روایت خوانده شده توسط استاد انصاریان در شب ۲۱ ماه مبارک رمضان در حسینیه همدانیها
فوق العاده جالب و خواندنی اصلا از دست ندهید
امروز یک پست ویژه و جالب برای بازدید کنندگان پایگاه مبارزه با شیطان آماده کرده ایم ، امیدواریم نهایت استفاده و لذت را از این پست ببرید ...
روزی رسول خدا(ص) در اتاق ام السلمه نشسته بود که ناگاه کسی اجازه ورود خواست. حضرت پیشاپیش فرمودند: ابلیس(شیطان) است به او اجازه دهید. شیطان داخل شد و سلام کرد و عرض کرد: ای رسول خدا من به خودی خود به خدمت شما نیامدم بلکه دو فرشته ازجانب پروردگار مرا گرفتند تا به نزد شما آیم وهر چه را که از من می پرسید آن را به راستی جواب دهم وگرنه مرا به آتش عذاب خواهند کرد.
حضرت فرمودند: اول می پرسم چرا به حضرت آدم سجده نکردی؟ شیطان گفت: بخاطر حسد بود.
حضرت فرمودند: در دنیا چه کسی را دشمن خود می دانی؟ شیطان گفت: شما را.
حضرت فرمودند: به چه دلیلی؟ شیطان گفت: به جهت اینکه در دنیا امت ها را به اسلام دعوت کرده و به هدایت می رسانی و در قیامت آنها را شفاعت می کنی.
حضرت فرمودند: دیگر چه کسی را دشمن داری؟ شیطان گفت: کسی که از خدا فرمانبرداری کند و بسیار توبه کند و در نماز سستی و کاهلی ننماید و از بیم حق تعالی هراسان باشدو به پدر و مادر خود احسان و نیکی کند و دیگر به عالمی که علم او با عمل همراه است و کسی که پیوسته به عمل خیر مشغول باشد.
حضرت رسول(ص) فرمودند: در حق وصی و نائب من حضرت علی بن ابیطالب (ع) چه می گویی؟ شیطان گفت: حاشا که هرگز بر او دست یافته باشم و به این راضی هستم که مرا به حال خود وا گذارد چرا که من تاب دیدن رخسار مبارک آن حضرت را ندارم.
حضرت فرمودند: دوستانت کیانند؟ شیطان گفت: کاهل نمازان و سخن چینان و غیبت کنندگانک
پیامبر(ع) فرمودند: رفیقانت چه کسانی هستند؟ شیطان گفت: خورندگان شراب. حضرت فرمودند: هم صحبتان تو کیانند؟ عرض کرد: دروغگویان.
حضرت فرمودند: دامادان تو کیانند؟ عرض کرد: زنا کاران.
حضرت فرمودند: وکیلان تو کیستند؟ عرض کرد کم فروشان.
حضرت فرمودند: خزانه دارانت کیانند؟ گفت: آنان که زکات مال خود را نمی دهند.
حضرت فرمودند: شادی و نشاط تو از چیست؟ گفت: از آنانکه قسم دروغ می خورند.
حضرت فرمودند: دردت را چه کسی درمان می کند؟ گفت: کسانی که به دروغ گواهی می دهند.
حضرت فرمودند: روی تو را چه کسی سیاه می کند؟ عرض کرد: توبه کنندگان.
حضرت فرمودند: چشمت از چه چیزی کور می شود؟ گفت: از صدقه پنهانی دادن.
حضرت فرمودند: گوشت از چه چیزی کر می شود؟ گفت: از کسانی که ذکر خدا می گویند.
حضرت رسول(ص) فرمودند: خانه تو کجاست؟ گفت در حمام ها.
حضرت پرسیدند: مسجد تو کجاست؟ گفت: بازارها.
حضرت فرمودند: با چه کسی غذا می خوری؟ گفت: با کسی که بدون ذکر نام خدا دست به سوی غذا دراز کند.
حضرت پرسیدند: در نزد تو چه کسی عزیزتر است؟ گفت: آن کسی که اهل بیت تو را خوار کند و معصیت بسیار کند.
حضرت فرمودند: مؤذنانت کدامند؟ گفت مطربان و دف زنان.
حضرت فرمودند: شکار تو از چه چیزی است؟ از آن جماعت که به روی زنان مردم نگاه کنند.
