علویون

علویون فاز 5 اندیشه

علویون

علویون فاز 5 اندیشه

نهی از منکر به سبک شهید بروجردی



نهی از منکر به سبک شهید بروجردی


بروجردی گفت: نه برادر، من هم بنده کوچک خدایم. همه از من بهتر هستند.

به گزارش بسیج پرس: در طول سال های جنگ تحمیلی رزمندگان اسلام توسط ضد انقلابی ها مورد حمله قرار می گرفتند. از آن جایی که ضد انقلاب در صحنه های نبرد از پشت به رزمندگان خنجر می زدند، شاید بتوان گفت دشمن اصلی این مردان و زنان مجاهد ضد انقلابی ها بودند. در اسناد به جا مانده از آن روزهای نه چندان دور، می خوانیم که گاها بعضی از ایشان به اسارت رزمندگان در می آمدند. حال این که کنترل خشم و نفرت در مقابل این اسرا و از آن بالاتر، امر به معروف و نهی منکری موثر نسبت به ایشان کار هر کسی نیست. امر به معروف و نهی از منکر روش های خاص خود را دارد. برخی از شهدا در این راه الگوهای ارزشمندی برای ما هستند. در ادامه خاطره ای از شهید محمد بروجردی نوع رفتار وی با اسرای ضد انقلابی را مرور می کنیم:
هوا تاریک بود. نسیم ملایمی می وزید. گهگاه صدای تک تیر یا رگبار سکوت را می شکست. محمد به یاد اسرای زندانی افتاد. هنوز به آنجاسرکشی نکرده بود .
رفت به بازداشتگاه پادگان. مسئولِ بازداشتگاه او را شناخت. سلام کرد و گفت :
- بفرمایید جناب بروجردی!
-  آمده ام اگر اجازه بدهی سری به زندانیان بزنم!
- این وقت شب؟ حالا که خسته اید، بروید استراحت کنید ، فردا صبح.
- نه برادر، فردا کارهای مهمتری داریم. من جایی برای خواب می خواهم. می روم پیش این بچه ها. هم آنها را می بینم، هم می خوابم!
- ولی برادر جان! اینها همه ضد انقلابند. ممکن است خد ای نکرده در خواب بلایی سرتان بیاورند!
-  نترس برادر طوری نمی شود.

به دستور مسئول بازداشتگاه، در را گشودند و محمد رفت داخل . زندا نیها به ردیف کنار دیوار نشسته بودند. هر کسی سر در لاک خود داشت. هیچ کس با دیگری حرف نمی زد. همه جوان بودند، بخوبی معلوم بود که کرد نیستند . سر و وضعشان به دانشجوهای شهرستانی می خورد. تا یکی دو ساعت پیش با پاسداران می جنگیدند و حالا زندانی آنها بودند. با آمدن بروجردی به داخل زندان، همه با ترس بلند شدند و کنار دیوار ایستادند. محمد جلو رفت. لبخند ی روی لبهایش بود. با تک تک آنها دست داد. به آخرین نفر که رسید، دست گذاشت روی شانه اش. نمی دانست چه بگوید؛ نوجوان شانزده هفده ساله ای روی در روی محمد ایستاده بود. زندانی که ترسیده بود، فکر کرد محمد آمده یکی از آنها را ببرد و برای عبرت دیگران و زهرچشم گرفتن اعدامش کند. کاری که خودش با اسرای پاسدار می کرد و حالا فکر می کرد قرعه به نام او افتاده است. در یک لحظه رنگ از روی او پرید. گلویش خشک شد و ضربان قلبش دو برابر شد . چند لحظه ای به همین حال گذشت. محمد دستش را از روی شانه جوان برداشت و رو به زندانی ها گفت: راحت باشید!
نشست روی کف سیمانی بازداشتگاه، زندانی ها با ناباوری یکی یکی کنار دیوار وارفتند. نمی دانستند چه سرنوشتی در انتظارشان است. منتظر هر حادثه ای بودند و فکر می کردند بروجردی فرمانده پاسداران آمده تا اولین نفر را برای مجازات ببرد.
چند لحظه ای به سکوت گذشت. بروجردی بلند شد و رفت تا پشت در و سرباز نگهبان را صدا زد. سرباز، دریچه آهنی وسط را باز کرد و پرسید:
- بله؟!
- اگر زحمت نیست، یک کتری چای با چند استکان و مقداری قند برای ما بیاور.
سرباز دریچه را انداخت، رفت و چند دقیقه بعد صدای باز شدن قفل در به گوش رسید. سرباز با کتری چای، قند و چند لیوان داخل شد. همه را گذاشت وسط اتاق کنار بروجردی و رفت.
بروجردی لیوانها را جلویش چید و چای ریخت. بعد تعارف کرد.
- بیایید جلو! می دانم خسته اید. بیایید چای بخورید.

زندانیها با نگرانی به لیوانهای چای چشم دوخته بودند. نمی توانستند باور کنند؛ فکر می کردند حتماً حقّه ای در کار است. یکی از آنها که خیلی به چای عادت داشت، بر وسواسش غلبه کرد، دست جلو برد و لیوان چای را برداشت. حبه قندی در دهان گذاشت و چای را داغ داغ سرکشید. با این کار، بقیه هم یکی یکی جلو آمدند.
بروجردی همان طور که چای را جرعه جرعه سر می کشید، گفت:
کاش شماها با دید بازتری به این حوادث نگاه کرده بودید. ک اش بهتر دوست و دشمنتان را شناخته بودید. اصلاً دلم نمی خواست شماها را اینجا ببینم.
یکی از زندانیان با تعجب گفت: «دارید اشک تمساح می ریزید»
بروجردی بدون توجه به طعنه جوان زندانی گفت: نه! دلم واقعاً می سوزد. شما جوان های این مملکت هستید. الان باید در دانشگاه باشید، یا در کارخانه ای مشغول کار و فعالیت؛ نه اینجا در زندان! چرا باید خون پاسداری که برای خدمت به این
مردم آمده، به دست شماها ریخته شود؟ با این کار، آب به آسیاب کدام ابرقدرت ریخته می شود؟ از این کار چه کسی نفع می برد؟
- ما می دانیم که اسیر شماییم. هر کاری دلتان می خواهد بکنید. 
- بله، آن هم به موقع. حکم خدا هر چه باشد، به آن عمل می کنیم. دست ما نیست که عوضش کنیم. اما تعهد شماها چه می شود؟ شما آدمها ی شجاعی بودید که اسلحه دست گرفتید و تا آخرین فشنگ هم ایستادید. اما دلم می خواهد بدانید که این شجاعت را در چه راهی خرج کردید؛
یکی گفت: این حرف ها چه فایده ای دارد؟ چه دردی از ما را درمان می کند. یکی دیگر گفت: شما دارید مسخره مان می کنید.
بروجردی جواب داد: نه به خدا! من خیر شما را می خواهم . چرا باید مسخره تان کنم. اگر حرفی می زنم، می خواهم به مظلومیت و بدبختی این مردم فکر کنید. شما می دانید چه کردید و نتیجة کارتان چیست؟
- خب، ما مثل شماها فرشته نیستیم که اشتباه نکنیم! شماها کم اشتباه کردید؟ یعنی شماها هیچ گناهی نکردید؟!
- چرا، ما هم ممکن است اشتباهی کرده باشیم. ولی باور کنید، اگر راه برطرف کردنش را بگویید، کارمان را اصلاح می کنیم. جبران می کنیم. جبران اشتباه یک حسن اس؛ یک هنر است.
برای لحظه ای همه ساکت شدند. حتی بروجردی هم ساکت شد. این سکوت چند دقیقه ای به طول انجامید. بروجردی استکان های چای را جمع کرد و کناری گذاشت، بعد کلتش را درآورد و گذاشت زیر سرش و دراز کشید. رو به زندانیان گفت: فقط دلم می خواهد روی حرف هایم فکر کنید. روی کارها یی که در این مدت کردید فکر کنید. کلاهتان را قاضی کنید، ببینید نتیجه اش به نفع کیست. من قضاوت خودتان را قبول دارم.
فردای آن روز یکی از زندانی ها درخواست دیدار با بروجردی را کرد. محمد اگر چه گرفتار بود اما به دیدار اسیر زندانی رفت. دست زندانی را گرفت و با او بی رون رفت . کنار محوطه بازداشتگاه شروع کردند به قدم زدن. زندانی بی مقدمه گفت: دیشب دارم به حرفهای شما فکر می کنم. الان لحظه ای نیست که آدم به خودش دروغ بگوید. امروز، انگار روز قیامت است. اصلاً نمی شود دروغ گفت. کاش همه مثل شما بودند.
بروجردی گفت: نه برادر، من هم بنده کوچک خدایم. همه از من بهترند.


***

زندانی آهی کشید و گفت: می خواهم صادقانه بگویم؛ اگر کسی زودتر از اینها به فکر ما می افتاد ما الان اینجا نبودیم و خیلی از مسائل هم پیش نمی آمد.

***

محمد به چهره زندا نی نگاه کرد. چشمان زندانی پر از اشک بود.
- می بینی! با این کارهایی که من کرده ام ...
دیگر نمی توانست ادامه دهد. با همان حالت گریه گفت: اگر مسیح هم بودم مرا اعدام می کردی. فقط یک تقاضا دارم. اینکه یک بار دیگر مادرم را ببینم.
محمد بروجردی گفت: مادرت کجاست؟ بگو می فرستم بیاورندش اینجا تا او را ببینی. 

