علویون

علویون فاز 5 اندیشه

علویون

علویون فاز 5 اندیشه

مجموعه پوستر/ افزایش جمعیت و فواید آن...

پوسترهای فرزند بیشتر زندگی بهتر

مجموعه پوستر/ افزایش جمعیت و فواید آن

اگر تعدادِ فرزندان همین طور کمتر شود، بسیارى از احکامِ خدا، از جمله احکامِ دینى و اخلاقى از میان می روند. دیگر جایى حتى براى صله رحم هم نمی‏ماند که این همه درباره آن سفارش شده است.

به گزارش فرهنگ نیوز، روند نزولی جمعیت در سالهای اخیر و عدم توجه جدی به این تهدید، نگرانی را برای آینده جامعه به وجود آورده است که عدم توجه و برنامه ریزی روی آن آثار زیانباری را به دنبال خواهد داشت. شرایط امروز جامعه طوری است که نیازمند یک همت عالی خصوصا از نوع معنوی است. ترس و نگرانی از مشکلات مالی معمولا مهمترین بهانه ای است که چه در امر ازدواج و چه در فرزند دار شدن و ... باعث عقب نشینی می شود. این در حالی است که در یک جمله می توان این گونه گفت که روزی فعلی ما از جایی رسیده است که توصیه به ازدواج و افزایش نسل  از جانبش بوده است.

از نگاه اجتماعی به این جریان هم باید گفت: اگر تعدادِ فرزندان همین طور کمتر شود، بسیارى از احکامِ خدا، از جمله احکامِ دینى و اخلاقى از میان می روند. دیگر جایى حتى براى صله رحم هم نمی‏ماند که این همه درباره آن سفارش شده است.  دیگر لذتِ نشستنِ با خویشان و اقوام و ارحام از میان مى‏رود. حال آنکه بالاترین لذتِ این دنیا که خدا از آن راضى است و برکتِ زندگى را در آن قرار داده، نشستن و برخاستن با خویشان و اقوام است. بنابراین بهتر است کسالت و تنبلى و بى همتی خودمان را در تربیت فرزندان و انجامِ واجبات، بپذیریم و برای جبران این کاستی برنامه ریزی و تلاش داشته باشیم.

مجموعه پوسترهایی که در ادامه می آید موضوع فرزند آوری، تربیت فرزند را مد نظر قرار داده است. با انتشار پوسترها در فرصت های مجازی که در اختیار کاربران وجود دارد( وبلاگ ها ، سایت هاف شبکه های اجتماعی و ...) به ترویج این فرهنگ کمک می شود:

**پوسترهای زیر با کیفیت بالا(کیفیت چاپ) منتشر شده است**

**برای دریافت با کیفیت بر روی پوسترها کلیک کنید**

رویکردهای وزارت جوانان: از اختلاط تا خانه مجردی!

رویکردهای وزارت جوانان: از اختلاط تا خانه مجردی!

از ابتدای تشکیل وزارت ورزش و جوانان، انتقادات فراوانی به این وزارتخانه در مورد به حاشیه رفتن جوانان شده است، اما به نظر می رسد دولت یازدهم، عزمی جدی برای کار در حوزه جوانان دارد.
به گزارش فرهنگ نیوز ، وزارت ورزش و جوانان، آخرین وزارتخانه دولت یازدهم بود که توانست رأی اعتماد وزیر پیشنهادی را بعد از معرفی 4 نفر از مجلس بگیرد. هرچند این وزارتخانه، با چند ماهی تأخیر، وزیر خود را شناخت و از این بابت، انتظار می رفت در زمره وزارتخانه های کمتر فعال باشد، اما امروز شاهد مواضع و فعالیت های متعددی در این وزارتخانه هستیم. به دلیل سابقه ورزشی محمود گودرزی و عدم تخصص او در حوزه جوانان، این وظیفه به افراد دیگری از جمله معاونین وی سپرده شده است.

با بررسی مجموعه فعالیت های انجام شده و در حال اجرای وزارت جوانان و همچنین اهداف مسئولین این وزارتخانه، به نکات قابل تأملی رسیده ایم که در این نوشتار، به آنها اشاره خواهیم کرد:

خانه مجردی و شرعی - قانونی کردن همخانگی دختر و پسر

اساساً خانه های مجردی، پدیده ای وارداتی از کشورهای غربی است که زمینه به وجود آمدن آن، حاکمیت ارزش های لیبرالی و فردگرایی افراطی در آن است که جوانان را به سمت استقلال طلبی مفرط برده و همین امر، یکی از دلایل فروپاشی خانواده و همچنین تمایل افراد به زندگی در خانه های مجردی است. تاکنون این پدیده، آثار و پیامدهای منفی فراوانی از جمله افسردگی، اعتیاد، انواع انحرافات جنسی و ... به خصوص در نسل جوان داشته است.

