علویون

علویون فاز 5 اندیشه

علویون

علویون فاز 5 اندیشه

ام‌سلمه حسینی در دهمین همایش حکمت مطهر مطرح کرد

ام‌سلمه حسینی در دهمین همایش حکمت مطهر مطرح کرد

ماجرای شهادت یک جوان به خاطر یک کتاب

نیروهای طالبان وقتی در کوله پشتی جوان پاکستانی کتابی از شهید مطهری یافتند، به طرز فجیعی او را سر بریدند و سرش را برای خانواده‌اش فرستادند. یکی از علمای پاکستان این داستان دردناک را که نشان از تاثیر شهید مطهری دارد، «معجزه» خوانده است.

به گزارش فرهنگ نیوز، ام سلمه حسینی، پژوهشگر پاکستانی است که به گفته خودش سالها است در زمینه آثار استاد شهید مرتضی مطهری به تحصیل و تحقیق مشغول است؛ او حافظ قرآن و کارشناس ارشد فقه و اصول است. حسینی یکی از 4 سخنران امروز دهمین همایش حکمت مطهر بود که درباره جایگاه استاد شهید مرتضی مطهری سخنرانی کرد.
ام سلمه حسینی با بیان اینکه تمام دغدغه شهید مطهری این بود که مردم را از قید اسارت آزاد کند، افزود: ایشان مربی و معلم بشر است و کتابهایشان در روح انسان تحول ایجاد می‌کند. آثار استاد شهید مطهری انسان را مومن و حق‌جو می‌کند. علاوه بر این آثار ایشان نه تنها دید انسان را وسعت می‌بخشد بلکه شیوه اندیشیدن را به ما می‌آموزاند.
این پژوهشگر پاکستانی خاطرنشان کرد: با اینکه سالهای زیادی از شهادت این استاد گذشته اما یاد و افکار او هنوز تازه است؛ اندیشه مطهری هیچ وقت کهنه نمی‌شود بلکه در طول زمان افکارش زنده‌تر و پویاتر می‌شود.
وی افزود: شهید مطهری تمام عمر خود را در راه شناخت اسلام صرف کرد و در طول این مسیر سرسختانه با انحرافات و کج‌روی‌ها مبارزه کردو از این نظر ایشان حق زیادی بر گردن همه مسلمانان دارد زیرا حقیقت اسلام را آنچنان که هست و بدون پیرایه و خرافات به جهانیان شناساندو ایشان در تمام طول عکمر به روشنگری پرداخت و برای رضای خدا تحریف باطل‌گرایان و غالیان را از چهره دین زدود و مبانی و آموزه‌های اساسی دین را به دور از تحریف ترویج کرد.

این پژوهشگر و حافظ قرآن پاکستانی اظهار کرد: وقتی استاد مطهری کتاب «داستان راستان» را نوشت عده‌ای به ایشان انتقاد کردند که چرا مقام علمی خود را تا سطح یک داستان‌نویس پایین آورده‌ای ولی ایشان پاسخی دادند که نشانه عزم او برای ترویج معارف اسلامی دارد. ایشان گفتند از روزی که دست به قلم برده‌ام هدفی جز پاسخگویی به نیازهای جامعه‌ام نداشته‌ام. غربیان و غربزدگان با نوشتن داستانهای ساختگی الگوهای مصنوعی و مسموم خود را در ذهن نوجوانان و جوانان ما فرو می‌کنند و من خواستم با نوشتن این کتاب الگوهای درست را که زندگی واقعی داشته‌اند به جوانان و نوجوانان ارائه دهم.
حسینی با بیان اینکه افکار شهید مطهری به کشورهای زیادی رسیده و آثار او در حال ترجمه به زبانهای دیگر است، خاطرنشان کرد: مردم پاکستان علاقه زیادی به شهید مطهری و آثارشان دارند. علمای پاکستان هم توجه خاصی به آثار این استاد شهید دارند و اندیشه‌های ایشان را در پاکستان ترویج می‌کنند.
وی ادامه داد: یکی از علمای پاکستان در کنفرانسی درباره شهید مطهری گفت که «این شهید در زمانی که تفکرات مارکسیستی و کمونیستی در جهان حکمفرما بودند در جهان اسلام به تفکر اسلامی خدمت کرد. آیا این از تاثیر معجزه‌آسای این شهید نیست که یکی از جوانان پاکستان که سر پست نگهبانی، برای حفظ امنیت کشورش خدمت می‌کرده توسط طالبان اسیر می‌شود و آنها که می‌خواستند بدانند او شیعه است یا اهل تسنن تا بدانند با او چه رفتاری داشته باشند، وقتی وسایل شخصی این جوان شیعه را می‌گردند و در آن کتابی از شهید مطهری پیدا می‌کنند، به طرز فجیعی او را سر می‌برند و سرش را برای خانواده‌اش می‌فرستند؟ این معجزه است که یک جوان پاکستانی در حین خدمت و سر پست، کتاب شهید مطهری را همراه خود داشته است».