سردار سرلشکر پاسدار محمّد بروجردی (۱۳۳۳-۱ خرداد ۱۳۶۲)، یکی از فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شرکت کننده در جنگ ایران و عراق بود که در کردستان کشته شد. وی معروف به مسیح کردستان بود. 


منبع : اقتباس از کتاب تکه ای از آسمان (با اندکی تغییر)

هوم‌لند را به فارسی وان دادیم تا ایرانیان وحشت کنند/ساخت هوملند پیشنهاد اوباما بود...


هوم‌لند را به فارسی وان دادیم تا ایرانیان وحشت کنند/ساخت هوملند پیشنهاد اوباما بود/اجازه نداریم مقامات ارشد ایرانی را به تصویر بکشیم

سریال «هوم‌لند» یا «میهن» یک نماد است؛ نماد جریانی که طی سالها در سینما، تلویزیون و اساسا سیستم فرهنگی غرب و بهویژه آمریکا نزج یافته. گفتوگو با هاوارد گوردون رمزگشایی از این نماد است.

 

 

گفت‎وگو با هاوارد گوردون تهیه‎کننده ارشد کمپانی فاکس که تولید سریال‎ ضد‎ایرانی «میهن» را در کارنامه دارد، چندان آسان نبود. او شخصیتی به‎شدت حساس و تا حدودی محافظه‎کار دارد که فضای رسانه‎ای ایران را رصد می‎کند. وی شروط و مقدمات ویژه‎ای برای قبول گفت‎وگو مطرح می‎کرد. در آغاز حتی تصریح کرد که بعد از درخواست گفت‎وگو از سوی من، نامم را در میان رسانه‎‎های فارسی زبان جستوجو کرده تا با مواضعم آشنا شود و در حین انجام مصاحبه به‎تعبیر خودش به‎خوبی می‎دانست که «مواضعی رادیکال» علیه او و همکارانش دارم. از این همه وسواس و دقت برای انجام گفت‎وگویی مطبوعاتی حیران شدم؛ وسواسی که تا پایان پروسه انجام این گفت‎وگو که از طریق ارتباط ایمیلی و در بازه‎ای نزدیک به چهار روز انجام شد، ادامه داشت و به آنجا رسید که پس از ارسال تاییدیه نهایی مصاحبه -که به‎صورت فارسی تنظیم و برای ما ارسال شد- تاکید کرد: «این مصاحبه فقط برای هفته‎نامه پنجره است و شرطم این است که حتی به‎صورت بازنشر و گزیده هم در رسانه‎‎های دیگر در ایران انعکاسی نداشته باشد». البته که این شرط عجیب و تا حد زیادی غیرقابل اجراست اما همین هم نشان از تصور متفاوت گوردون نسبت به فضای رسانه‎ای ایران دارد. از انصاف به دور است اگر نگوییم که این مصاحبه جز با سعه‎ صدر، دقت‎ نظر و همراهی گوردون با رسانه‎ای که می‎دانست به‎شدت منتقد عملکرد اوست، به سرانجام نمی‎رسید. اشراف او که برای انجام این مصاحبه از چند مشاور فارسی‎‎زبان کمک می‎گرفت نسبت به فضای فرهنگی و سیاسی ایران در مواردی فراتر از انتظار بود. مصاحبه را بخوانید تا شاید تصوری واقعی‎تر از فعالیت رقیبان ایران در میدان تقابلات فرهنگی و رسانه‎ای در سطح جهان به‎دست آورید.

دو سریـال میهــــــن و 24 را مطبوعـــات آمریکایــی محصـول «پسا‎یازده ‎‎سپتامبــری» توصیـــف می‎کنند. چه انگیزه‎ای سبب شد که اقــــــدام به ساخت چنیــــن سریالهایی کنید؟

واقعیت این است که مردم آمریکا مثل گذشته تحت تاثیر سینمای سیاسی نیستند و فیلم‎‎های سیاسی در سینما‎های آمریکا مورد استقبال مردم قرار نمی‎گیرد. طبیعی بود بعد از یازدهم سپتامبر من و الکسی (الکس گانزا دیگر تهیه‎کننده سریال‎‎های 24 و میهن) با مردمی مواجه می‎شدیم که دولتمردان، سیاست‎مداران، پنتاگون و سیا را مقصر حوادث تروریستی قلمداد می‎کردند. واقعیت این است که مردم آمریکا قبل و بعد از رویداد‎های تروریستی یازدهم سپتامبر در بی‎خبری زندگی می‎کنند.

یعنی فضای رسانه‎ای و مطبوعاتی اینجا مثل ایران نیست که از شهرستان برازجان یا بندر دیلم بابت ساخت سریال میهن در صفحات مجازی کمپانی فاکس یا شبکه شوتایم بیانیه اعتراض‎آمیز فردی بنویسند. به جرات می‎توانم بگویم 75 درصد مردم آمریکا از سیاست دور هستند و حتی عده‎ای خاص نمی‎دانند در حال حاضر چه‎کسی رئیس‎جمهور است اما از ساعات پخش برنامه اپرا (وینفری) یا آخرین کنسرت جاستین بیبر خبر دارند. مردم آمریکا از تماشای اخبار عمدتا پرهیز می‎کنند.

طبیعی است بعد از یازدهم سپتامبر افکار عمومی به گردش درآمد و برای بسیاری این سوال وجود داشت که منشاء این اتفاقات کجاست و چرا برج‎‎های دوقلو فرو ریختند؟ مردم سراسر ایالات متحده مدت‎‎ها می‎پرسیدند چرا باید به عراق و افغانستان حمله کنیم؟ در مورد بسط و گسترش افراطیون خاورمیانه کسی در حوزه سینما و تلویزیون به‎صورت نمایشی اطلاع‎رسانی نکرده بود. ضمن اینکه من و الکسی به دوران بوش انتقادات فراوانی داشتیم. من و الکسی بار‎ها درباره این موضوع صحبت کردیم که باید آگاهی‎رسانی کنیم تا کمبود‎های اطلاع‎رسانی در گذشته را جبران کرده و نگاهی به آینده داشته باشیم.

می‎پذیرید که سریال 24 در به قدرت رسیدن اوباما موثر بود؟ ماهنامه آتلانتیک در مقاله‎ای اشاره کرده سریال 24 مربوط به زمان جرج بوش است و سریال میهن تاثیر فضای سیاسی و فکری دوره اوباما را بازتاب می‎دهد. چه تفاوتی میان این دو سریال از دیدگاه شما وجود دارد؟

به یقین اخلاق سیاسی در 24 برجسته است چون در دوران بوش خبری از اخلاق سیاسی نبود. در سریال میهن نمایش جنبه‎‎های خصوصی از جمله بیماری روانی افسر سیا به نوعی بیماری خاص دستگاه‎‎های امنیتی به‎شمار می‎رود که با نگاه کردن به زندگی اجتماعی مردم آمریکا در نسبت با تروریسم یکی از تم‎‎های اصلی سریال است.

خیلی‎‎ها سریال 24 را پدیده پسایازده‎سپتامبری می‎دانند. در سریال میهن هم دلمشغولی‎‎های پسایازده‎سپتامبری نمود دارد. اما در ساخت سریال میهن گامی به پیش آمده‎ایم. مثلا انگیزه‎‎های کری متیسن که یکی از ماموران امنیتی آمریکاست قبل از یازدهم سپتامبر نادیده گرفته می‎شد. سریال میهن نشان می‎دهد که در روی دادن اقدامات تروریستی، نخستین قصور متوجه دستگاه‎‎های امنیتی است. احساس گناه روی شانه‎‎های کری به‎عنوان نمادی از سیا سنگینی می‎کند. ما می‎خواستیم بگوییم که قصور ماجرای یازدهم سپتامبر هنوز روی دوش دستگاه‎‎های امنیتی آمریکاست.

سریال 24 بازتاب‎دهنده نقد دیدگاه‎‎های افراطی بود اما نمی‎خواست تمام تقصیرات را متوجه لیبرال‎‎ها کند. از طرفی اگر یازدهم سپتامبر رخ داد تنها دلیلش مقررات دست و پا‎گیری بود که در مقابل ماموران امنیتی قرار داده بودند. اما بخش نخست سوال شما را حالا پاسخ می‎دهم. ابتدا بگذار نکته‎ای را برای تو با توجه به دیدگاه‎‎های رادیکالی که داری شرح دهم. من این مسائل را نمی‎توانم با مطبوعات آمریکایی در میان بگذارم، چون ممکن است برایم دردسرساز شود، اما بابت ساخت سریال 24 و میهن آقای رئیس‎جمهور(اوباما) بار‎ها به‎صورت‎‎های مختلفی از من و الکسی تشکر کرد. حتی ساخت و حمایت میهن را خود ایشان پیشنهاد دادند. به سریال 24 دقت کن، حرفی از سیا به میان نمی‎آید و دستگاه امنیتی کاملا ساختگی است. چون در آن شرایط نقد دستگاه‎‎های امنیتی به‎صورت مستقیم غیرممکن بود. واحد ضد‎تروریستی را خیالی‎ای نشان دادیم که در عالم واقعیت وجود ندارد.

اصلا نمی‎توانستیم نامی از سیا به میان بیاوریم (این توضیحات مربوط به شروع سریال 24 در سال 2006 است). رئیس‎جمهور اوباما شخصا دستور دادند سیا و پنتاگون، من و الکسی را برای ساخت سریال میهن حمایت کنند. به همین دلیل ما در سریال میهن توانستیم مستقیما سیا را مورد نقد و عتاب قرار دهیم. از سوی دیگر سریال میهن ریشه در سریال «اسرای جنگ» محصول اسرائیل دارد. سریال اسرای جنگ در اسرائیل خیلی پرطرفدار بود و اوباما بعد از سفری به اسرائیل، پیشنهاد کرد که نمونه آمریکایی این سریال می‎تواند ایده خوبی باشد.