پدیده خانه های مجردی، سالهاست که در کشور ما، در حال تکثیر و رشد است و رفته رفته، چهره ای خطرناک و نگران کننده به خود می گیرد که در صورت عدم اهتمام جدی به این مسأله، ممکن است به صدر مشکلات جامعه امروزی ما مبدل گردد و ناهنجاری های مختلف اجتماعی را به دنبال داشته باشد.

با این حال، اخیراً از وزارت جوانان دولت یازدهم، مواضعی به گوش می رسد که بر شدت این نگرانی می افزاید. مسئولین وزارت جوانان، با کتمان نگرانی مذکور، این پدیده را طبیعی دانسته و عامل اصلی آن را استقلال طلبی جوانان می دانند، که بایستی به آن احترام گذاشت. این موضع، زمانی نگران کننده تر می شود که از خانه های مجردی به عنوان خانواده های سفید یاد می شود و دغدغه مسئولین، حرکت به سمت قانونی و شرعی نمودن هم خانگی یک دختر و پسر می گردد.

«محمود گلزاری معاون امور جوانان وزارت خانه مذکور در نشست خبری خود تأکید کرد: ما می‌توانیم با نگاهی مثبت، هم خانگی یک دختر و پسر را به مسیری قانونی‌تر و شرعی‌تر هدایت کنیم.» (1)

سؤال اینجاست که آیا مسئولین ذیربط در مورد آسیب های فرهنگی این چنینی که شیوع آن، ضربات مهلکی بر فرهنگ جامعه وارد می سازد، بایستی اینگونه خونسرد باشند؟ آیا اعتبار لفظ خانواده سفید برای خانه مجردی، اجحاف در حق خانواده هایی نیست که بر اساس سنت اسلامی-ایرانی در امر ازدواج، تشکیل خانواده داده اند؟ آیا آنان خانواده سیاه هستند؟! اصولا نام نهادن مجردها به عنوان "خانواده" و رسمیت بخشیدن به آن چگونه توجیه می شود؟ در صورت امکان وزارت جوانان پشتوانه علمی این اقدام - نام نهادن مجرد به عنوان خانواده سفید! - را منتشر و تبیین نماید اصولا چه مکانیزمی برای قانونی کردن و شرعی کردن این روابط وجود دارد؟

ارائه چهره ای سیاه از وضعیت جوانان

هرچند دسته ای از جوانان در جامعه امروزی، درگیر آسیب های اجتماعی هستند با این حال، نسل جوان کنونی را می توان از بهترین نسل ها دانست که پویا و پر نشاط هستند.

تأکیدات مکرر در وزارت جوانان مبنی بر وضعیت نابسامان جوانان، فضای ناامیدکننده ای از اوضاع قشر جوان جامعه به دست می دهد، در حالیکه آسیب های مذکور، سهم اندکی در میان جوانان دارند و حتی در صورت فرض چنین آسیب های گسترده ای در جامعه، اعلان رسمی از زبان مسئولین دست اندرکار امور جوانان، امر چندان صحیحی نیست. مواضعی همچون پایین آمدن سن ارتباطات جنسی پیش از ازدواج به دوران راهنمایی و یا ضرورت تأسیس کلینیک های کنترل خشم جوانان، بخشی از مواضع عجولانه و نادرست است.

مخالفت با فیلترینگ فیس بوک

از زمان شروع به کار دولت یازدهم، زمزمه مخالفت ها با فیلترینگ سایت هایی نظیر فیس بوک به گوش می رسد که این امر در میان مسئولین وزارت جوانان نیز وجود دارد.

تأکیدات فراوان مسئولین بر این موضوعات، نه تنها نظام فیلترینگ را خدشه دار و فاقد اعتبار ساخته است، بلکه سبب تبلیغ و رسمی شدن استفاده از آن - بخوانید قانون شکنی علنی - شده است.

