محمدی درباره چگونگی ربطدادن ذهنی مشکلات اقتصادی کشور به مسئله هستهای در افکار عمومی میگوید: معتقدم که از اوایل ۱۳۸۹ (از اواسط ۲۰۱۰) به این طرف دشمن تلاش کرد که در افکار عمومی ایران وضعیتی ایجاد کند که من به آن "سیکل سازش" میگویم.
مهدی محمدی در آغاز بخش دوم از سخنان خودبا تاکید بر اینکه همانطور که مقام معظم رهبری هم فرمودند هیچ جریانی در ایران مخالف توافق نیست، خاطرنشان کرد: تیم مذاکره کننده قبلی هم مخالف توافق نبود، تیم قبلی هم اساساً مذاکره میکرد که توافق کند و در آستانه یک توافق هم بود، توافقی که به عقیده من بسیار بهتر از توافق ژنو بود که الان بهعنوان توافق مادر، بنیاد و زیرساخت تفاهم لوزان است. اگر انتخابات ریاست جمهوری به جای خرداد در شهریور ماه برگزار میشد بسیار محتمل بود که بر اساس پیشنهاد آلماتی توافقی بین تیم مذاکره کننده قبلی با گروه 1+5 شکل گیرد. آن توافق هم درباره همان گام ابتدایی بود.
وی با ذکر این نکته مهم که "آن چیزی که ما امروز بر سر آن با دوستان مذاکره کننده و دولت بحث داریم این نیست که ما مخالف توافقیم و کسانی موافق هستند، بحث بر سر این است که همه باید تلاش کنند که ما به یک توافق خوب برسیم" تصریح کرد: ایران امروز به نظر من قدرتمندتر از آن است که بخواهد با کشورهای غربی و آمریکا تن به یک توافق بد بدهد، توافقی که ما میکنیم باید در شأن قدرت ملی ما باشد که امروز این مؤلفهها کاملاً رو به رشد است.
این کارشناس مسائل راهبردی خاطرنشان کرد: اگر شما به وضعیت منطقه نگاه کنید میبینید که به تعبیر ویلیام کوهن وزیر دفاع سابق امریکا، امروز امریکا در خاورمیانه به نیروی هوایی ایران تبدیل شده است! این تعبیر بسیار مهمی است و در یک جمله عمق باور امریکا به قدرت ژئوپلتیکی ایران را ترسیم می کند. عرض ما این است که باید توافقی در شأن ملت ایران و متناسب با قدرت ملی ما باشد که دشمن اینگونه آن را توصیف می کند. ولی آنچه که تا امروز انجام شده، هم توافق ژنو و هم تفاهم لوزان، فاصله معناداری با آن چیزی که ملت ایران شایسته آن است، دارد.
محمدی با اشاره به اینکه خروجی 10 سال مقاومت در پرونده هستهای، ریختن خون شهدای هستهای ما، زحمات قابل توجه فنی که در این حوزه کشیده شده، هزینهای که ملت در تحمل تحریمها پرداخته و ... همه اینها باید یک توافق شایسته باشد، ضمن تاکید مجدد بر اینکه توافق خوب امروز برای ایران دست یافتنی است، گفت: من کاملاً به این اعتقاد دارم اما با استراتژی فعلی که در پیش گرفته شده میتوانم با اطمینان بگویم و میتوان استدلال کرد که ما در آستانه توافق خوب نیستیم..
وی تاکید کرد: آن چیزی که امروز ما را از توافق خوب محروم میکند استراتژی مذاکراتی مذاکرهکنندگان ماست، نه قدرت و ظرفیت ملی ما. قدرت و ظرفیت ملی ما به اندازه کافی در مذاکرات بازتاب پیدا نکرده و تصور میکنم این جزو کلیدیترین و مهمترین نکاتی است که بهعنوان مقدمه هر گونه بحثی در باب هستهای باید به آن پرداخت.
محمدی در پاسخ به این سوال اظهار داشت: من در چند بخش به سئوال شما پاسخ میدهم؛ اول اینکه آیا حقیقتاً آنگونه که ادعا میشود مشکلات اقتصادی ما محصول نوع مدیریت کشور در پرونده هستهای است؟ و سئوالی که در ادامه به وجود میآید که اگر ما در پرونده هستهای رویکردی اتخاذ کنیم که نتیجه آن از دست دادن صنعت و برنامه هستهای در کشور باشد، آیا قادر خواهیم بود و آیا ضمانت وجود دارد که این امر منجر به حل مشکلات اقتصادی کشور شود؟ این سئوال اول.
وی با بیان اینکه بخش دومی که به سئوال شما پاسخ خواهم داد در این باره است که اساساً اگر ما از یک منظر استراتژیک به موضوع نگاه کنیم، آیا این توافق با قدرت ملی ما و با وضعیت قدرت ملی آمریکا مناسبت دارد یا خیر؟ افزود: یعنی هماوردی استراتژیک و راهبردی که بین ما و آمریکا وجود دارد، منجر به شکلگیری یک ارزیابی درباره قدرت ملی ایران و درباره قدرت ملی آمریکا شده است و این خود یکی از مهمترین شاخصها برای ارزیابی ، میزان نیاز هر طرف به توافق است. باید ببینیم که فرآیندی که طی میشود آیا متناسب با یک ارزیابی واقعبینانه از قدرت ملی ایران و قدرت امریکا در شرایط فعلی هست یا خیر؟!