رگه‎‎هایی از فیلم «کاندیدای منچوری» و فیلم ضدایرانی «غیرقابل تصور» (unthinkable) هم در این فیلم مشهود است؟

دقیقا. اما از سوال قبلی نکته‎ای جا ماند که باید در پاسخ این سوال اشاره کنم. هر قسمت از سریال 24 به تروریست‎‎های بالقوه و بالفعل آمریکا می‎پردازد. وظیفه ما اطلاع‎رسانی بود تا به مردم آمریکا بگوییم اغلب ماجراجویی‎‎های دولت حتی در جنوب اروپا می‎تواند به تولد و حیات تروریسم منجر شود و متعاقبا مردم آمریکا باید منتظر حوادث تروریستی در خاک آمریکا باشند. دقیقا شرایط مثل دوران جنگ سرد است. در دوره جنگ سرد، سینما مردم را از خطر قریب‎الوقوع برخورد اتمی میان روسیه و آمریکا می‎ترساند و در امتداد چنین پیامی از جانب فیلم‎‎های سینمایی، مردم در خانه‎هایشان پناهگاه می‎ساختند.

حالا مردم با دیدن سریال 24 و میهن (تقریبا بیش از 150 میلیون نفر از مردم ایالت متحده که در نوبت پخش‎‎های نخست تلویزیونی این سریال را دیده‎اند) دیگر از هیچ اقدام تروریستی از سوی هرکدام از کشور‎های خاورمیانه و حتی اروپای شرقی متعجب نمی‎شوند، حتی اگر یازدهم سپتامبر دیگری رخ دهد کسی دولت را در درجه نخست مقصر نمی‎داند.

آقای گوردون سوالی که پیش می‎آید این است که با توجه به تاریخ پخش سریال مشخص است انتهای سریال را بسیار تغییر داده‎اید. این اتفاق با توجه به تغییر دولت در ایران اتفاق افتاد؟ چون به‎صورتی که بنده تحقیق کردهام خط داستانی عملیات ترور در سریال به‎گونه‎ای طراحی شده بود که رئیس‎جمهور ایران ترور شود و با تغییر دولت در ایران، ناگهان طراحی ترور معطوف به کاراکتر دانش اکبری فرمانده خیالی سپاه شد.

دقیقا! در پلات اصلی قبل از ساخته شدن فصل سوم می‎خواستیم نامی مشابه محمود احمدی‎نژاد را انتخاب کنیم و فردی مشابه با ویژگی‎‎های سیاسی وی را تصویر کنیم و ترور او را در داستان اصلی داشته باشیم و پس از ترور این شخص، مذاکرات اتمی ایران و غرب به نتیجه برسد. یعنی با کشته شدن فردی که خصوصیات احمدی‎نژاد را دارد داستان پایان بپذیرد. اما حامیان مالی ما اجازه چنین کاری را به ما ندادند. نکته جالب برای تو این است که هیچ‎گاه اجازه نمی‎دهند مقامات بلند‎پایه ایرانی در داستان حتی به‎صورت شبیه وجود داشته باشند.

البته این قانون شامل حال تولیدات تلویزیونی نمی‎شود اما مجوز حضور شبه احمدی‎نژاد در داستان را گرفته بودیم. همزمان با پیروزی حسن روحانی مدیران کمپانی فاکس مرا خواستند و خواستار تغییر مسیر داستان شدند و گفتند دیگر خط داستانی ترور رئیس‎جمهور لازم نیست. شانس آوردیم که پنج قسمت تولید شده هنوز به ماجرای ترور نرسیده بود. دقیقا در همان روز‎ها احساس کردیم میانه‎رو‎ها در ایران به قدرت رسیدهاند و نقد داستانی خود را معطوف به گروه‎‎های تندرو کردیم.

بخش انتهایی فصل سوم سریال شما مرا یاد فیلم «آرگو» انداخت. در آن فیلم هم فارغ از برداشت‎‎های سیاسی، تصویر متوحشی از ملت ایران نشان داده‎اید. مخصوصا در قسمت‎‎هایی که برودی به خانه نسرین (بیوه ابونظیر) می‎رود. یا مثل صحنه‎ای که مردم در اعدام برودی حضور دارند یا پس از ملاقات برودی با نسرین، واکنشی که مردم به برودی نشان می‎دهند مضحک و غیرواقعی است. در صورتی که بخشی از مردم ایران پس از ماجرای یازدهم سپتامبر در محکومیت تروریسم به خیابان‎‎ها آمدند و برای کشته ‎شدگان شمع روشن کردند. شما رسما در مورد دولت و ملت ایران باور غلطی دارید و به همان نسبت جمهوری اسلامی را نمی‎شناسید. ما ملت صلح ‎دوستی هستیم و هیچ‎گاه از تروریسم حمایت نکرده ‎ایم.

کارگردانی که از ایران آمد و اسکار گرفت (اصغر فرهادی) هم همین جمله را گفت (ما ملت صلح دوستی هستیم) اما هیچ آمریکایی عاقلی آن را باور نمی‎کند. همه ما به حماقتش خندیدیم. چون مشخص بود سال بعد فیلم جرج کلونی (آرگو) جایزه اسکار را می‎گیرد. من برای نوشتن فیلمنامه این سریال خیلی فارسی یاد گرفتم. به قول شما ایرانی‎‎ها «Tarof nadarim». اصولا در ذات ما آمریکایی‎هاست که هیچ‎کس را بیهوده تشویق نکنیم. اگر به توهم توطئه متهم نشوم می‎گویم در مورد جایزه اسکار، افرادی در ایران با برخی تهیه‎کنندگان مذاکره کرده بودند. جالب اینجاست تیم سازنده آرگو به ایران آمده بود و مدیران سینمایی ایران در دولت گذشته بیشترین تعامل را برای ساخت فیلم آرگو داشتند.

در عوض از تیم سازنده آرگو (که برای بازسازی لوکیشن‎‎ها آمده بودند) قول گرفتند که به فیلم «جدایی» در اسکار رای بدهند، خیلی احمقانه بود. تیمی که به ایران آمده بود آماده می‎شد که فیلمی به‎زعم شما علیه ایران بسازد. آن وقت مدیران شما در فکر گرفتن چند رای بیشتر برای اسکار بودند. ضمن اینکه در سال 2011 کمپانی سازنده آرگو قبل از برگزاری اسکار با حمایت کاخ سفید، مهمانی خاصی را ترتیب داده بود که در آکادمی فیلم جدایی برنده شود تا این جایزه برای ایرانی‎‎ها اشتیاق‎برانگیز باشد و سال بعد جایزه گرفتن آرگو پیام‎‎های سیاسی مرتبط را منتقل کند. اگر من جای مدیران شما بودم دیگر فیلمی به اسکار نمی‎دادم. من فیلم «گذشته» فرهادی را دیده‎ام. از جدایی بهتر است. اما چرا برگزیده نشد؟

همان‎طور که در حاشیه مصاحبه اشاره کردی سینما در آمریکا با سیاست نسبت نزدیکی دارد. در مورد چیزی که راجع به محکوم کردن یازدهم سپتامبر از جانب مردم ایران گفتی، باید بگویم افرادی که در محکومیت تروریسم پس از یازدهم سپتامبر به خیابان آمدند عده قلیلی هستند. در اغلب موارد مردم از جمهوری اسلامی دفاع کرده‎اند. معادلات حاکم در ایران پیچیده است، اما حامیان اصلی نظام جمهوری اسلامی در ایران، مردم هستند. من در گفت‎وگو‎های مختلفی به این موضوع اشاره کرده‎ام که حامیان قدرت در ایران مردم هستند. پس تصویری که در سریال میهن یا فیلم آرگو ارائه شده تصویری است که ما آمریکایی‎‎ها می‎خواهیم ببینیم و لزوما نباید تصویری باشد که مطلوب شماست.

دروغ دیگر در این سریال همکاری ایران با القاعده است. شاید آن تصویر جغرافیایی که آرگو از ایران ارائه می‎دهد درست باشد اما تهرانی که شما در سریال نشان می‎دهید بیشتر به شهر‎های عربی شباهت دارد.

من نمی‎توانم شما را قانع کنم اما با اینکه بضاعت مالی خوبی داشتیم از شبیه‎سازی پرهیز کردیم. شما وقتی اعراب شیعه در جنوب لبنان را حمایت می‎کنید چه فرقی با آن‎ها دارید.

اصالت پارسی داریم؛ تمدن 7000 ساله ایرانی به همراه تمدن 1400 ساله اسلامی. در ضمن شیعیان لبنان برادران ما به‎شمار می‎روند. اما مسئله مهم این است که شما به‎صورت توهین‎آمیزی نشان می‎دهید هر کسی مسلمان می‎شود و نظام سرمایه‎داری یکسویه آمریکا را قبول ندارد، تروریست است!