این اظهارات، در مواضع معاون ساماندهی امور جوانان این وزارتخانه، با تعابیر مختلفی به چشم می خورد. ایشان در جایی با این استدلال که دیگر نمی‌توان به جهان و زمان قبل از اینترنت برگشت و اینکه فیلترینگ سایت هایی نظیر فیس بوک به لحاظ تربیتی غلط است، به مخالفت با این امر می پردازد.

با تمام این توضیحات، جای مبهم این ماجرا، تأکیدات بیش از حد سیاسیون این دولت بر موضوعی است که بسیاری از کارشناسان بر مضر بودن آن اذعان داشته و معتقدند فضای ارتباطات گسترده در شبکه های اجتماعی نظیر فیس بوک و زمینه های دوست یابی در آن، نه تنها با فرهنگ اسلامی-ایرانی ما در مورد دوست و دوست یابی هماهنگی ندارد، بلکه فضای آماده ای را در اختیار برخی عوامل قرار می دهد تا از این شبکه مخاطبین، در راستای هر هدفی سوءاستفاده کنند. علاوه بر این، شبکه هایی نظیر فیس بوک و توییتر، امتحان خود را در ایجاد ناآرامی و شرایط نامطلوب فرهنگی در مناطق مختلف  پس داده اند.

با این حال، هدف نگارنده، نفی شبکه های اجتماعی به صورت مطلق نیست، بلکه نکته اصلی این است که از مسئولین انتظار می رود به جای کتمان حقایق و نادیده انگاشتن آثار مخرب این پدیده ها، ابتدا به اصلاح و یا جایگزینی آن فکر کنند.

مؤکول نمودن امر ازدواج جوانان به تأمین زیرساخت های ازدواج

معاون این وزارتخانه، در یک مصاحبه اینگونه گفته است: «وام ازدواج جزئی‌ترین و کم اهمیت‌ ترین موضوع در زمینه ازدواج جوانان است... ازدواج دو حوزه جدی دارد که یکی از آن، توان اقتصادی و معیشتی برای تشکیل زندگی است و اصل توان اقتصادی، اشتغال و مسکن است و دادن وام تنها در حد کمک است.»

این موضع در جای خود، می تواند موضع درستی باشد که وام اشتغال در عین اثربخشی و فایده، نباید به عنوان تنها حمایت دولت از زوج های جوان تلقی گردد و بایستی فکری به حال مسکن و اشتغال جوانان نمود. اما اگر قرار باشد با علت هایی نظیر کم بودن مبلغ وام ازدواج و راهگشا نبودن آن و همچنین لزوم کارهای زیرساختی برای امر ازدواج، جوانانی که در شرایط فعلی نیاز به حمایت دارند به آینده وعده داده شوند، قاعدتا خطرات اجتماعی بدتری رقم خواهد خورد.

تفکیک جنسیتی مانع ازدواج!

یکی از عجیب ترین اظهارنظرهای معاون وزارت جوانان، انتقادات وی به تفکیک جنسیتی دانشگاه ها است. وی، یکی از راه های پیدا کردن همسر را دانشگاه می داند و معتقد است تفکیک جنسیتی مانع تحقق این امر می گردد و ازدواج جوانان را دچار مشکل می کند.

وی در اظهار نظری می گوید: «چون مراکز همسریابی مجازی برای ازدواج را قبول نداریم و شیوه سنتی هم الان زیاد جواب نمیدهد باید همسر یابی در دانشگاه ها را گسترش بدهیم.»

جالب است فضای دانشگاه ها که باید خط مقدم تولید علم برای حرکت رو به جلوی نظام اسلامی باشد، از نظر مسئولین، بنگاهی برای همسریابی تلقی شده ودلیل مخالفت با موضوعی نظیر تفکیک جنسیتی، که مورد تأکید بزرگان دین است و در سیره اهل بیت(ع)، مؤیدات فراوانی دارد، کاهش آشنایی دختران و پسران معرفی می گردد.

تبیین و ترویج اندیشه های بلند امام راحل(ره) برای جوانان طبق قرائتی "خاص"

در تفاهم نامه ی اخیری که در تاریخ 15/10/1392، میان وزارت ورزش و جوانان و مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره) امضاء گردید، قرار بر این شد مجموعه ای که تحت مدیریت سید حسن خمینی است، امر تبیین و ترویج اندیشه های امام خمینی(ره) در حوزه جوانان را با حمایت و پشتیبانی وزارت ورزش و جوانان بر عهده بگیرد.