ام سلمه حسینی در پایان گفت: این افتخار ما پاکستانیها است که شهید عارف حسینی، از شاگردان استاد مطهری بوده است. ما وظیفه داریم که آثار این استاد شهید و متفکر برجسته اسلامی را به تمام نقاط جهان برسانیم.

منبع: تسنیم

به مناسبت سالروز شهادت ققنوس فاتح

به مناسبت سالروز شهادت ققنوس فاتح

روایت خواندنی از انتقال یک فرمانده گردان

حاج‌ احمد تأکید داشت نیروها نباید متوجه شوند که برادر وزوایی شهید شده، این شد که یک چفیه سیاه روی صورت آقا محسن کشیدند و جسد او را با یک موتور تریل به عقب منتقل کردند.

به گزارش فرهنگ نیوز، شهید «محسن وزوایی» پنجم مرداد ماه 1339 در تهران متولد شد؛ او دانشجوی شاگرد اول رشته شیمی دانشگاه صنعتی شریف بود که دانشجویان را برای مبارزه با رژیم طاغوت دعوت کرده و از اولین نیروهای پیرو خط امام بود و سرانجام محسن روز 10 اردیبهشت 1361 طی عملیات «‌الی بیت‌المقدس» هنگام هدایت نیروهای تحت امر بر اثر  اصابت گلوله به شهادت می‌رسد.

در شرحی از روز شهادت شهید «محسن وزوایی» می‌خوانیم که ساعت 10:30 دقیقه صبح روز جمعه 10 اردیبهشت موج دوم پاتک‌های ارتش بعث با شدت بیشتری آغاز شد. در همین حال درگیری در محور محرم که از ساعت‌ها پیش آغاز شده بود با شدت تمام ادامه داشت و اخبار واصله از آن منطقه اصلاً خوشایند نبود. احمد متوسلیان در تلاش برای اطلاع از وضعیت محور محرم دست به هر تلاشی می‌زد، گاهی از طریق بی‌سیم، گاهی با اعزام پیک و گاهی هم با توسل به فرماندهی قرارگاه نصر در صدد اتخاذ تدبیری برای بیرون رفتن ازاین وضعیت بود.

یکی از نیروهای گردان میثم تمار از محور عملیاتی محرم آخرین وضعیت این محور را قبل از شروع پاتک دوم عراقی‌ها این‌گونه شرح می‌دهد:

در منطقه‌ای که ما مستقر شدیم دیدیم نیروهای تیپ 33 کماندویی عراق یکسری خاکریز و سنگر در غرب جاده و عمود بر آن دارند که از همان‌جا خیلی مسلط ما را زیر آتش گرفته بودند و مانع ادامه پیشروی ما می‌شدند.

برادر وزوایی آمده بود آنجا پیش فرمانده گردان ما برادر شعف تا از نزدیک به کار پیشروی ما نظارت کند. هرچه به او می‌گفتیم ماندن شما در اینجا به صلاح‌نیست قبول نمی‌کرد در عوض نهیب می‌زد: «بروید جلو باید هر طور شده خودتان را به ایستگاه گرمدشت برسانید».