حضرت فرمودند: عنایت و شفقت چه کسی بیشتر است؟ جواب داد: ساحران و جادوگران.
حضرت فرمودند: دام تو از چیست؟ گفت از موی زنان که هر تار مویشان حلقه دامی است برای هر مردی.
حضرت فرمودند: مردم را از چه نگاه می داری؟ شیطان گفت: مرا به تعداد هر یک از مردم فرزندی است که برآنان مسلط کرده ام تا وسوسه کنند مگر آنکس که همیشه در خدمت صالحان و عالمان باشد و پیوسته در عبادت خداوند باشد چنین است که بر او دست نمی یابم اما آنکس که در نماز خود با حالت خضوع و خشوع (تواضع و فروتنی و ترس از خدا) باشد او را به فکر های دنیایی می اندازم تا از نماز خود بهره نبرد و دچار سهو و اشتباه گردد.
جضرت رسول اکرم فرمودند: از چه کسی راضی هستی؟ گفت از دست زنان همچنان که من از اینان راضیم خدا از ایشان راضی مباد.
حضرت فرمودند: آیا از زنان کسی ریافت می شود که تو بر او چیره نشوی؟ عرض کرد: چهار زن هستند که مرا بر آنان چیرگی نیست اول : مریم مادر حضرت عیسی(ع). دوم : آسیه زن فرعون. سوم : حرم تو خدیجه کبری. چهارم : دخترت فاطمه زهرا(س).
حضرت رسول اکرم(ص) فرمودند: از گناهان کدام بدتر است؟ شیطان گفت: کبر و حسد بخل و کینه که این چهار چیز آفتند. ای رسول خدا از کبر بود که من بر آدم سجده نکردم و طوق لعنت بر گردنم افتاد و عبادات شش هزار ساله ام را ضایع و تباه کرد و حرص بود که آدم را به خوردن گندم وا داشت و از روی حسد بودکه قابیل برادر خود هابیل را کشت و از بخل بودکه قارون نابود گشت.
حضرت فرمودند: خوراک این همه از لشکریانت از کجا فراهم می شود؟ شیطان گفت: از کم سنجیدن. وقتی کسی یک درهم کمتر بسنجد لشکرم صد درهم از مال او را بر می دارند. حضرت فرمودند: وای به حال اینان که هرگز هیچ چیز ندارند. شیطان عرض کرد: ای رسول خدا اگر اینان نبودند لشکرم از گرسنگی می مردندو اگر توبه در بین امت تو وجود نداشت برای من هیچ درد و غمی نبود زیرا که در هنگام مرگ هم می توانستم گریبانشان را بگیرم و ایمانشان را از دست بدهند اما اکنون با هزار رنج و مشقت آنان را به گناه وا می دارم و تا خبر دار می شوم که توبه کرده اندرنج هایم تباه و ضایع می گردد.
حضرت فرمودند: آیا فرزندی داری؟ شیطان گفت: آری سخن چینان نور چشم منند و ربا خواران راحت تن منند و ستمگران قوت اعضا و جوارح منند ای رسول خدا من دشمنم با کسی که با صالحان و عالمان تو بسیار همنشینی کند زیرا که من هر چه کوشش می کنم تا یکی را از شر تو دور کنم باز اینان او را نصیحت می کنند و به راه حق هدایت می نمایند.
حضرت فرمودند: دیگر با کدام یک از پیامبران سخن گفتی؟ شیطان گفت: با حضرت ابراهیم در هنگامی که خواست فرزندش را ذبح کند. او مرا شناخت و از خود دور کرد. دیگر با اسماعیل او نیز مرا با سنگ زدو از خود دور نمود. دیگر اینکه برادران یوسف را وسوسه کردم تا سر انجام برادر خودشان را در چاه انداختند. موسی را نیز مورد وسوسه قرار دادم تا سر انجام آن مرد قبطی را کشت. یحیی را در حالت گرسنگی دیدم و نزد او غذا آوردم و او را وسوسه کردم تا سیر خورد و معده اش سنگین گشت و تا روز هنگام خوابید اما در صبح مرا شناخت و گفت: پس از این هرگز سیر نخواهم خورد. حضرت رسول اکرم(ص) فرمودند: آیا هرگز بر من دست می یابی؟ شیطان عرض کرد: حاشا که هرگز بر تو دست یافته باشم.