ضمن احترام به انتساب سیدحسن خمینی به امام راحل(ره)، جای سؤال است که آیا قرار است مواضع و سلایق سیاسی ایشان و مجموعه همراه در قرائت از اندیشه امام(ره)، در این طرح دخیل باشد؟ آیا نگاه این مجموعه که سعی دارد تنها به چهره رحیمانه امام(ره) بپردازد، می تواند جوان ایرانی را در تمام ابعاد به پیشرفت برساند؟ و اینکه آیا بهتر نبود قرائتی حقیقی که مورد اتفاق بیشتر یاران امام(ره) است، برای طرحی این چنینی مورد مطالعه و بررسی قرار می گرفت؟

سوءاستفاده بیگانگان از مواضع وزارت جوانان

لازم به ذکر است گاهی اوقات، برخی اظهارنظرهای نسنجیده، دهان مسأله داران با نظام اسلامی را می گشاید و آنها از این نظرات، ابراز خرسندی می کنند. به عنوان مثال، اظهار نظر معاون ساماندهی امور جوانان وزارتخانه جوانان در مورد کاهش سن رابطه های پیش ازدواج به دوران راهنمایی، در سه سایت بالاترین، خبرنامه گویا و رادیوزمانه، مورد سوءاستفاده قرار گرفت.

حرف پایانی

نگرانی هایی که به اختصار بدانها اشاره شد، زمانی اهمیت دوچندان می یابد که مجموع آنها در راستای حرکت در راه های زیر باشد:

1-نگاه افراطی: این نگرش که مبتنی بر توجه بیش از حد به حوزه جوانان و استقلال بیش از حد به این قشر است، حالتی کاریکاتوری به حوزه جوانان خواهد داد و در آینده دردسرساز خواهد بود و طبیعی است اولین قربانی در این مسیر، خانواده های ایرانی هستند.

2-حاشیه رفتن مسائل اعتقادی و پرورشی: طبق برنامه ای که مسئولین وزارت جوانان اعلام کرده اند، موضوعاتی نظیر ازدواج و خانواده، رفع مشکلات معیشتی (اشتغال و مسکن)، فعال کردن جوانان در تشکل های مردمی ازطریق سمن‌ها، طرح اوقات فراغت، هویت، سلامت و کاهش آسیب های اجتماعی به عنوان اولویت های وزارتخانه در امور جوانان خواهد بود. ضمن اهمیت این مقولات، با بررسی ادبیات بحث مسولین ذیربط در این وزارتخانه، به نظر می رسد نگاهی مادی به حوزه جوانان غلبه پیدا کرده است و به اموری مانند دینداری و مسائل اعتقادی جوانان، توجه چندانی نشده است.

برخی راهکارهای مسئولین این وزارتخانه نظیر طرح تورهای ویژه گردشگری جوانان، نیز بر نگرانی ها می افزاید. چرا که سابقه ذهنی خوبی از این تورها وجود ندارد و ترس از این وجود دارد که اینگونه راه حل ها، نه تنها مشکلات جاری جوانان را حل نکند، بلکه گسترش دهد.

منبع: دیدبان

"مدافع همجنس بازان"در دفتر هاشمی/دفتر هاشمی پاتوق چه کسانی شده است؟

دیدار هاشمی با عیسی سحرخیز؛

"مدافع همجنس بازان"در دفتر هاشمی/دفتر هاشمی پاتوق چه کسانی شده است؟

مشخص نیست حضور فردی با این سوابق سیاه و ننگین در دفتر هاشمی رفسنجانی چه توجیهی دارد؟

به گزارش فرهنگ نیوز ، طی روزهای گذشته اخبار مربوط به توافقنامه ژنو در صدر اخبار رسانه های مختلف بوده است و شاید همین مساله منجر شد تا بعضی از رویدادهای خبری مهم دیگر به اندازه کافی مورد توجه قرار نگیرند. در همین راستا یکی از اخبار مهم روزهای گذشته را باید دیدار جمعی از عناصر ضدانقلاب تحت عنوان «انجمن دفاع از آزادی مطبوعات» با هاشمی رفسنجانی دانست که اخبار منتشر شده آن به صورت کلی و بدون توجه به برخی جزییات آن در رسانه ها انعکاس یافت.