از طرفی جنوب عراقی‌ها داشتند تعدادی تانک و زره‌پوش را به همراه نفرات پیاده به سمت ما جلو می‌کشیدند. آتش تیر مستقیم‌شان به حدی شدید بود که تعداد زیادی از بچه‌های گردان ما لت‌ و ‌پار شدند. برادر وزوایی پای بی‌سیم به تمام گردان‌هایش دستور داد با تمام قوا با فریاد الله اکبر به سمت آن تانک‌ها و زره‌پوش‌ها هجوم ببرند، یکدفعه رگباری از گلوله به سمت ما سرازیر شد، قدری که گرد و خاک فرو نشست دیدم برادر وزوایی، معاون دوم او حسین تقوی‌منش و بی‌سیم‌چی آنها شهید شده‌اند، البته من هم بی‌نصیب نماندم و مجروح شدم.

برادر عباس شعف فرمانده گردان میثم (16 روز بعد از محسن شهید شد) خیلی با آقا محسن رفیق بود، وقتی این صحنه را دید به کلی حالش دگرگون شد؛ آخر سر هم تصمیم گرفت تا با بی‌سیم قضیه را به حاج احمد متوسلیان اطلاع بدهد، برادر شعف در حالی که به شدت گریه می‌کرد و حال منقلبی داشت از حاجی کسب تکلیف کرد و گفت: «حالا چه کار باید بکنیم؟».

حاج احمد به او گفت: «خیلی سریع چند نفر را مأمور کن تا جسد محسن را به عقب منتقل کنند».

حاج‌ احمد تأکید داشت نیروها نباید متوجه شوند که برادر وزوایی شهید شده، این شد که یک چفیه سیاه روی صورت آقا محسن کشیدند و جسد او را با یک موتور تریل به عقب منتقل کردند.

منبع: فارس

حلول ماه رجب و میلاد امام باقر علیه السلام مبارک باد





سلام بر ماه رجب، ماه پیوند بندگان با معبود مهربان، ماه بارش باران مهر و محبت الهی، ماه رسیدن به سر منزل مقصود، و ماه اُنس شب زنده‏دارانِ همیشه بیدار با محبوب و معبود بی ‏همتا.
سلام بر هلال رجب که آمدنش مژده پایان اندوه است و بدر آنْ یادآور تولد ماه تمام، امامِ هُمام و حیدر کرّار و پایانشْ نوید رهایی بشر از جهل و نادانی، شکوفایی اخلاق انسانی، بعثت آن بزرگْ مردِ تاریخ برای همیشه زمان.
سلام بر بهار مناجات و بندگی. سلام بر نجوای شبانه اهالی رجب. سلام بر شب‏های رجب که پذیرای زاهدان است و سلام بر روزهایش که میزبان عاشقان وصال الهی است و سلام بر لحظه لحظه رجب که شاهد ذکرِ ذاکران است.
در ماه رجب فرشته ای تا صبح اینگونه ندا می دهد:
خوشا به حال رجبیّون، خوشا به حال آنان که والایی ماه رجب را دریافته اند، خوشا به حال آنان که از برکت ماه رجب نصیبی اندوخته اند.


هشدار یک مورخ به رئیس جمهور حقوقدان: خطر جدایی دولت از ملت!

دکتر سیدحمید روحانی؛

هشدار یک مورخ به رئیس جمهور حقوقدان: خطر جدایی دولت از ملت!

امام خمینی(ره): دولت و مردم نبایستی از یکدیگر جدا باشند، اگر جدا شدند ملت از گرفتاری دولت خشنود می‌شود... ولی اگر یکی باشند مردم گلیم زیرپای خود را در مواقع لزوم می‌فروشند و به دولت می‌دهند تا رفع نیاز دولت شود...