حضرت فرمودند: با من عهد کن که امت مرا فریب ندهی؟ شیطان عرض کرد: تو نیز با من عهد کن که مرا در روز قیامت شفاعت نمایی. حضرت رسول اکرم(ص) در فکر فرو رفتند. در این حال جبرئیل بر حضرت نازل شد و فرمود: ای رسول خدا آگاه باش و با او عهد نکن که خداوند سوگند یاد نموده که او را در آتش بسوزاند . حضرت فرمودند: امتم را نصیحت کن. شیطان به امید شفاعت روی به اصحاب کرد و گفت: اگر راه رستگاری را می خواهید پس به نصیحت من گوش دهید و آن را فراموش نکنید:
اول اینکه چون وقت نماز فرا رسد کار های خود را کنار گذاشته و مشغول عبادت شوید وگرنه با وسوسه شما را به کاری شما را مشغول خواهم داشت که از نماز محروم شوید.
دوم اینکه به زنان نا محرم نگاه نکنید و به سخنان آنان گوش ندهید زیرا شما را در گناه خواهم انداخت.
سوم آنکه وقتی تصمیم به انجام امر نیکی گرفتید زود آن را انجام دهید وگرنه من مانع خواهم شد
. چهارم آنکه سوگند دروغ نخوریدکه موجب فقر می شود.
پنجم اینکه صحبت صالحان و عالمان را از دست ندهید زیرا از بهترین طاعات است.
ششم اینکه مهمان را گرامی بداریدکه هدیه خداست و با او بی حرمتی نکنید.
هفتم اینکه اولاد رسول خدا را گرامی بدارید و حرمتشان را نشکنید که حجت خدا هستند.
بسم الله الرحمن الرحیم
اَللّهُمَّ اِنّی اَسئلُکَ وَاَتَوَجَّهُ الَیکَ
بِنَبِیِّکَ نَبِیّ الرَّحمَةِ مُحَمَّدٍ صَلَّی اللّهُ عَلَیهِ وَالِهِ یا
اَبَاالقاسِم یا رَسوُلَ اللّهِ یا اِمامَ الرَّحمَةِ یا سَیِدَناوَ مَولانا اِنا
تَوَجَّهنا وَستَشفَعنا وَ تَوَسَّلنا بِکَ اِلیَ اللّهِ وَ قَدَّمناکَ بَینَ یَدَی
حاجاتِنا یا وَجیهاً عِندَاللّهِ اِشفَع لَنا عِندَاللّه یا آبَاالحَسَنِ یا
اَمیرَالمُؤمِنینَ یا عَلیَّ بنَ اَبی طالِبٍ یا حُجَّةَ اللّهِ عَلی خَلقِهِ یا
سَیِدَناوَ مَولانا اِنا تَوَجَّهنا وَستَشفَعنا وَ تَوَسَّلنا بِکَ اِلیَ اللّهِ
وَ قَدَّمناکَ بَینَ یَدَی حاجاتِنا یا وَجیهاً عِندَاللّهِ اِشفَع لَنا عِندَاللّه
یا فاطِمَةُ الزَّهراءِ یابِنتَ مُحَمَّدٍ یا قُرَّ ةَ عَینِ الرَّسوُلِ یا یا
سَیِدَتَناوَ مَولاتَنا اِنا تَوَجَّهنا وَستَشفَعنا وَ تَوَسَّلنا بِکِ اِلیَ
اللّهِ وَ قَدَّمناکِ بَینَ یَدَی حاجاتِنا یا وَجیهَةً عِندَاللّهِ اِشفَعی لَنا
عِندَاللّه یااَبا مُحَمَّدٍ یاحَسَنَ بنِ عَلِیِ اَیُّهَا المُجتَبی یَابنَ
رَسوُلِ اللّهِ یا حُجَّةَ اللّهِ عَلی خَلقِهِ یا سَیِدَناوَ مَولانا اِنا
تَوَجَّهنا وَستَشفَعنا وَ تَوَسَّلنا بِکَ اِلیَ اللّهِ وَ قَدَّمناکَ بَینَ یَدَی