رجا نیوز نوشت : آنچه در این دیدار بیش از همه مورد توجه قرار گرفت برخی اظهارات هاشمی با این جمع بود که طی آن بر لزوم حفظ آزادی بیان تاکید کرده و همچنین گفته بود کسانی که از حقیقت می ترسند اقدام به سانسور می کنند و در ادامه نیز با بیان جملاتی مشابه، جلسه را به پایان برد.
 
اما مروری بر سابقه و عملکرد برخی شخصیت های حاضر در این جلسه به خوبی نشان می دهد نه تنها طی سالهای گذشته در صف مقدم تهیه خبر و خوراک رسانه ای برای ضدانقلاب بوده اند که در ضدیت آنها با اصل نظام جمهوری اسلامی نیز تردیدی وجود ندارد و در این میان مشخص نیست آقای هاشمی به چه علت پذیرای چنین جمعی بوده و هدف نهایی اش از این اقدام چیست؟
 
به عنوان مثال یکی از اعضای اصلی این گروهک، فردی به نام عیسی سحرخیز است که مرور کوتاهی بر سابقه، مواضع و عملکرد وی در سالهای گذشته بخوبی نشان می دهد این روزها دفتر هاشمی رفسنجانی عملا به پاتوق رفت و آمد افرادی تبدیل شده است که طی سالهای گذشته از هیچ توهین، دروغ و تلاشی برای ضربه زدن به جمهوری اسلامی دریغ نکرده اند.

عیسی سحرخیز کیست؟
 
وی از روزنامه نگارانی است که بعد از دوم خرداد 76 توسط عطا مهاجرانی به عنوان مدیر کل مطبوعات داخلی  وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی منصوب شد. وی در همان سالها همزمان با فعالیت های مطبوعاتی خود، انجمن دفاع از آزادی  مطبوعات را به همراه تعدادی از چهره های تندروی دوم خردادی بنا نهاد و از افراد فعال و پیگیر آزادی اکبر گنجی، ضد انقلاب متواری از زندان بود.
 
دفاع از همجنس بازان
 
اما یکی از برهه هایی که نام سحرخیز بسیار بر سر زبان ها افتاد، اردیبهشت ماه 1384 بود زمانی که مصطفی معین کاندیدای جریان دوم خرداد بود و جلسات مناظرات انتخاباتی مورد توجه رسانه ها قرار داشت. وی در جریان مناظره با دکتر محمد حسن قدیری ابیانه، با دفاع از همجنس بازان و ساواکی ها، تلویحا گفت که آنها نیز باید حق کاندیداتوری در انتخابات را داشته باشند.

 
سحرخیز طی سالهای 84 تا 88 به فعالیت های خود ادامه داد و پس از انتخابات دهم ریاست جمهوری و کودتای فتنه گران علیه رای مردم با اردوکشی خیابانی، اگرچه تاکید کرد که در هیچ یک از تجمعات بدون مجوز حضور نداشته است اما به سبب انتشار مقالات و نوشته های متعدد و موهن علیه نظام، ولایت فقیه و ...  و هم چنین انجام مصاحبه علیه جمهوری اسلامی با رسانه های خارجی در دادگاه محکوم و به زندان رفت.
 
اما وی  در همان زندان با صدور نامه ای سرگشاده که در رسانه های ضدانقلاب منتشر شد، نسبت به رهبری انقلاب  اسلامی اعلام شکایت  و تاکید کرد که پیگیر شکایت خود با وکالت شیرین عبادی در مجامع بین المللی خواهد بود!
 
سحرخیز البته نهایتا در مهرماه سال 92 از زندان آزاد شد و بلافاصله در گفتگو با یکی از سایتهای ضدانقلاب در اظهاراتی مضحک با بیان اینکه هیچ جرمی نداشته و تنها به خاطر بیان حرف حق! به زندان رفته است خواستار دلجویی مسئولان از خودش و دیگر فتنه گران شد و با دفاع از اعمال مجرمانه خود و همفکرانش گفت: «در واقع آن بذری را که در سال ۸۸ کاشتیم الان در سال ۹۲ برداشت کردیم و نشان داده شد آن چیزی که عمل شد کار درستی بود. این مساله به اثبات رسید و یک نسل پرورش یافتند.»