به گزارش گروه سیاسی فرهنگ نیوز، امام امت (سلام الله علیه) بیش از نیم قرن گذشته به نکته‌ای اشاره کردند که امروز ما آن را در کشور ایران با چشم سر دیدیم. ایشان در نطق کوتاهی هشدار دادند که «... دولت و مردم نبایستی از یکدیگر جدا باشند، اگر جدا شدند ملت از گرفتاری دولت خشنود می‌شود... ولی اگر یکی باشند مردم گلیم زیر پای خود را در مواقع لزوم می‌فروشند و به دولت می‌دهند تا رفع نیاز دولت بشود...»

در هفته‌های گذشته همگان دیدند که رییس جمهور محترم با عجز و لابه، التماس و اصرار، خواهش و تمنا، وعده و وعید، تهدید و نوید از ملت ایران خواست که از دریافت یارانة نقدی، خودداری ورزند و با انصراف خود، دولت را در بهبود معیشت! مردم یاری دهند، لیکن به رغم آن همه التماس و زاری و حجم سنگین تبلیغات رسانه‌ای سراسری، ملت ایران نه تنها به این درخواست بها نداد بلکه با اصرار کم سابقه‌ای برای دریافت یارانه نقدی نام‌نویسی کردند و با این حرکت معنادارِ خود، به دولت نه گفتند.
من در دوران زندگی خود این گونه «نه» از جانب ملت به دولت‌ها را تنها در دوران رژیم شاه دیده بودم و شاهد بودم، مردم در آن دوران تاریک از گرفتاری دولت‌های طاغوتی خشنود می‌شدند و پیوسته مترصد بودند که برخلاف خواست و درخواست دولت‌های بیگانه از ملت، رفتار کنند، موضع بگیرند و دست رد بر سینة نامحرم زنند.
البته موضع منفی و «نه» قاطع و محکم مردم ایران به رییس جمهور فعلی برای کسانی که با مردم و در میان مردمند و مست قدرت نشده‌اند، قابل پیش‌بینی بود و برخوردی دور از انتظار به نظر نمی‌آمد، زیرا که ملت ایران در این مدت کوتاهی که از ریاست جناب آقای دکتر حسن روحانی می‌گذرد، به سختی تحقیر شدند، سیلی خوردند، رنج‌ها کشیدند و خون جگرها خورده و می‌خورند، با این وضع چگونه باورکردنی بود که ملت ایران با دولتمردان همدلی نشان دهند؟! آقای رییس جمهور از روزی که زمام امور را به دست گرفت:
1. ملت را نامحرم پنداشت، به ملت پشت کرد، راه خود را از مردم جدا کرد با مردم به راستی و صداقت برخورد نکرد و مردم را از آنچه در پشت پرده می گذشت ـ و می گذرد ـ بی‌خبر گذاشت. ملت ایران ـ این صاحبان اصلی انقلاب ـ یک‌باره از آنچه در پشت پرده جریان دارد بی‌خبر ماندند. آقای رییس جمهور بنابر سیاست مشاوران خود ـ که رنگ و ریشه امریکایی دارند ـ سیاست خارجی را از خیابانها جمع کرد، یعنی از دست مردم گرفت و به محفل‌های مشکوک بده بستان‌های سیاسی و بند و بست‌های کثیف دیپلماسی کشانید. نتیجه این شد که امروز ملت ایران نمی‌داند که در مذاکرات ژنو چه ارزش‌هایی بر باد رفته و خدای نخواسته چه ننگی به بار آمده است!
2. برخی از وزرای کابینة او در جشنواره‌های دهة فجر به مردم ایران ـ به ویژه خانوادة عزیز شهدا ـ دهن کجی کردند، از دشمنان اسلام و ملت ایران تجلیل و تقدیر به عمل آوردند و صحنه‌هایی را در این جشنواره‌ها به نمایش گذاشتند که اشک زنان و مردان غیرتمند ایران را درآوردند.
3. با نادیده گرفتن خطوط قرمز و وادادگی در برابر بیگانگان، به مقام معظم رهبری اهانت کردند و ایشان را سخت آزردند. مردم ایران اگر از همه بدی‌ها و نادرستی‌های این دولت چشم‌پوشی کنند، بی اعتنایی به اصولی که مقام رهبری تعیین کرده‌اند، از نظر ملت ایران جرمی نابخشودنی به‌شمارمی‌رود و نادیده گرفتن آن، از نظر ملت، پایمال کردن خون شهیدان و بر باد دادن آرمان‌های انقلاب اسلامی است.
4. راه گستاخی و دهن‌کجی را بر روی جهانخواران و تجاوزگران باز کردند. از روزی که نمایندگان دولت پشت میز مذاکره با دشمنان این ملت نشستند، استکبار جهانی و در رأس آن امریکای جهانخوار، از هر فرصتی برای اهانت به مردم ایران و خوار شمردن آنان بهره‌برداری کرد. مردم ایران انتظار داشتند که دولتمردان در برابر گستاخی‌های استکبار جهانی بایستند و از عزت، شرافت و کرامت انسانی ملت ایران دفاع کنند لیکن متأسفانه دولتمردان ما با لبخندهای زشت و تلخ‌تر از زهر خود روی زخم‌های دل این ملت نمک پاشیدند.
5. اهانت به مقدسات اسلام و زبان‌درازی به آرمانهای امام در روزنامه‌های وابسته به تسلیم‌طلبان و به اصطلاح هوادار دولت هر روز، رو به فزونی است. ملت ایران احساس می‌کند دست‌هایی در کار است که ملت ایران را به قهقرا ببرد و از کرامت انسانی و اصول اسلامی تهی سازد و به هیچی و پوچی بکشاند. 
6. آقای رییس جمهور با شعار فراجناحی و اعتدال و میانه‌روی از مردم رأی‌گرفت لیکن پس از رسیدن به قدرت نه تنها به این وعده و قرار وفادار نماند و در مدت کمتر از 6 ماه 2600 مدیر اجرایی را از کار برکنار کردند، بلکه برخی از عوامل نشان‌دارفتنه امریکایی 88 را در مراکز کلیدی به کار گماشتند و بدین‌گونه نیز به ملت ایران دهن‌کجی کردند.
7. هر روز زیر عنوان اعتدال تلاش کردند که راه و مرام امام و پیروان راستین خط امام را افراطی، تندروی خشونت‌طلبی بخوانند و زمینه را برای کمرنگ کردن خط و راه امام و به انزوا کشاندن نیروهای انقلابی و حزب‌اللهی و میدان دادن به لیبرالیست‌های بیگانه‌‎پرست و نیروهای پیاده‌نظام امریکا هموار کنند. 
8. با نکوهش شعار مرگ بر امریکا که ریشه در فرمان قرآنی دارد و تمسک مغلطه‌آمیز به آیة شریفه «ولاتسبوالذینیدعون من دون الله» که هیچ ارتباطی به «مانحنفیه» ندارد تلاش گسترده‌ای در راه بازداشتن ملت ایران از رویارویی و مبارزه با شیطان بزرگ، دنبال می‌شود.