طبیعی است که این برداشت مستقل ما از شرایط است. شما چقدر قدرت رسانه‎ای در کل دنیا دارید؟ تصویری که سیاستمداران ما از شرایط و روابط سیاسی در مواجهه با ایران دارند باید در سینما و تلویزیون آمریکا بازتاب داشته باشد. پس از القاعده ایران دشمن شماره یک ایالات متحده به‎شمار می‎رود. پس از 30 سال مناقشه سیاسی توقع داری چه تصویری از مناسبات ایران و آمریکا نشان دهیم؟ ضمن اینکه با ایران در حوزه سینما و تلویزیون و تاثیر بر فرهنگ عمومی چالش داریم. ما تمام قدرت رسانه‎ای خود را در 30 سال گذشته به‎کار گرفته‎ایم تا ایرانی‎‎ها نتوانند تصویری از جامعه، دولت‎‎ها و دولتمردان خود به دنیا ارائه کنند. تصور می‎کنید تحریم‎های30 ساله کمپانی‎ میجر چرا اتفاق افتاده است؟ کمپانی میجر در آمریکا به کشور‎های عربی و خاورمیانه فیلم‎هایش را با قیمت کمتری عرضه می‎کند تا فیلم‎‎های ایرانی در منطقه خاورمیانه اکران نشوند. از سوی دیگر سیستم فرهنگی شما مانند رسانه‎‎های آمریکایی قدرت تولید سریال و فیلم ندارد. به‎نظر من تحریم‎‎های فرهنگی کمپانی‎‎‎های آمریکایی موثرتر از تحریم اقتصادی است زیرا سیستم فرهنگی شما را در طول 30 سال اخیر فلج کرده است. ما 30 سال در مواجهه با رسانه‎‎های ایرانی جنگیده‎ایم تا شما را در این حوزه فلج کنیم. ما در آمریکا تحرکات فرهنگی شما را کاملا زیر نظر داریم. حتی فیلمسازان شما دیگر قدرت ندارند فیلمی مثل «دیپلمات» (داریوش فرهنگ) و «روز شیطان» (بهروز افخمی) تولید کنند. ما خیلی تلاش کردیم آثاری شبیه این دو فیلم که تولید ایران است، در حوزه خاورمیانه اکران نشوند. اگر قدرت رسانه‎ای ایران مانند قدرت سیاسی‎اش باشد دیگر از آمریکا و دموکراسی جهانی اثری باقی نخواهد ماند.

شیوه روایت شما بسیار غلط است. چون با فرض اینکه اسرائیل به ایران حمله کند مذاکراتی در کار نخواهد بود.


خب به این موضوع هم فکر کردیم. دانش اکبری (فرمانده سپاه در سریال هوم‌لند) سمبلی از تندرو‎های ایرانی است که توسط برودی ترور می‎شود. ما با بدنه تندرو‎ها مشکل داریم. در این سریال به ایران پیام دادیم اگر تندرو‎ها نباشند با افرادی مثل مجید جوادی راحت‎تر می‎توانیم مذاکره کنیم. نکته مهم دیگر در این سریال این است که اسرائیل به تاسیسات هسته‎ای ایران حمله کرده اما ایالات متحده وارد جنگ با ایران نشده. خب ما در این سریال به اسرائیلی‎‎ها هم یک پیام دادیم: «در صورتی که به ایران حمله کنند حمایت نظامی نخواهند شد».

اگر تندروی نکنی، من هم با ملایمت نکاتی را در مورد سریال خواهم گفت که سیاست‎‎های کلی ایالات متحده و اسرائیل را زیر سوال خواهد برد. مثلا جاسوس موساد که در پایان فصل سوم به‎واسطه میرا وارد زندگی سول (سرپرست سازمان سیا) می‎شود توسط سیا دستگیر می‎شود. در اینجا هم من به‎عنوان یک یهودی از موجودیت اسرائیل حمایت می‎کنم و هم به عملکرد دستگاه‎‎های مختلف در اسرائیل نقد دارم. در این شرایط و در ایالات متحده هر تصمیم در حیطه سینما مبتنی ‎بر سیاست است. به اعتقاد من اصلا حرف احمقانه‎ای است که بگوییم سینما را از سیاست جدا فرض کنیم. به‎نظر من تهیه‎کنندگی سینما، اصولا هنری سیاسی است. در بعضی مواقع یک ملت را به تصویر می‎کشیم و در برخی مواقع دیگر خواسته‎‎های دولتمردان را. پس با اتکا به دو خروجی مهم سینما، این صنعت هنری، سیاسی و مدرن است. این عده قلیل فیلمسازان ایرانی که خیلی برایشان احترام قائل هستم، فیلم‎‎های تحقیر‎آمیزی درباره ملت خود ساخته‎اند.

مثلا فیلم معروف «طبیعت بی‎جان» متعلق به همان فیلمساز کمونیستی که در آلمان بود و در دوره جوانی وقتی برای درمان سرطان اینجا آمده بود در کلاس‎هایش شرکت کردم. این طیف از فیلمسازانی که آثارشان شبیه سینمای دهه 70 و 80 کشور‎های کمونیستی است، سبب تحقیر ملت‎‎های خودشان می‎شوند. من که مواضعم نسبت به دولت و مردم ایران روشن است. اما فیلم‎‎های کیارستمی به یک شوخی روشنفکری شبیهند و نمی‎توانند علاقه‎مندان هنر سینما را راضی نگه دارند. شما وقتی قدرت متمرکز در حوزه تولید سینمایی ندارید و دلخوش به جشنواره‎‎هایی مثل کن و برلین هستید که به حقیر نشان دادن ملت خودتان می‎انجامد، عملا سینمای خود را به بیراهه برده‎اید.

شما با چه رویکردی سراغ ساخت سریال‎‎هایی از این دست می‎روید؟ چنین رویکرد دروغ‎پردازانه‎ای کارکرد دارد؟

بله حتما کارکرد دارد. من اعتقاد دارم سینما ابزار توجیه سیاست‎ورزی است. به این جمله که گفتم خیلی اعتقاد دارم. خودم را تولیدکننده میهن‎پرستی می‎دانم که اهداف آمریکایی برایش ارزشمند است. به صنعت سینما احترام می‎گذارم و از آن به‎عنوان ابزاری هدفمند برای کشورم استفاده می‎کنم. البته با تولید سریال در رسانه‎ای فراگیرتر مثل تلویزیون تاثیر بیشتری بر افکار عمومی می‎گذارم. من با اعتقاد کامل به قانون اساسی ایالات متحده و افکاری میهن‎پرستانه سریال 24 و هوم‌لند را ساختم.

ولی در خصوص ایران در فصل سوم سریال بسیاری از وقایع و لوکیشن‎‎ها هیچ شباهتی به ایران ندارد.

منظورت این است که ما اشرافی به جغرافیای ایران نداریم. نما‎های اصلی که از تهران نشان می‎دهیم بی‎شباهت به تهران نیست. حتی اگر دقت کرده باشید از اسم محله دروازه غار استفاده کردیم که یکی از بازیگران ایرانی ما (بابک بختیاری) در این محله متولد شده است. ما عکس‎‎های متنوعی از تهران داریم. دو نفر از اعضای تیم نویسنده ما به اضافه خود بنده سال‎هاست روی موضوع ایران کار می‎کنیم. آخرین اخبار و اطلاعات درباره ایران را داریم. روزنامه‎‎ها و مقالات مهم را عمدتا برایم ترجمه می‎کردند.

با روزنامه‎نگاران خارجی مخالف رژیم شما ارتباط نزدیک داریم. چیزی نیست که درباره ایران ندانیم. ایرانی‎‎های مقیم لس‎آنجلس چندین بار در مهمانی مختلف مرا دعوت کردند و بابت ساخت این سریال از NGO‎های مختلف ایرانی تقدیر شدیم. 6 ماه قبل از نگارش فصل سوم میهن حتی بی‎اهمیت‎ترین نشریات ایرانی را تهیه می‎کردیم و تیم تحقیق و پژوهشی که از پنتاگون به ما پیوسته بود آن‎ها را رصد می‎کرد و ارزیابی‎‎های روزنامه‎‎ها را در اختیار تیم نویسنده می‎گذاشت. ما حتی 6 ماه قبل از انتخابات ایران که مشغول نگارش فصل سوم بودیم با حدس این موضوع که گروه سیاسیای که به قدرت خواهد رسید یقینا گروه میانه‎رویی خواهد بود، طراحی داستانی سریال را انجام دادیم. اغلب کارشناسان در خوشبینانه ‎ترین حالت شهردار فعلی تهران را به‎عنوان رئیس‎جمهور می‎شناختند. هیچ‎گاه تصور نمی‎کردیم اصلاح‎طلبان دوباره به قدرت برسند.

برای اینکه ثابت کنم اطلاعات سیاسی من از ایران غلط نیست می‎خواهم به این مسئله اشاره کنم که بلایی که بر سر محافظه‎کاران آمد تقریبا شبیه همان اتفاقی بود که در مورد اصلاح‎طلبان ایرانی در سال 84 رخ داد. اما رئیس‎جمهور شدن آقای روحانی واقعا غیر قابل پیش‎بینی بود. شاید باورت نشود اما طرحی که در دست تولید داشتیم و کمپانی فاکس جلوی آن را گرفت، پیش‎بینی به قدرت رسیدن شهردار تهران را در متن قصه داشت.