با این حال مشخص نیست حضور فردی با این سوابق سیاه و ننگین در دفتر هاشمی رفسنجانی چه توجیهی دارد؟
 
در هر صورت به نظر می رسد اقدامات این روزهای هاشمی رفسنجانی و برخی دیدارهای وی با عناصر ضدانقلاب که به نظر برخی کارشناسان به عنوان تنفس مصنوعی برای آنها و تجدید حیات سیاسی شان برگزار می شود در نهایت جز به ضرر شخص هاشمی نخواهد بود چه آنکه در دوره دوم خرداد نیز همین طیف سیاسی با انتشار ده ها دروغ و تهمت به وی و انتشار کتبی مانند عالیجناب سرخ پوش و ... به انتقام گیری از هاشمی پرداختند.

منبع: رجا

کلاس قرآن برای پسر یک فرمانده...(شهید عبدالحسین برونسی)

سبک زندگی شهدا

کلاس قرآن روحانی برای پسر یک فرمانده/اهمیت تربیت فرزند برای شهید برونسی

فرهنگ نیوز قصد دارد به سبک زندگی شخصی شهدای دفاع مقدس بپردازد. در این قسمت به مطالعه یکی از خاطرات فرزند شهید برونسی ذکر شده در کتاب "خاک‌های نرم کوشک" می پردازیم.

به گزارش فرهنگ نیوز ، در دین مبین اسلام تربیت صحیح فرزندان یکی از حقوق فرزندان بر پدر و مادر است و والدین در صورت کوتاهی کردن در این وظیفه خطیر باید در درگاه الهی پاسخگو باشند.در این بین آموزش قرآن به فرزندان یکی از مهمترین موضوعاتی است یک مسلمان باید از دوران کودکی به آن بپردازد .در این قسمت از سری قسمت های "سبک زندگی شهدا" به اهمیت آموزش قرآن به فرزند توسط سردار رشید اسلام شهید برونسی می پردازیم.

آخر بهار بود، امتحان های خردادماه تمام شد. آن وقت ها یازده، دوازده سال بیشتر نداشتم. پدرم از جبهه زنگ زد. مادرم باهاش صحبت کرد و وقتی برگشت با خنده گفت: حسن آقا بلند شو و وسایلت را جمع و جور کن که فردا می آن دنبالت.

گفتم: برای چی؟ گفت: برای همون چیزی که دوست داشتی. یکهو یاد قولی افتادم که پدرم داده بود. با خوشحالی گفتم: جبهه؟! قرار شد صبح آقای حسینی بیاد دنبالم. دوست داشتم جبهه هم اگر خواستم برم، همراه عمویم بروم. عمویم آن شب آمد خونه ما. زدم زیر گریه و جریان را براش تعریف کردم. دستی به سرم کشید و گفت: من که الآن نمی تونم برم جبهه.

آقای حسینی صبح زود آمد دنبالم. با همدیگر راهی فرودگاه شدیم. رسیدم فرودگاه، منو سپرد به یکی از دوستای بابام که منو به بابام برسونه. موقع سوار شدن هواپیما یک سرهنگ خلبان نذاشت من سوار بشم. هرکاری کردم راضی نشد. آخرش بقچه را دادم به رفیق بابام و گفتم به بابام بگو اینا نذاشتن من بیام، بگو بیاد همه شونو دعوا کنه! گفت: نگران نباش به محض اینکه رسیدم به اهواز به حاج آقا می گم زنگ بزنه این جا، انشاء الله با هواپیمای بعدی حتما می آیی. بعد از دوساعت بابام زنگ زد. تا اسم بابام رو شنیدم بلند شدم و ایستادم. سرهنگ با بابام صحبت کرد بعد رو کرد به من و گفت: خوشحال باش سرباز کوچولو. با هواپیمای بعدی می فرستمت. نزدیک ظهر بود، رسیدیم اهواز. آقای خلخالی آمده بود دنبالم. مرا برد پیش بابام. وقتی بابا را دیدم با ناله گفتم: منو خیلی اذیت کردن بابا! خم شد مرا بوسید و گفت: گریه نکن پسرم. تو دیگه اومدی اینجا که مرد بشی انشاءالله.

پرسید: می دونی برای چی قبول کردم که بیای جبهه؟ گفتم: نه! گفت: تنها کاری که توی این سه ماه تعطیلی از تو می خوام، اینه که قرآن یاد بگیری.

