گروه جهاد و مقاومت مشرق - شهید صادقی معروف به "ابو میثم" یکی از
فرماندهان برجسته سپاه بدر بود که پس از سالها مجاهدت فراوان در جبهههای
غرب و جنوب کشورمان و حضور در عملیاتهای متعدد سپاه پاسداران انقلاب
اسلامی علیه رژیم بعثی صدام، سرانجام در سال 1379 هجری شمسی در راه زدودن
عتبات عالیات از لوث حکومت رژیم خونخوار عراق، به دست مزدوران صدام به
شهادت رسید.
"علی صادقی" (دراجی)، فرزند برومند این شهید نیز که به عنوان داوطلب دفاع
از زینبیه به دمشق رفته بود، راه پدر را در زدودن عتبات مقدسه اهل بیت(ع)
این بار در سرزمین شام از لوث وجود وهابیون و تروریستهای سلفی، به بهترین
وجه ادامه داد و چند روز پیش در دفاع از حرم عقیله بنیهاشم، حضرت زینب
کبری(س) در دفاع مقابل حملات عناصر وابسته به گروهکهای تکفیری، به شهادت
رسید.
اى پسر نعمان! از مراء و لجبازى دور باشد که عمل تو را تباه مىسازد و
از جدال و کشمکش بپرهیز که تو را هلاک گرداند و از ستیزه جوئیهاى فراوان
بپرهیز که تو را از خدا دور مىکند. مردمى در زمان گذشته وجود داشتهاند که
سکوت را تمرین مىکردند و شما سخن گفتن و حرف زدن را یاد مىگیرید.
جمعى از پیشینیان به قصد عبادت و بندگى، ده سال سکوت مىکردند و خود را
بدین وسیله مىآزمودند که اگر دراین آزمایش سرافراز بیرون مىآمدند، خود را
اهل تعبد وبندگى مىدانستند، والا مىگفتند: من کجا و بندگى خدا کجا؟
مىگفتند: کسى نجات پیدا مىکند که از گناه و لغزش و حرف زشت کاملاً
بپرهیزد و سکوت نماید و در دولت باطل، برآزار و اذیت، شکیبا باشد. اینان
برگزیدگان، خالصان و دوستان واقعى خدایند و مؤمنان راستین همینانند. به خدا
سوگند، اگر یکى از شما در راه خدا زمینى پر از طلا احسان کند اما به برادر
ایمانى خود حسد ورزد، با همین طلاها بدنش داغ خواهد خورد و کیفر خواهد
دید.
اى پسر نعمان! هر کس از او چیزى سؤال شود و با اینکه
(اجمالاً) مىداند ولى بگوید نمىدانم، بدون شک با مسائل علمى منصفانه
برخورد کرده است. و مؤمن در جائى که نشسته است، دچار وسوسه حسد مىشود؛
لیکن وقتى بلند شد و رفت، حسد و کینه هم از بین مىرود.
اى پسر
نعمان! اگر مىخواهى دوستى برادر دینى تو برایت خالص باشد با او مزاح نکن؛
لجبازى، فخر فروشى و ستیزه نیز منما. دوستت را از همه اسرار و رازهایت آگاه
مساز، بلکه به همان اندازه که اگر دشمن تو آگاه گردد، نتواند ضرر و زیانى
به تو بزند؛ چون دوست هم ممکن است روزى دشمن شود.
اى پسر نعمان! بلاغت نه با تیز زبانى و تندگوئى است و نه با پر حرفى بلکه فقط به معنى توجه داشتن و دلیل محکم آوردن است.
زید شحام مىگوید: ابوعبدالله (ع) به من فرمود: به همه کسانى که به نظر تو، مطیع ما هستند و از ما حرف مىشنوند، سلام برسان.
من همه شما را به تقواى الهى و ورع دینى فرا مىخوانم، و اینکه براى خدا
کوشش کنید، راستگو باشید، اداى امانت کنید و سجدههاى طولانى داشته باشید و
براى همسایگان خوبى باشید که محمد(ص) ، با این تعالیم و آموزشها آمده است.
امانت و ودیعه اشخاصى را که شما را امین شناختهاند و چیزى را به شما
سپردهاند، چه نیکوکار باشند یا بدکار، به ایشان سالم پس دهید؛ زیرا رسول
الله صوات الله علیه دستور دادند که حتى نخ و سوزن هم تحویل شود.
و به خویشاوندان و اقوام خود صله و احسان کنید و بر جنازه آنان و در تشییع
شان شرکت نمائید و بیمارانشان را عیادت کنید و حقوق ایشان را ادا نمائید؛
چون اگر یکى از شما (چنین رفتار کند و) در دین خویش ورع داشته باشد، راست
بگوید، اداى امانت کند و با مردم خوش اخلاق و خوشرفتار باشد، گفته مىشود:
این جعفرى است و من خوشحال میشوم و از این وضع دلشاد مىگردم و گفته
مىشود: اینگونه است ادب و تربیت جعفر، اما اگر جز این باشید، گرفتارى و
ننگ و عار شما بر من است و گفته مىشود: اینگونه است تعلیم و تربیت جعفر؟
به
خدا سوگند، حدیث کرد مرا پدرم که مردى در میان قبیله اى از شیعیان على
(ع) شمرده مىشود که وارسته ترین، امانتدارترین، راستگوترین، و درزمینه
قضاوت، عادلترین آنان باشد و وقتى از افراد قبیله راجع به او سؤال شود که
او چگونه مردى است، پاسخ دهند: چه کسى همانند اوست؟ راستى که او امینترین و
صادقترین ماست.