البته روند مذاکرات به‎صورت فعلی را به نوعی در سریال 24 در فصل هشتم پیش ‎بینی کردید. رئیس‎ جمهور «حسن» به نوعی تداعی‎ کننده نام رئیس‎ جمهور ایران است. این قبیل پیش‎ بینی ‎‎های شما در سریال 24 هدفمند بود؟

در مورد اوباما که قبلا توضیح دادم. در مورد رئیس‎جمهور حسن اعتقاد دارم تاثیرگذاری قبل از اتفاق در درجه اهمیت قرار دارد. سینما و سیاست، موازی با یکدیگر پیش می‎روند اما طرح هدفمند و اشراف به سوژه سبب می‎شود پیش‎بینی‎‎های سیاسی سریال به مسیر درستی برود. خانه کری در سریال هوم‌لند را دیدی چگونه است! کری تمام احتمالات و عکس‎‎ها را روی دیوار الصاق کرده است. ما هم در چنین فضایی کار می‎کنیم. یعنی دوستان، احتمالات و پیش‎فرض‎‎های سیاسی را کنار هم می‎چسبانند. یکی از فرض‎‎های مهمی که در سریال 24 داشتیم این بود که از میان اصلاح‎طلبان ایرانی اگر قرار است کسی به قدرت برسد با حداقل پیش‎فرض‎‎هایی که در سریال 24 مطرح می‎شود یک درصد احتمال دادیم که حسن روحانی در ایران به قدرت برسد و برای همین اصرار داشتیم در فصل هشتم سریال 24 نام رئیس‎جمهور ایران حسن باشد. شخصی در ایران از تندرو‎های نزدیک به حکومت است که سریال‎‎های ما را تحلیل و ارزیابی می‎کند و از افراد سپاه پاسداران به‎شمار می‎رود. از تحلیل‎‎های او برای نگارش سریال میهن خیلی استفاده کردیم (حسن عباسی). طبیعی است در تحلیل‎‎های این شخص، نوعی هراس از حمله نظامی اسرائیل وجود دارد. ما از تحلیل‎‎های او برای دامن زدن به این هراس بهره بردیم. بی‎تعارف من یک یهودی دو‎آتشه هستم که موجودیت برادرانم در اسرائیل برایم از هر حیث اهمیت دارد. به هر حال خطرناک بودن دولت شما و عدم تبعیت از تمدن نوین جهانی موجب خسران در جهان خواهد شد.

به ‎نظر شما آمریکا خودش عامل بسط تروریسم نیست؟ شما که اطلاعات سیاسی خوبی دارید درباره سناتور چارلی ویلسون که مایک نیکولز فیلمی درباره او ساخته، حتما اطلاعات دقیقی دارید. مگر حاکمیت ایالات متحده برای مقابله با بلوک شرق مجاهدین سابق در افغانستان را تجهیز نکرد و سناتور چارلی ویلسون میلیون‎‎ها دلار برای خرید و حمل سلاح به افغانستان نبرد؟ طبیعی است بعد ار فروپاشی شوروی مجاهدین به گروه‎‎های متفاوتی تقسیم شدند و در نهایت القاعده شکل گرفت. حالا مقصر بسط تروریسم جهانی ایران است یا آمریکا؟ در همین قضیه سوریه مگر دولت عربستان از تکفیری‎‎ها حمایت نمی‎کند؟ شما چطور ایران را مقصر بسط تروریسم می‎دانید؟

طبیعی است من یک آمریکایی هستم همان‎طور که تو ایرانی هستی. طبیعی است که بخواهی برخی سیاست‎‎های کلان دولتمردان مرا در دوره‎‎های گذشته مخصوصا دوران فاجعه‎بار رونالد ریگان زیر سوال ببری. ما خودمان هم به شرایط امنیتی در آمریکا نقد داریم. در چرخه بازی‎‎های سیاسی و امنیتی چهره آمریکای آزاد مخدوش می‎شود و چنین شرایطی را ما در 24 و سریال میهن زیر سوال بردیم. شخصیت معاون رئیس‎جمهور که دستور می‎دهد بمباران هوایی در محل زندگی ابونظیر اتفاق افتد در واقع نقد همین جریان بیمار امنیتی - سیاسی در آمریکای به اصطلاح آزاد است یا شخصیت خودسری که در مجموعه سازمان سیا فعالیت می‎کند (دیوید استس)، نقد جریان بیمار در سیاست. قبول داریم که سیاست‎‎های غلط عامل تروریست‎ پروری می‎شود.

شما در سریال 24 پیش‎بینی کردید که یک سیاه‎پوست رئیس‎جمهور آمریکا می‎شود. چقدر از این مجموعه فعالیت هدفمند بوده است؟ این سوال من پاسخ کاملی نداشت.

واقعا ایمان آوردم که در حرفه‎ات آدم فوق‎العاده‎ای هستی. سه روز معطل جواب ماندی و دوباره سوال را ارسال کردی. میان هنرمندان، مخصوصا فیلمسازان، میل شدیدی وجود دارد که پس از دوران سیاه بوش، یک رنگین‎پوست یا یک زن بر کرسی ریاست‎جمهوری بنشیند. ریاست‎ جمهوری یک زن در ایالات متحده را پیش‎بینی کردیم و همچنان خانم کلینتون احتمال دارد نامزد کسب مقام ریاست‎جمهوری باشد. همان‎طور که ظریف در ایران سودای ریاست‎جمهوری دارد. من آمریکایی متوجه خنده‎‎های ظریف به‎ جان کری می‎شوم که چه معنا‎هایی می‎توانند داشته باشند. ما یک آلبوم از لبخند‎ها و ری‎اکشن‎‎های ظریف نسبت به ‎جان کری تهیه کرده‎ایم. ما اینجا اتاق‎‎های مشورت داریم و با تیم نویسنده موضوعات مختلفی را رصد می‎کنیم.

قصد بعدی شما با این تیم نویسنده و اتاق فکر چیست. باز هم جمهوری اسلامی را هدف قرار خواهید داد؟

با روند مذاکرات فعلی فکر نکنم. فعلا ایران از دستور کار خارج است. من و الکس تصمیم داریم در مورد بهار عربی دو سریال بسازیم. فعلا در مرحله تحقیق و نگارش فیلمنامه هستیم.

اما یادتان باشد شما با ساخت میهن تنفر و انزجار ضد‎آمریکایی را در میان ایرانیان گسترش دادید. شما به ایرانیانی در آمریکا نزدیک هستید که حاکمیت پرافتخار و مستقل جمهوری اسلامی را قبول ندارند اما از گزینه نظامی نیز متنفرند.

نه این‎طور هم نیست. خیلی از ایرانیان مقیم آمریکا برای حمله اسرائیل به ایران لحظه‎شماری می‎کنند. البته تاکید می‎کنم ما در سریال نشان دادیم که آمریکا عملا دخالتی در حمله نظامی به ایران ندارد و اسرائیل خودسرانه اقدام به انجام چنین کاری کرده است و ایالات متحده و لزوما سیا به خنثی کردن آسیب‎‎های پس از حمله نظامی اسرائیل به ایران می‎ پردازد.

پس شما از گزینه حمله نظامی به ایران خوشحال هستید؟

رعب و وحشت گاهی بد نیست. برای تسری این رعب و وحشت، سریال خودمان را به ‎صورت رایگان در اختیار شبکه فارسی ‎وان قرار دادیم تا با دوبله فارسی بیشتر دیده شود. این حرف‎‎های من می‎دانم باعث وحشت می‎شود اما وحشت برای ملت شما بد نیست!

ما هشت سال جنگ را تجربه کرده‎ایم و از جنگ واهمه نداریم. لطفا سریالی بسازید که حقوق اتمی ملت ایران را به دولتمردان آمریکایی یادآور شود!

برای تاثیرگذاری بیشتر، فکر می‎کنم پرداختن به بهار عربی واج ب‎تر است


 

منبع: هفته نامه پنجره، شماره 183، شنبه 28 دی 92

چرا ولایت ارزشمندترین امر دین است؟/ چون پذیرش ولایت، ریشه هوای نفس انسان را می‌زند...

استاد پناهیان ؛

چرا ولایت ارزشمندترین امر دین است؟/ چون پذیرش ولایت، ریشه هوای نفس انسان را می‌زند

سخنرانی استاد پناهیان با موضوع " تنها مسیر " جمعه ها بعد از نماز مغرب عشا در مسجد امام صادق علیه السلام واقع در میدان فلسطین برگزار می شود.
 
به گزارش فرهنگ نیوز ، جلسات هفتگی هیئت محبین امیرالمومنین(ع) جمعه‌ها بعد از نماز مغرب و عشاء، در محل مسجد امام صادق(ع) واقع در میدان فلسطین با سخنرانی حجت الاسلام علیرضا پناهیان و با موضوع «تنها مسیر»(راهبرد اصلی تربیت دینی) و در ادامۀ مباحث بسیار مهم ماه مبارک رمضان برگزار می شود. در ادامه گزیده‌ای از مباحث مطرح شده در چهلمین جلسه را می‌خوانید:
 
مبارزه با هوای نفس، محور اصلی رشد انسان است/ مسأله اصلی بشر، قرار ندادن هواپرستی به جای خداپرستی است
 
  • همان‌طور که در جلسات قبل بیان شد، مبارزه با هوای نفس مبنای تولید ارزش یا مبنای ارزشمند شدن انسان است. در واقع محوری‌ترین موضوعی که موجب ارزش یافتن انسان می‌شود و برایش تولید ارزش افزوده می‌کند، و او را در مسیر اصلی خلقت قرار می‌دهد، این است که با برخی از علاقه‌های خودش مبارزه کند. این مخالفت، محور رشد انسان است. برای کمال، یک راه بیشتر نیست که همان راه مبارزه با هوای نفس است. همۀ اعمال خوب، یا دارای مقدماتی برای مبارزه با هوای نفس هستند یا لوازم و نتایج آن‌ها برای مبارزه با هوای نفس به کمک انسان می‌آید.
  •  
  • این بحث، صرفاً بحثی اخلاقی نیست، البته می‌توان گفت ما یک نظام اخلاقی را ارائه می‌دهیم ولی این بحث، یک بحث اعتقادی نیز هست. یعنی از ابتدا که فکر می‌کنی دین را بپذیری یا نپذیری، موضوع هوای نفس مطرح است. بعد که دین را پذیرفتی و می‌خواهی اجرا کنی، باز هم موضوع هوای نفس مطرح است. بعد که اجراء کردی و می‌خواهی در این راه سالم بمانی و رشد کنی و کارهایت قبول شود، باز هم موضوع هوای نفس مطرح است. اگر به مراتب بالا رسیدی، هنوز هم موضوع هوای نفس مطرح است. در مراتب بالا هم دوست‌داشتنی‌های خوبی هست که باید به خاطر خدا از آن دوست داشتنی‌های خوب بگذری.
  •  
  • باید متوجه باشیم که مسأله اصلی ما چیست؟ مسأله اصلی بشر، قرار ندادن هواپرستی به جای خداپرستی است. «هوای نفس»، هر علاقه‌ای است که انسان را پائین‌تر بیاورد، لذا هر علاقه‌ای می‌تواند هوای نفس ما باشد - با توجه به سطح و مرتبه‌ای که انسان دارد-. محور هوای نفس هم «خودخواهی» ما است و این نزاع تا پایان عمر انسان ادامه دارد.
 