پشت جبهه هم که بودیم، حرص و جوش این یک مورد را زیاد می زد. همیشه دنبال هم چین فرصتی می گشت که نزدیک خودش باشم و خواندن قرآن را یاد بگیرم. قرار شد برای یاد گرفتن قرآن منو بفرسته اهواز. من هم قبول نمی کردم. در همین حین دیدم یک روحانی کنارمان نشسته. به بابام گفت: چیه آقای برونسی؟ می خوای حسن قرآن یاد بگیره؟! بابام گفت: بله، حاج آقا جباری. آقای جباری گفت: من خودم همین جا به حسن آقا قرآن یاد می دم. هر روز ظهر با آقای جباری قرآن کار می کردم. بعد از دو هفته ای رفتم پیش بابا قرآن خواندم. رو کرد به آقای جباری گفت: به لطف خدا، خلوص نیت و زحمت شما خیلی زود داره نتیجه می ده حاج آقا.

بهترین خاطره ام از آن دوره، تو نیمه های شب بود؛ وقتهایی که بابا بلند می شد و در دل شب نماز می خواند و قرآن. دلم هنوز پیش آن ناله ها و راز و نیازهای پرسوز و گداز، مانده است! خدا رحمتش کند؛ هنوز هم هروقت توفیقی می شود که قرآن بخوانم، خودم را مدیون همت او می دانم و مدیون حرص و جوش هایی که برای تربیت صحیح ما می زد.

این آقا پدر من است!

این آقا پدر من است!

رزمنده کم سن و سال را باید به عقب جبهه می‌رساندیم؛ او را روی دوش گرفتم؛ خسته شده بودم؛ خواستم در بقیه راه یک بسیجی میانه‌سال که همراه‌مان بود، آن نوجوان مجروح را به دوش بکشد اما هر چه اصرار کردم، پسرک زیر بار نرفت.
به گزارش فرهنگ نیوز ، این روزها که دفتر خاطرات دوران دفاع مقدس را ورق می‌زنیم، به روایت‌هایی می‌رسیم که خواندن و شنیدن آن راهی از محبت و احترام در جنگ را نشان می‌دهد؛ روایتی از حضور پدر و پسر در جبهه و احترامی که نوجوان بسیجی کم سن و سال به پدرش قائل است.

«علی‌اکبر مختاریان» از کادرهای اعزامی استان همدان به تیپ 27 است که سال 61 در دشت عباس حضور داشت، آنچه که از یک پدر و پسر رزمنده مشاهده کرده است را روایت می‌کند:

                                                               ***

عراقی‌ها پاتک سنگینی را شروع کرده بودند و بچه‌های ما به خوبی مقاومت می‌کردند؛ از نیروهای همدان حاج آقا صفری، ئیل‌گلی، ارژنگی، علی‌رضا شهبازی و چند نفر دیگر شهید شده یا مجروح شده بودند. درگیری بچه‌های تیپ 27 در دشت عباس همچنان ادامه داشت؛ اما ما مأموریت داشتیم تا مجروحان را به عقب انتقال دهیم.

در حین انتقال مجروحان به عقب متوجه یک بسیجی کم سن و سال شدم که به سختی مجروح شده بود و توان راه رفتن نداشت؛ او را به کول گرفتم و نفس‌نفس‌زنان مقداری عقب آوردم.

خسته شده بودم؛ خواستم در بقیه راه یک بسیجی میانه‌سال که همراه‌مان بود، آن نوجوان مجروح را به دوش بکشد و به عقب منتقل کند؛ اما هر چه اصرار کردم، پسرک مجروح زیر بار نرفت تا آن آقا او را حمل کند؛ پرسیدم: عزیز من، چرا مخالفت می‌کنی؟ بگذار کمی هم این برادر شما را به عقب بیاورد تا من هم نفسی تازه کنم او زیر بار نمی‌رفت.

گفتم: پسر خوب، اگر من خسته شوم دیگر نمی‌توانم تو را هم با خودم ببرم اگر هم اینجا بمانی عراقی‌ها می‌آیند تو را یا اسیر می‌کنند یا شهید، چرا مقاومت می‌کنی؟

دیدم او سرش را پایین انداخت و هیچ نگفت. حساس شدم و علتش را پرسیدم. گفت: آخر این آقا پدر من است؛ من اگر اینجا بمانم و به دست دشمن کشته یا اسیر بشوم بهتر است تا نسبت به پدرم چنین جسارتی بکنم.

حرفی برای گفتن نداشتم، پیشانی‌اش را بوسیدم و با کمک دیگر بچه‌ها به عقب انتقالش دادم.

هرگز ننوشت آن چه برازنده‌ی توست

تاریخ که تا همیشه شرمنده توست

منبع: توانا