*** تشریح سناریوی "سیکل سازش"
این کارشناس مسائل سیاسی در ادامه با ذکر سابقه مهمی از شکلدهی منفی به افکارعمومی کشور و حتی برخی نخبگان در زمینه موضوع هستهای خاطرنشان کرد: من معتقدم که از اوایل 1389 یعنی از اواسط 2010 به این طرف دشمن تلاش کرد که در افکار عمومی ایران وضعیتی ایجاد کند که من به آن "سیکل سازش" میگویم؛ سیکل سازش چهار بخش بنیادین و ادعای اصلی دارد؛ ادعای اول این است که مشکلات اقتصادی کشور مربوط به تحریمهاست، ادعای دوم این است که تحریمها مربوط به برنامه هستهای ایران است، ادعای سوم این است که برنامه هستهای ایران حل نخواهد شد، جز از طریق مذاکره مستقیم با امریکا و ادعای چهارم اینکه مذاکره مستقیم با امریکا رخ نخواهد داد و اختیار این مذاکره در دست نظام به مسئلهای ایدئولوژیک تبدیل شده است و بدون اینکه توجهی به منافع کشور شود از مذاکره با امریکا جلوگیری میشود. خروجی این سیکل این است که میگوید مشکلات اقتصادی به دلیل تحریم است و تحریمها به دلیل هستهای است و هستهای مذاکره مستقیم با آمریکا میخواهد و مذاکره با آمریکا به دلیل ایدئولوژیک ممنوع شده، نه به دلیل مرتبط با منافع ملی، عملاً برنامه هستهای ایران را در این پروژه عملیات روانی فوق العاده قدرتمند به منشا اصلی مشکلات اقتصادی در ذهن مردم تبدیل کرده است.
محمدی ادامه داد: یک جریان سیاسی هم برای رسیدن به هدف خودش که کسب حداکثری قدرت و بقای قدرت و بسط قدرت خود به نهادهای دیگر است این ادعاهای بنیادین سیکل سازش را که به نظر من تماماً دروغ است و هر چهار ادعا غلط است، بسط داد و تلاش کرد در محیط بهویژه انتخابات کشور را در معرض یک "دو قطبی اقتصاد - انرژی هستهای" قرار دهد، گویا باید مردم یکی از آنها را انتخاب کنند.اگر مسیر حفظ فناوری هستهای را انتخاب کردند آن وقت دیگر معنی آن خودبخود و اتوماتیکوار این است که از رفاه اقتصادی صرف نظر کردند و اگر بخواهند اقتصاد را انتخاب کنند باید برنامه هستهای را کنار بگذارند. اگر ما اجازه دهیم که چنین پروژه عملیات روانی محقق شود، یعنی برنامه دشمن برای رسیدن به هدفش از طریق بازی با افکار عمومی ما و شکل دادن به دوقطبیهایی از این جنس محقق شود، پایانی برای این تصور نیست، یعنی دشمن با همان ابزارهایی که دوقطبی اقتصاد - هستهای را به وجود آورده میتواند 2 قطبی موشکی - اقتصاد را به وجود آورد و ...
این کارشناس مسائل راهبردی با تاکید بر اینکه اگر ما به یک درک درست از منشأ مشکلات کشور و راهحل درست حل اینها نرسیم دائما در معرض این خواهیم بود که برنامههای امنیت ملی مان از طریق ایجاد چنین دو قطبیهایی دچار خسارت جبرانناپذیر شود، تصریح کرد: جالب است که آن دشمن بیرونی که این طراحی را انجام داده، یکی از مهمترین عواملی که روی آن حساب کرده وجود یک جریان غربگرا در داخل ایران است که اینها "سیکل سازش" را به ادبیات قابل فهم برای مردم ترجمه کنند.
محمدی خاطرنشان کرد: جالب است که ادبیات وسیعی در محیط استراتژیک و اطلاعاتی به ویژه آمریکا و اسرائیل وجود دارد که میگوید مکمل جریان فشار از بیرون وجود یک جریان غربگرا در درون ایران است؛ فشار از بیرون بدون وجود یک جریان غربگرا در درون به نتیجه نخواهد رسید، زیرا باید جریانی وجود داشته باشد که این دو قطبی را در افکار عمومی بسازد و مردم را به سمت پروژههای سازشکارانه سوق دهد و ارزش برنامههای امنیت ملی را در ذهن مردم کاهش دهد.
وی تاکید کرد: از نظر بنده میتوان این را ثابت کرد که مکمل پروژه تحریم، حمایت از جریان غربگرا و جریان سازشکار در داخل است؛ من خدای نکرده دولت یا تیم مذاکره فعلی را به چنین چیزی متهم نمیکنم ولی دارم درباره چنین جریانی در کشور صحبت میکنم که این جریان وجود دارد و این جریان همان جریانی است که حضرت آقا در سخنرانی ابتدای سال فرمودند که روشنفکران قاجاری جدید هستند که ممکن است در مواردی در بخشهای داخل حاکمیت یا دولت هم باشند.