حاجاتِنا یا وَجیهاً عِندَاللّهِ اِشفَع لَنا عِندَاللّه یااَباعَبدِاللّهِ یا
حُسَینَ بنَ عَلِیٍّ اَیُّهَا الشَّهیدُیَابنَ رَسوُلِ اللّهِ یا حُجَّةَ اللّهِ
عَلی خَلقِهِ یا سَیِدَناوَ مَولانا اِنا تَوَجَّهنا وَستَشفَعنا وَ تَوَسَّلنا
بِکَ اِلیَ اللّهِ وَ قَدَّمناکَ بَینَ یَدَی حاجاتِنا یا وَجیهاً عِندَاللّهِ
اِشفَع لَنا عِندَاللّه یا اَبَاالحَسَنِ یاعَلِیَّ بنَ الحُسَینِ یازَینَ
العابِدینَ یَابنَ رَسوُلِ اللّهِ یا حُجَّةَ اللّهِ عَلی خَلقِهِ یا سَیِدَناوَ
مَولانا اِنا تَوَجَّهنا وَستَشفَعنا وَ تَوَسَّلنا بِکَ اِلیَ اللّهِ وَ
قَدَّمناکَ بَینَ یَدَی حاجاتِنا یا وَجیهاً عِندَاللّهِ اِشفَع لَنا عِندَاللّه
یااَبا جَعفَرٍ یامُحَمَّدَ بنَ عَلِیٍّ اَیُّهَا الباقِرُ یَابنَ رَسوُلِ اللّهِ
یا حُجَّةَ اللّهِ عَلی خَلقِهِ یا سَیِدَناوَ مَولانا اِنا تَوَجَّهنا وَستَشفَعنا
وَ تَوَسَّلنا بِکَ اِلیَ اللّهِ وَ قَدَّمناکَ بَینَ یَدَی حاجاتِنا یا وَجیهاً
عِندَاللّهِ اِشفَع لَنا عِندَاللّه یا اَبا عَبدِاللّهِ یا جَعفَرَبنَ مُحَمَّدٍ
اَیُّهَا الصّادِق یَابنَ رَسوُلِ اللّهِ یا حُجَّةَ اللّهِ عَلی خَلقِهِ یا
سَیِدَناوَ مَولانا اِنا تَوَجَّهنا وَستَشفَعنا وَ تَوَسَّلنا بِکَ اِلیَ اللّهِ
وَ قَدَّمناکَ بَینَ یَدَی حاجاتِنا یا وَجیهاً عِندَاللّهِ اِشفَع لَنا عِندَاللّه
یا اَبَاالحَسَنِ یا موُسَی بنَ جَعفَرٍ اَیُّهَا الکاظِمُ یَابنَ رَسوُلِ اللّهِ
یا حُجَّةَ اللّهِ عَلی خَلقِهِ یا سَیِدَناوَ مَولانا اِنا تَوَجَّهنا وَستَشفَعنا
وَ تَوَسَّلنا بِکَ اِلیَ اللّهِ وَ قَدَّمناکَ بَینَ یَدَی حاجاتِنا یا وَجیهاً
عِندَاللّهِ اِشفَع لَنا عِندَاللّه یااَبَالحَسَنِ یا عَلِیَّ بنَ موُسَی الرِضا
یَابنَ رَسوُلِ اللّهِ یا حُجَّةَ اللّهِ عَلی خَلقِهِ یا سَیِدَناوَ مَولانا اِنا
تَوَجَّهنا وَستَشفَعنا وَ تَوَسَّلنا بِکَ اِلیَ اللّهِ وَ قَدَّمناکَ بَینَ یَدَی
حاجاتِنا یا وَجیهاً عِندَاللّهِ اِشفَع لَنا عِندَاللّه یا اَبا جَعفَرٍ یا
مُحَمَّدَبنَ عَلیٍّ اَیُّهَا التَّقِیُّ الجَوادُ یَابنَ رَسوُلِ اللّهِ یا
حُجَّةَ اللّهِ عَلی خَلقِهِ یا سَیِدَناوَ مَولانا اِنا تَوَجَّهنا وَستَشفَعنا وَ
تَوَسَّلنا بِکَ اِلیَ اللّهِ وَ قَدَّمناکَ بَینَ یَدَی حاجاتِنا یا وَجیهاً
عِندَاللّهِ اِشفَع لَنا عِندَاللّه یا اَبا الحَسَنِ یا عَلِیَّ بنَ مُحَمَّدٍ
اَیُّهَا الهادیِ النِّقِیُّ یَابنَ رَسوُلِ اللّهِ یا حُجَّةَ اللّهِ عَلی خَلقِهِ
یا سَیِدَناوَ مَولانا اِنا تَوَجَّهنا وَستَشفَعنا وَ تَوَسَّلنا بِکَ اِلیَ
