نوید شهادت
خیلی
خوشحال بودم. بعد از مدت ها باز هم چهره اش می خندید. فهمیدم که باید خبری
باشد. بالاخره آن قدر از زیر زبانش حرف کشیدم که دانستم در جزیره خواب می
بیند و یک منطقه نیزاری است هر جا که قدم می گذارد متوجه آدمهایی می شود که
فقط سر اسلحه شان پیداست. خیال می کند در محاصره دشمن است. اما یک تعداد
جوان خوش سیما بلند می شوند و می گویند: «ما محافظ توییم!» می گوید: «من
محافظ می خواهم چکار؟ من آمده ام شهید شوم!» یکی از آنها می گوید: «آرام
باش، به موقعش شهید هم می شوی. اما الان وقتش نیست.» می گفت به پای جوان
افتادم و دامنش را گرفتم و گفتم: «راستش را بگو.» گفت: «تو شهید می شوی اما
نه تو این عملیات.» احمد خیلی خوشحال شد رو کرد و گفت: «آقا فرود، آن روز
یعنی می رسد.»
به گزارش فرهنگ نیوز، سایت نزدیک به یکی از مقامات دولتی در اقدامی عجیب خبر از آغاز فعالیت های انتخابات دولت در انتخابات مجلس آینده داد!
شهید حسین خرازی نقل می کند؛ | ||||
ارسال قوطی خالی کمپوت به جبهه! | ||||
ﻭﻗﺘﯽ تو جبهه ﻫﺪﺍﯾﺎﯼ ﻣﺮﺩﻣﯽ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﺩﺭ ﻧﺎﯾﻠﻮﻥ ﺭﻭ ﺑﺎﺯﮐﺮﺩﻡ ﺩﯾﺪﻡ ﮐﻪ ﻭﺍﻗﻌﺎ ﯾﮏ ﻗﻮﻃﯽ ﺧﺎﻟﯿﻪ ﮐﻤﭙﻮﺗﻪ ﮐﻪ ﺩﺍﺧﻠﺶ ﯾﮏ ﻧﺎﻣﻪ ﺍﺳﺖ. | ||||
شهید حسین خرازی نقل می کرد: ﻭﻗﺘﯽ تو جبهه ﻫﺪﺍﯾﺎﯼ ﻣﺮﺩﻣﯽ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﺩﺭ ﻧﺎﯾﻠﻮﻥ ﺭﻭ ﺑﺎﺯﮐﺮﺩﻡ ﺩﯾﺪﻡ ﮐﻪ ﻭﺍﻗﻌﺎ ﯾﮏ ﻗﻮﻃﯽ ﺧﺎﻟﯿﻪ ﮐﻤﭙﻮﺗﻪ ﮐﻪ ﺩﺍﺧﻠﺶ ﯾﮏ ﻧﺎﻣﻪ ﺍﺳﺖ. ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩ:
| ||||