چرا ولایتمداری ارزشمندترین قسمت دین است؟/هیچ یک از اوامر الهی به اندازه امر به ولایت، مخالف هوای نفس انسان نیست
 
  • حالا می‌خواهیم از این زاویه به موضوع ولایت بپردازیم که اگر محور تولید ارزش برای انسان، مخالفت با دوست‌داشتنی‌ها است، چگونه می‌توان توضیح داد که ولایت، ولایت‌پذیری و تبعیت از ولایت ولی خدا، ارزشمندترین قسمت دین است؟
  •  
  •  سابقاً به این بحث پرداختیم که اگر مبارزه با هوای نفس، محور تولید ارزش در وجود آدمی است؛ چرا نماز عمود خیمه دین است؟ چون نماز دائمی‌ترین و منظم‌ترین برنامۀ مبارزه با هوای نفس است. برای اینکه اهمیت ولایت را نیز بیشتر درک کنیم باید آن را در جریان مبارزۀ دائمی با هوای نفس برای خودمان تحلیل کنیم. مثلاً تبعیت از پدر و مادر چرا اهمیت دارد؟ چون یکی از برنامه‌های جدی مبارزه با هوای نفس، تفاوت سلیقه‌ای است که بین پدر و مادر با فرزند وجود دارد. پدر و مادر چیزی را دوست دارند که فرزند دوست ندارد و این مبارزه با هوای نفس، برنامه‌ای همیشگی برای فرزند می‌شود. خداوند بطور طبیعی تفاوت‌هایی بین پدر و مادر و فرزند قرار داده است که محل رشد و کمال یافتن فرزند است.
  •  
  • یکی دیگر از زمینه‌های مبارزه با نفس در همان آغاز سن تکلیف در انسان ایجاد می‌شود؛ به این صورت که در این سن غریزۀ جنسی در انسان فعال می‌شود و لذا نوجوانی که تازه به سن تکلیف رسیده است به صورت کاملاً جدّی درگیر مبارزه با نفس می‌شود. اینجا دوباره اهمیت مبارزه با نفس دیده می‌شود. چون معمولاً کسی در این سن نوجوانی ازدواج نمی‌کند، لذا بستری برای مبارزه با نفس در مسائل شهوانی برایش شکل می‌گیرد.
  •  
  • این مبارزه با هوای نفس و دوست داشتنی‌ها آن‌قدر مسألۀ جدّی و مهمی است که خداوند برای قوی شدن و رشد کردن ما، بسترهای مختلفی را برای شکل‌گیری این مبارزه قرار داده است. همۀ اعمال و رفتارها را می‌توان از زاویۀ مبارزه با هوای نفس نگاه کرد؛ مباحث خانوادگی، مقدراتی که سر راه انسان قرار می‌گیرد، تکالیف مختلف اجتماعی و فردی و ....
  •  
  • از این زاویه، می‌توان توضیح داد که چرا ولایت رکن دین است. چرا اگر ولایت نباشد، نماز هم قبول نمی‌شود؟ چرا اهمیت ولایت خیلی بالا است؟ برای اینکه هیچ امری از اوامر الهی به اندازه امر به ولایت، مخالف هوای نفس انسان نیست. حتی دستور به جهاد و کشته شدن در راه خدا هم به اندازۀ دستور به تبعیت از ولایت نمی‌تواند در جهت مبارزه با هوای نفس این‌قدر مؤثر باشد.
 
ولایت مخالف‌ترین مخالفان با هوای نفس انسان است/کسی که ولایت را بپذیرد، گناهانش راحت‌تر بخشیده می‌شود
 
  • اگر محور تولید ارزش توسط انسان را مبارزه با هوای نفس بدانیم، و از طرف دیگر «ولایت» را مهمترین اصل دین بدانیم، علی‌القاعده می‌توان گفت؛ ولایت مخالف‌ترین مخالفان با هوای نفس انسان است و اگر کسی ولایتمدار شود، در حال سر بریدن نفس است. کسی که ولایتمدار شود، در واقع سر نفس خور را بریده است. به همین دلیل است که اگر کسی ولایت را بپذیرد، گناهان او را راحت می‌بخشند. اما بخشش گناهان ولایت‌ندارها اینطور نیست و در نقطۀ مقابل ولایت‌مدارها قرار می‌گیرند.
  •  
  • چند نفر از ولایت‌ندارها نزد امام رضا(ع) آمدند و گفتند ما دیده‌ایم بعضی از شیعیان شما که ولایت‌مدار هستند، علنی در راه عرق می‌خورند. امام رضا(ع) فرمودند: الحمدلله که آنها در راه هستند، و این خوب است! گفتند نه آقا! منظورمان این است که در راه یعنی در مسیر عبور و مرور دیگران و به صورت علنی، عرق می‌خورند! حضرت به تعبیری گفتند: خُب عرق نعنا که اشکال ندارد! (حضرت به معنای دیگری که برای کلمۀ «نبیذ» وجود دارد، اشاره کردند و به این صورت خواستند با اغماض از کنار این موضوع بگذرند) آنها گفتند: نه! عرق یعنی مُسکر می‌خورند. آقا فرمودند: ولایت‌مدار عرق نمی‌خورد؛ و بر فرض اگر یک فرد ولایت‌مدار هم عرق بخورد، روز قیامت یک خدای مهربان، یک پیامبر رئوف و امام شفیع دارد که دست او را می‌گیرد و نجاتش می‌دهد. اما شما چه کسی را دارید؟ (أَنَّ رَجُلًا مِنَ الْمُنَافِقِینَ قَالَ لِأَبِی الْحَسَنِ الثَّانِی ع إِنَّ مِنْ شِیعَتِکُمْ قَوْماً یَشْرَبُونَ الْخَمْرَ عَلَى الطَّرِیقِ فَقَالَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَهُمْ عَلَى الطَّرِیقِ فَلَا یَزِیغُونَ عَنْهُ وَ اعْتَرَضَهُ آخَرُ فَقَالَ إِنَّ مِنْ شِیعَتِکَ مَنْ یَشْرَبُ النَّبِیذَ ... قَالَ فَإِنْ فَعَلَهَا الْمَنْکُوبُ مِنْهُمْ فَإِنَّهُ یَجِدُ رَبّاً رَءُوفاً وَ نَبِیّاً عَطُوفاً وَ إِمَاماً لَهُ عَلَى الْحَوْضِ عَرُوفاً وَ سَادَةً لَهُ بِالشَّفَاعَةِ وُقُوفاً وَ تَجِدُ أَنْتَ رُوحَکَ فِی بَرَهُوتَ مَلُوفاً؛ مشارق الانوار/ص289) و (عَنْ فُرَاتِ بْنِ أَحْنَفَ قَالَ: کُنْتُ عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع إِذْ دَخَلَ عَلَیْهِ رَجُلٌ مِنْ هَؤُلَاءِ الْمَلاعِینِ فَقَالَ وَ اللَّهِ لَأَسُوءَنَّهُ مِنْ شِیعَتِه‏ ... إِنَّ شِیعَتَکَ یَشْرَبُونَ‏ النَّبِیذَ فَقَالَ وَ مَا بَأْسٌ بِالنَّبِیذِ أَخْبَرَنِی أَبِی عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ أَنَّ أَصْحَابَ رَسُولِ اللَّهِ ص کَانُوا یَشْرَبُونَ‏ النَّبِیذَ فَقَالَ لَیْسَ أَعْنِیکَ النَّبِیذَ إِنَّمَا أَعْنِیکَ الْمُسْکِرَ فَقَالَ شِیعَتُنَا أَزْکَى وَ أَطْهَرُ مِنْ أَنْ یَجْرِیَ لِلشَّیْطَانِ فِی أَمْعَائِهِمْ رَسِیسٌ‏ وَ إِنْ فَعَلَ ذَلِکَ الْمَخْذُولُ مِنْهُمْ فَیَجِدُ رَبّاً رَءُوفاً وَ نَبِیّاً بِالاسْتِغْفَارِ لَهُ عَطُوفاً وَ وَلِیّاً لَهُ عِنْدَ الْحَوْضِ وَلُوفاً وَ تَکُونُ وَ أَصْحَابَکَ بَبَرَهُوتَ‏ مَلْهُوفاً؛ التمحیص/ص40)
 
چرا ولایت ارزشمندترین امر دین است؟/ چون پذیرش ولایت، ریشه هوای نفس انسان را می‌زند
 