اللّهِ وَ قَدَّمناکَ بَینَ یَدَی حاجاتِنا یا وَجیهاً عِندَاللّهِ اِشفَع لَنا
عِندَاللّه یا اَبامُحَمَّدٍ یا حَسَنَ بنَ عَلِیٍ اَیُّهَا الزَّکِیُّ
العَسکَرِیُّ یَابنَ رَسوُلِ اللّهِ یا حُجَّةَ اللّهِ عَلی خَلقِهِ یا سَیِدَناوَ
مَولانا اِنا تَوَجَّهنا وَستَشفَعنا وَ تَوَسَّلنا بِکَ اِلیَ اللّهِ وَ
قَدَّمناکَ بَینَ یَدَی حاجاتِنا یا وَجیهاً عِندَاللّهِ اِشفَع لَنا عِندَاللّه یا
وَصِیَّ الحَسَنِ وَ الخَلَفَ الحُجَّةَ اَیُّهَا القائِمُ المُنتَظَرُ المَهدِیُّ
یَابنَ رَسوُلِ اللّهِ یا حُجَّةَ اللّهِ عَلی خَلقِهِ یا سَیِدَناوَ مَولانا اِنا
تَوَجَّهنا وَستَشفَعنا وَ تَوَسَّلنا بِکَ اِلیَ اللّهِ وَ قَدَّمناکَ بَینَ یَدَی
حاجاتِنا یا وَجیهاً عِندَاللّهِ اِشفَع لَنا عِندَاللّه حال از خدا هرچه میخواهی
طلب کن و اگر به دعایی که خواندی ایمان قلبی داشته باشی یقین داشته باش که دعایت
اجابت میشود و سپس ادامه بده یا سادَتی وَ مَوالِیَّ اِنی تَوَجَّهتُ بِکُم
اَئِمَّتی وَ عُدَّتی لِیَومِ فَقری وَ حاجَتی اِلَی اللّهِ وَتَوَسَّلتُ بِکُم
اِلیَ اللّهِ وَاستَشفَعتُ بِکُم اِلَی اللّهِ فَاشفَعُوا لی عِندَاللّهِ
وَاستَنقِذُنی مِن ذُنُوبی عِنداللّهِ فَاِنَّکُم وَسیلِتی اِلَی اللّهِ وَ
بِحُبِّکُم وَ بِحُبِّکُم وَ بِقُربِکُم اَرجوُ نَجاةً مِنَ اللّهِ فَکُونُوا
عِندَاللّه رَجائی یا سادَتی یا اَولِیاءَ اللّهِ صَلَّی اللّهُ عََلَیهِم
اِجمَعینَ وَ لَعَنَ اللّهُ اَعداءَ اللّهِ ظالِمیهِم مِن الاَوَّلینَ وَالاخِرینَ
امینَ رَبَّ العالَمینَ التماس دعا |
ماه مبارک رمضان در نگاه امام رضا (ع) به میدان مسابقه ای برای پیروی از خدا و گام برداشتن به سوی بهشت برای بندگان خدا تشبیه شده است مسابقه ای که تا آخر ماه مبارک رمضان ادامه دارد.
در روایات اسلامی رمضان ماهی که ابتدایش رحمت و میانه اش مغفرت و پایانش آزادی از آتش جهنم است معرفی شده و تصریح گردیده است که درهای آسمان در اولین شب ماه رمضان گشوده می شوند و تا آخرین شب بسته نمی شوند؛ ماهی که خداوند در آن حسنات را می افزاید و گناهان را پاک می کند. (1)
یکی از بافضیلت ترین ایام و لیالی ، دهه آخر ماه مبارک رمضان است . طبق روایات رسیده از اهل بیت (ع) پیامبر اکرم (ص) این دهه را به اعتکاف گذرانده و به عبادت و شب زنده داری مشغول بودند. امام رضا (ع) هم می فرماید: کانَ أَبی علیه السلام یَزیدُ فی الْعَشْرِ الأَواخِرِ مِنْ شَهْرِ رَمَضانَ فی کُّلِ لَیْلَةٍ عِشْرینَ رَکْعَةً؛ پدرم در دهه آخر ماه رمضان در هر شب بیست رکعت به نمازهای مستحبّی شبهای ماه رمضان میافزود.