آقای رییس جمهور به پیروی از هم‌مسلکان خود که می‌گویند «من از مرگ خوشم نمی‌آید! از زندگی و حیات حرف بزنید» اعلام کرد که من از فحش خوشم نمی‌آید! و با این ترفند فکر کرد می‌تواند ملت ایران را از رسالت انقلابی و اصل اسلامی تبری و اعلام بیزاری از دشمنان قسم‌خورده اسلام باز بدارد. آیا آقای رییس جمهور تنها بیزاری از امریکا را فحش می‌داند یا اصولاً بیزاری و نفرت از دشمنان اسلام را نیز فحش می‌شمارد؟ آیا او لعن به معاویه و یزید و شمر را نیز فحش می‌شمارد؟ و از آن کراهت دارد یا تنها لعن معاویه زمان را فحش می‌خواند؟!! و آن را خوش ندارد. آیا او از زیارت عاشورا که در آن بسیاری از دشمنان اسلام مورد لعن و نفرت قرار گرفته‌اند نیز ناخشنود است و از آن کراهت دارد؟ از آیاتی چون «موتوابغیظکم»«قاتلهم الله انی یوفکون» نیز استنکارمی‌کند؟ اگر لعن شیطان بزرگ (امریکا) از نظر آقای رییس جمهور فحش است و ناروا، حتماً لعن بر شیطان نیز از نظر او باید همین حکم را داشته باشد بنابراین او باید از استعاضه خودداری ورزد و هیچ گاه اعوذ بالله من الشیطان الرجیم را بر زبان نیاورد!! چون فحش را دوست ندارد!!