  •  اگر کسی ولایت داشته باشد، وعدۀ شفاعت به او داده‌اند. (قَوْلُهُ‏ لا یَمْلِکُونَ الشَّفاعَةَ إِلَّا مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمنِ عَهْداً قَالَ إِلَّا مَنْ دَانَ اللَّهَ بِوَلَایَةِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْأَئِمَّةِ مِنْ‏ بَعْدِهِ‏ فَهُوَ الْعَهْدُ عِنْدَ اللَّه‏؛ کافی/1/431) و (رسولُ اللّه ِص: شَفاعَتی لاُِمَّتی مَن أحَبَّ أهلَ بَیتی؛کنزالعمّال/روایت ٣٩٠٥٧) منطق این مطلب را در بحث مبارزه با هوای نفس می‌توانید به دست بیاورید.
  •  
  • اگر اصل تولید ارزش افزوده در مخالفت با دوست‌داشتنی‌ها است، چرا ولایت ارزشمندترین امر دین است، به حدّی که فرموده‌اند: «لَمْ یُنَادَ بِشَیْ‏ءٍ کَمَا نُودِیَ‏ بِالْوَلَایَة» (امام محمد باقر(ع): بُنِیَ الْإِسْلَامُ عَلَى خَمْسٍ عَلَى الصَّلَاةِ وَ الزَّکَاةِ وَ الصَّوْمِ وَ الْحَجِّ وَ الْوَلَایَةِ وَ لَمْ یُنَادَ بِشَیْ‏ءٍ کَمَا نُودِیَ‏ بِالْوَلَایَة؛ کافی/2/18) چون ولایت، سرِ هواپرستی انسان را از بدنش جدا می‌کند و ریشه هوای نفس را می‌زند. چون ولایت می‌گوید اختیارت را به من بده؛ من صاحب اختیار تو می‌شوم. یعنی تو می‌شوی عبد و ولایت می‌شود مولا.
  •  
  • خیلی‌ها می‌پرسند حالا اگر ولایت اختیار ما را در دست بگیرد، مگر چه کار می‌خواهد بکند؟! مثلاً می‌خواهد دستور به نماز بدهد، ولی من خودم نماز می‌خوانم. می‌خواهد بگوید گناه نکن؛ بسیار خُب، گناه نمی‌کنم ولی اختیارم را نمی‌دهم! در حالی که اصلاً ولایت همین اختیار تو را می‌خواهد و دادن اختیار سخت است. به عنوان مثال اگر کسی بخواهد از خانۀ شما استفاده کند، در اختیار او قرار می‌دهید تا مثلاً روضه یا مراسم دیگری در آن برگزار کند ولی سند آن را به نام فرد تقاضاکننده‌ نمی‌زنید. این فرق اطاعت و ولایت است. کسی که ولایت را می‌پذیرد، خودش را وقف کرده است و اختیار خود را به طور کامل به «ولی» داده است.
 
پذیرش ولایت یعنی اختیار خودت را به ولیّ خدا بدهی/ ولیّ، صاحب اختیار است
 
  • پذیرش یا تبعیت از هوای نفس، یعنی یک جاهایی حرف نفس را گوش کرده‌ای و به علاقۀ آن جواب مثبت داده‌ای. مبارزه با نفس یعنی با برخی از خواسته‌های نفس مبارزه کرده‌ای. اما ولایت‌پذیری یعنی اینکه کلاً نفس تو رفته است و عبد شده‌ای. چرا ولایت مهمترین رکن دین است؟ چون ریشۀ هوای نفس را زده است، خود نفس را داده‌ای، رفته است؛ یعنی «من دوست دارم»، دیگر معنایی ندارد. ولایت یعنی اینکه پیغمبر(ص) دیگر فقط پیغام نمی‌دهد، بلکه صاحب اختیار فرد می‌شود، صاحب اموال او هم می‌شود. با این روش است که ریشۀ نفس کنده می‌شود. قرآن می‌فرماید: «النَّبِیُّ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ»(احزاب/6) یعنی پیامبر(ص) صاحب اختیار مردم است و اختیارش در مورد آدم‌ها از خود آن‌ها بیشتر است. امام صادق(ع) می‌فرماید: نتیجۀ اینکه پیامبر(ص) از خود مؤمنین نسبت به آنان اختیاردارتر است این است که اگر کم آوردید، مولای شما جبران می‌کند و این را ضمانت کرده است. (عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع‏، أَنَّ النَّبِیَّ ص قَالَ: أَنَا أَوْلَى بِکُلِّ مُؤْمِنٍ مِنْ نَفْسِهِ وَ عَلِیٌّ أَوْلَى بِهِ مِنْ بَعْدِی» فَقِیلَ لَهُ: مَا مَعْنَى ذَلِکَ؟ فَقَالَ: قَوْلُ النَّبِیِّ ص: مَنْ تَرَکَ دَیْناً أَوْ ضَیَاعاً فَعَلَیَّ وَ مَنْ تَرَکَ مَالًا فَلِوَرَثَتِه‏؛ کافی/1/406) و (مَنْ تَرَکَ مَالًا فَلِوَرَثَتِهِ وَ مَنْ تَرَکَ دَیْناً أَوْ ضَیَاعاً فَعَلَیَّ وَ إِلَیَّ»(تفسیر قمی/2/176)
 
کسی که ولایت را نپذیرفته، یعنی اصل ماجرای دین را هنوز نپذیرفته است/ ولیّ خدا آن‌قدر دوست‌داشتنی است که دیدن مهربانی‌های او پذیرش ولایت را آسان می‌کند
 
  • کسی که ولایت را نپذیرفته، یعنی اصل ماجرای دین را هنوز نپذیرفته است. کسی که نپذیرفته پیغمبر(ص)، مولای او است؛ پس چه چیزی را پذیرفته است؟! ابلیس هم همه چیز را پذیرفته بود ولی سروریِ آدم را نپذیرفت و به جهنم رفت، یعنی هیچ کدام از عبادت‌ها و نمازهای او برایش فایده‌ای نداشت. (امیرالمؤمنین ع: فَاعْتَبِرُوا بِمَا کَانَ مِنْ فِعْلِ اللَّهِ بِإِبْلِیسَ إِذْ أَحْبَطَ عَمَلَهُ الطَّوِیلَ وَ جَهْدَهُ الْجَهِیدَ وَ کَانَ قَدْ عَبَدَ اللَّهَ سِتَّةَ آلَافِ سَنَةٍ؛ نهج‌البلاغه/خطبه192)
  •  
  •  درست است که پذیرش شخص دیگری به عنوان صاحب اختیار انسان به طور طبیعی برای انسان دشوار است، اما ولیّ خدا آن‌قدر دوست‌داشتنی است که دیدن مهربانی‌های ولیّ خدا پذیرش ولایت را آسان می‌کند. امیرالمؤمنین(ع) که مولا و صاحب اختیار ما است، مولایی است که واقعاً زیردست‌های خود را رعایت می‌کند؛ اصلاً علی(ع) دقیقاً همان‌طوری است که ما دوست داریم آن‌گونه باشد.
  •  
  •  امام حسین(ع) هم در شب عاشورا به یارانشان فرمود: من مولای شما هستم؛ اگر می‌خواهید بروید، بروید. دشمن مرا می‌خواهد و من را خواهند کشت. اگر بایستید هم فایده‌ای ندارد، اگر از روی محبت هم می‌‌خواهید بمانید، فایده‌ای ندارد. مرا خواهند کشت، بروید. (ثُمَّ جَاءَ اللَّیْلُ فَجَمَعَ الْحُسَیْنُ ع أَصْحَابَهُ ... فَقَالَ أَمَّا بَعْدُ فَإِنِّی لَا أَعْلَمُ أَصْحَاباً أَصْلَحَ مِنْکُمْ وَ لَا أَهْلَ بَیْتٍ أَبَرَّ وَ لَا أَفْضَلَ مِنْ أَهْلِ بَیْتِی ... ‏ فَإِنَّهُمْ لَا یُرِیدُونَ غَیْرِی؛ اللهوف/ص90) همه متحیر مانده بودند که چه جوابی بدهند. امام حسین(ع) فرمود: عباسم! با شما هم هستم! امام حسین(ع) با این کار چند نشانه زد. یکی اینکه عباس(ع) که مانند عبدی در مقابل مولای خودش ساکت بود به حرف بیاید و چیزی بگوید. دوم اینکه عباس(ع) به دیگران یاد بدهد که چه جوابی باید بدهند. شرح کلام حضرت عباس(ع) این بود که: آقا! ما که به درد شما نمی‌خوریم و جلوی شهید شدن شما را نمی‌توانیم بگیریم، یعنی برگردیم و شما شهید شوید و ما بعد از شما زنده باشیم؟! یا ابا عبدالله به ما رحم کن! بعد از حضرت عباس(ع) دیگران یاران اباعبدالله(ع) هم تبعیت کردند و کلام ابالفضل(ع) را ادامه دادند. (فَقَالَ لَهُ إِخْوَتُهُ وَ أَبْنَاؤُهُ وَ أَبْنَاءُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ وَ لِمَ نَفْعَلُ ذَلِکَ لِنَبْقَى بَعْدَکَ لَا أَرَانَا اللَّهُ ذَلِکَ أَبَداً بَدَأَهُمْ بِذَلِکَ الْقَوْلِ الْعَبَّاسُ بْنُ عَلِیٍّ ع ثُمَّ تَابَعُوه‏؛ همان) سپس امام حسین(ع) اجازه داد که آن‌ها کشته شوند. اگر حضرت اجازه نمی‌دادند، همه باید برمی‌گشتند و می‌رفتند. آقا اذن شهادت دادند. اخلاق امام زمان(عج) هم مثل اخلاق امام حسین(ع) است. باید از حضرت خواهش کنیم تا اجازه بدهد که در راهش جانبازی کنیم و شهید شویم، نه اینکه جان خود را برداریم و فرار کنیم.
 