آری این رفتار ساختارشکنانه و ذلت‌آفرین آقای رییس جمهور است که ملت ایران را به موضع منفی در برابر درخواست همراه باعجز و لابه او کشانیده و عملاً به رویارویی با او واداشته است. اگر آقای رییس جمهور از مردم جدا نشده بود و آرمان‌های امام و انقلاب را به درستی پاس می‌داشت و در برابر دشمنان اسلام و ایران سرسازشو تسلیم فرود نمی‌آورد و به عزت، کرامت و شرافت اسلامی و ملی آسیب نمی‌رسانید بی‌تردید ملت بزرگ ایران با همه توان به یاری او می‌شتافت، پشت سر او می‌ایستاد و نه تنها از دریافت یارانه ناچیز صرف نظر می‌کرد، بلکه به اصطلاح معروف از نان شب خود می‌زد و به فرمودة امام «گلیم زیر پای خود را» می‌فروخت و به رییس جمهور خود می‌داد و به این همه زاری و گدایی ناروا، بی‌جا و بی‌نتیجه نیازی نبود.

اما افسوس... فاعتبروا یا اولی الابصار
بایسته است این وجیزه را با پیام حکیمانه و هشداردهندة امام پایان برم:
...دولت و ملت بایستی یکی باشند تا اگر گرفتاری‌ها و پیشامدهایی که برای دولت و مملکت پیش می‌آید، مردم از دولت پشتیبانی نمایند... دولت و مردم نبایستی از یکدیگر جدا باشند، اگر جدا شدند ملت از گرفتاری دولت خشنود می‌شود... ولی اگر یکی باشند مردم گلیم زیرپای خود را در مواقع لزوم می‌فروشند و به دولت می‌دهند تا رفع نیاز دولت شود... 
 

دوران جنگ زرگری هاشمی و احمدی‌نژاد تمام شد

دوران جنگ زرگری هاشمی و احمدی‌نژاد تمام شد

دوران جنگ زرگری هاشمی از احمدی‌نژاد تمام شده است. اصولگرایان بارها به صراحت نشان داده‌اند نه احمدی‌نژاد را قبول دارند و نه هاشمی را.

به گزارش فرهنگ نیوز ، کیهان در ستون "گفت و شنود" خود نوشت:

گفت: آقای هاشمی از کم‌تحرکی دولت انتقاد کرده و گفته است؛ اصلاح‌طلبان دارند از دولت سرخورده می‌شوند.
گفتم: برخی از مدعیان اصلاحات که بی‌بلیت سوار قطار دولت شده‌اند، با وعده نسیه درباره حمایت از دولت، پست‌های نقد گرفته‌اند!
گفت: ایشان می‌گوید؛ احمدی‌نژاد در جلسه اصولگرایان گفته است؛ فضای فعلی دولت را هاشمی‌رفسنجانی اداره می‌کند و اصولگراها باید روی من متحد شوند تا بتوانند در انتخابات پیروز شوند!
گفتم: دوران اینگونه جنگ‌های زرگری تمام شده که هاشمی از احمدی‌نژاد به عنوان رقیب اصلی خود یاد کند و از آن طرف احمدی‌نژاد هم هاشمی را اصلی‌ترین رقیب خود بداند.
گفت: این در حالی است که اصولگرایان بارها به صراحت نشان داده‌اند نه احمدی‌نژاد را قبول دارند و نه هاشمی را.
گفتم: شخصی از اهل محل پرسید؛ شما تعهد من را بیشتر قابل تقدیر می‌دانید یا تخصصم را؟ گفتند؛ هیچکدام را! اعتماد به‌نفسی که داری را قابل تقدیر می‌دانیم؟!