کلام پیامبر(ص) و امام هادی(ع) در مورد صاحب اختیار بودن حضرت علی(ع) /پاداش کسی که در جهت اطاعت از امامش مبارزه با نفس کند
 
  •  برای درک صاحب اختیار بودن ولی خدا، آیات و روایات بسیاری وجود دارد. از جمله پیامبر(ص) در روز عید غدیر خم فرمودند: «آیا من از مؤمنین نسبت به خودشان صاحب‌ اختیارتر نیستم؟ أَلَسْتُ‏ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنِینَ‏ مِنْ‏ أَنْفُسِهِمْ» مردم گفتند بله، خدا شاهد است که همین‌طور است. بعد حضرت فرمودند: پس هر کسی که من صاحب اختیار او هستم، از این به بعد علی(ع) صاحب اختیار او است؛ فَمَنْ کُنْتُ مَوْلَاه‏ فَعَلِیٌّ مَوْلَاهُ» (معانی الاخبار/ص67) بعضی‌ها خیلی زود کم آوردند و اصلاً نتوانستند ولایت علی(ع) را بپذیرند و تحمل کنند لذا تقاضای عذاب کردند. و عذاب هم نازل شد و در جا به جهنم رفتند.(لما نصب‏ رسول‏ الله‏ ص علیا ع یوم غدیر خم، و قال: من کنت مولاه فعلی مولاه، ... فقدم على النبی ص النعمان بن الحارث‏ الفهری، فقال: ... فرماه الله بحجر على رأسه فقتله، و أنزل الله تعالى: سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ‏؛ کافی/8/57 و مجمع البیان/10/530 و البرهان فی تفسیر القرآن/ج5/485) از اینجا به بعد بود که آنهایی که مخالف ولایت حضرت علی(ع) بودند، مخالفت خود را پنهان کردند.
  •  
  •  امام هادی در زیارتی به نام زیارت غدیریه می‌فرمایند: «من شهادت می‌دهم پیغمبر اکرم(ص) ابلاغ کرد آنچه که درباره تو از طرف خدا نازل شده بود؛ أَشْهَدُ أَنَّهُ‏ قَدْ بَلَّغَ‏ عَنِ اللَّهِ مَا أَنْزَلَهُ فِیکَ؛ و پیامبر(ص) امر خدا را افشاء و علنی کرد- علنی کردنی که ممکن است مخالفت‌ها را هم برانگیزد- و طاعت و ولایت تو را بر امت خود واجب کرد، و بیعت تو را بر گردن آنها انداخت؛ فَصَدَعَ بِأَمْرِهِ وَ أَوْجَبَ عَلَى أُمَّتِهِ فَرْضَ طَاعَتِکَ وَ وَلَایَتِکَ وَ عَقَدَ عَلَیْهِمُ الْبَیْعَةَ لَکَ؛ و تو را صاحب اختیار مردم قرار داد، صاحب اختیارتر از خودشان، همچنان که خداوند پیغمبر(ص) را اولی بالمؤمنین من انفسهم قرار داده بود؛ وَ جَعَلَکَ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ کَمَا جَعَلَهُ اللَّهُ کَذَلِکَ؛ پس خدا را شاهد گرفت بر آن‌ها و گفت: آیا من ابلاغ کردم؟ گفتند بله؛ ثُمَّ أَشْهَدَ اللَّهَ تَعَالَى عَلَیْهِمْ فَقَالَ أَ لَسْتُ قَدْ بَلَّغْتُ فَقَالُوا اللَّهُمَّ بَلَى»(بحارالانوار/97/360)
  •  
  •  در روایتی از پیامبر گرامی اسلام(ص) نقل شده است: «هر یک از دوستان خدا با نفسش مخالفت کند، در جهت اطاعت از امامش و دلسوزی برای امامش؛ در رفیق اعلی-جایی که رفقای او بهترین رفقا باشند- با ما خواهد بود؛ مَا نَظَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى وَلِیٍّ لَهُ یُجْهِدُ نَفْسَهُ بِالطَّاعَةِ لِإِمَامِهِ وَ النَّصِیحَةِ إِلَّا کَانَ‏ مَعَنَا فِی‏ الرَّفِیقِ‏ الْأَعْلَى‏‏»(کافی/1/404)

مداح معروف با لباس رزمی


مداح معروف با لباس رزمی

درخواست بعدی آمریکا و غرب چیست؟

درخواست بعدی آمریکا و غرب چیست؟

مقامات دیپلماتیک کشورمان تا کنون با خوشبینی به استقبال اظهارات غربی ها رفته اند و در مواردی سعی کرده اند تا برخی اظهارنظرهای آنان را نشنیده بگیرند و برخی دیگر را گلچین کنند!
به گزارش فرهنگ نیوز ، مقامات آمریکایی و تعدادی از کشورهای غربی تا کنون بارها بر لزوم برچیده شدن کامل تاسیسات هسته ای ایران تاکید کرده اند.
 
 این زیاده خواهی غربی‌ها تا کنون به شکل های گوناگون مطرح شده است تا جایی که آنها حتی در اظهار علنی آن در جریان مذاکرات ژنو و بعد از امضای توافق نیز دریغ نکرده اند.
 
بنیامین نتانیاهو روز گذشته برای چندمین بار بر تعطیلی کامل برنامه هسته ای ایران به عنوان خواسته اصلی رژیم صهیونیستی از طرف های مذاکره کننده با ایران تاکید کرده و گفته است "ما منتظر پیمان نهایی هسته‌ای با ایران می‌مانیم. توافق نهایی باید به نحوی تهیه شود که قطار برنامه‌ هسته‌ای ایران را از ریل خارج کند. اسرائیل خواستار توقف کامل برنامه اتمی ایران است."
 
با وجود وقاحت مقامات صهیونیستی در طرح زیاده خواهی های خود، مقامات کشورهای غربی مذاکره کننده با ایران بارها بر تعهد خود به این رژیم تکید کرده و عنوان داشته اند که در مذاکرات با ایران منافع این رژیم را در نظر دارند.
 
از جمله درست ساعتی بعد از توافق هسته ای ژنو، باراک اوباما با بنیامین نتانیاهو تماس تلفنی برقرار کرد و متعهد شد تا در خصوص یک راه‌حل جامع با یکدیگر همکاری کنند.
 
وزیر خارجه انگلیس نیز چندی قبل با همتای صهیونیست خود دیدار کرد و دو طرف بر ادامه تحریم‌های ضد ایرانی تاکید کردند.
 
موضع فرانسه در خصوص پاسداری از منافع صهیونیست ها نیز کاملا مشخص است. نقش فرانسه در جریان مذاکرات ژنو تا اندازه ای برجسته شده بود که نتانیاهو به صورت رسمی از این کشور قدردانی کرد. همچنین اولاند پیش از امضای توافق هسته ای اخیر شروطی را به عنوان خواسته های فرانسه برشمرده بود "«خواسته اول: ایران بدون معطلی تمام تاسیسات اتمی خود را تحت نظارت بین المللی قرار دهد. نکته دوم، غنی سازی اورانیوم ۲۰ درصد را متوقف کند. سوم، ذخایر اورانیوم غنی سازی شده را کاهش دهد. و در ‌‌‌نهایت، ساخت راکتور (آب سنگین) اراک را متوقف کند.»
 
با وجود احتیاط برخی مقامات غربی در اظهار هدف نهایی خود در خصوص برنامه هسته ایران، گاهی خواسته های اصلی به صورت کاملا شفاف نیز بیان می شود. یکی از عمده ترین این اظهارات صریح به جان کری وزیر خارجه آمریکا مربوط می شود که اندکی بعد از توافق ژنو به صراحت گفت "در دور بعدی درباره از بین بردن تجهیزات هسته‌ای ایران مذاکره می‌کنیم"!
 
مقامات دیپلماتیک کشورمان تا کنون با خوشبینی به استقبال اظهارات غربی ها رفته اند و در مواردی سعی کرده اند تا برخی اظهارنظرهای آنان را نشنیده بگیرند و برخی دیگر را گلچین کنند!
 
در این شرایط، غربی ها تلاش دارند تا زمینه را برای طرح زیاده خواهی های خود مهیاتر کنند و بعید نیست در دور بعدی مذاکرات (اگر خود آنها تا آن زمان ارکان توافق اولیه را نابود نکرده باشند) خواسته های بیشتری را روی میز بگذارند. واقعا خواسته بعدی امریکا، رژیم صهیونیستی و هم پیمانان غربی آنها بعد از جلوگیری از توسعه غنی سازی در نیمی از سانتریفوژهای نطنز و سه چهارم سانتریفوژهای فردو، توقف تولید سانتریفوژهای جدید، ممانعت از توسعه تأسیسات غنی سازی، فعالیت های تحقیق و توسعه، عدم سوخت گذاری رآکتور آب سنگین اراک، عدم انتقال سوخت و آب سنگین به رآکتور اراک، عدم احداث تأسیسات بازیافت پلوتونیوم از سوخت مصرف شده رآکتور آب سنگین در اراک، دریافت مجوز دسترسی به کارگاه های مونتاژ سانتریفوژ، کارگاه های تولید گرداننده سانتریفوژ ها، انبارها و معادن اورانیوم، اجازه بازرسی هر روزه از تاسیسات هسته ای نطنز و فردو و... چیست؟
منبع: صراط