همچنین امام رضا علیه السلام می فرماید: کانَ أمیرُ المؤمنینَ علیه السلام لایَنامُ ثلاثَ لیالٍ : لَیلةَ ثلاثٍ وعِشرِینَ مِن شَهرِ رَمَضانَ ، ولَیلةَ الفِطرِ ، ولَیلةَ النِّصفِ مِن شَعبانَ ، وفیها تُقسَمُ الأرزاقُ والآجالُ وما یَکونُ فی السَّنَةِ؛ امیر المؤمنین علیه السلام سه شب را نمیخوابید : شب بیست و سوم ماه رمضان ، شب عید فطر و شب نیمه ماه شعبان ؛ در این شبها ، روزیها تقسیم و مدّت عمر و هر آنچه در آن سال رخ خواهد داد ،تعیین میشود .(2)
یکی از اعمال مهمی که در طول ماه مبارک رمضان مورد تأکید قرار گرفته، افطاری دادن به روزه داران است. در این زمینه روایتی در عیون اخبار الرضا (ع) نقل شده که اهمیت این موضوع را می رساند. طبق این روایت پیامبر اکرم (ع) در خطبه معروف شعبانیه می فرماید: «مردم بیدار باشید! کسی که از شما به روزه دار مؤمن در این ماه افطاری دهد،پاداش آزاد نمودن یک برده و بخشش گناهان گذشته را همراه دارد. عرض شد: ای رسول خدا! ما توان افطاری دادن نداریم.حضرت فرمود: بترسید از آتش! ولو با دادن نصف دانه خرما و از آتش بپرهیزید! گر چه با دادن شربت آب باشد.»(3)
امام رضا (ع) در روز عید فطر از محلی عبور می کردند که عده ای مشغول خنده و سرگرمی بودند. امام (ع) در بیانی زیبا رمضان را به میدان مسابقه ای برای بندگان خدا تشبیه کرده به اصحاب خود فرمود: همانا خداوند صاحب عزت و جلال، ماه رمضان را میدان مسابقه ای برای بندگانش آفرید تا در این ماه با پیروی از خداوند به سوی بهشت پیشی گیرند. پس گروهی پیشی گرفتند و به پیروزی دست یافتند و کسانی دیگر باز ماندند و محروم گشتند. شگفتا (و شگفتا) از کسی که سرگرم خنده و بازی است (آن هم) در روزی که نیکوکاران ثواب و اجر می برند و کوتاهی کنندگان محروم می شوند. به خدا قسمت اگر پرده و حجاب ها کنار رود، هر آینه نیکوکار به کردار نیک خود و گناهکار به گناهش مشغول می شود. (4)
امام رضا علیه السلام همچنین عید فطر را روز تضرع و دعا به درگاه خداوند دانسته می فرماید: إنَّما جُعِلَ یَومُ الفِطرِ العِیدَ لِیَکونَ لِلمُسلِمینَ مُجتَمَعا یَجتَمِعُونَ فیهِ و یَبرُزونَ لِلّهِ فَیُمَجِّدُونَهُ عَلی ما مَنَّ عَلَیهِم ؛ بدان جهت روز عید فطر عید قرار داده شده است تا در آن روز مسلمانان جمع شوند و به خاطر خدای بزرگ به صحنه آیند و خدا را در برابر نعمتهایش به شکوه و بزرگی یاد کنند تا هم روز عید باشد و هم روز اجتماع، هم روز بالندگی باشد و هم روز زکات دادن، هم روز رغبت و توجه به نعمتهای الهی بادشد، هم روز تضرع و دعا به درگاه خدا. (5)
امام رضا(ع) همچنین فرا رسیدن عید فطر پس از یک ماه بندگی را هدیه ای به خداوند برشمرده می فرماید: در روز قیامت، چهار روز را به پیشگاه خداوند هدیه میبرند، گویی که عروس را به خانه بخت میبرند، پرسیدند: این چهار روز چه روزهایی است؟ حضرت رضا(ع) فرمود:روز عید قربان و عید فطر و روز جمعه و عید غدیر. (6)
و در مورد علت تکبیرهای زیاد در روز عید فطر میفرماید: تکبیر، تعظیم و بزرگداشت خداوند متعال است و نوعی تشکر از هدایتها و نعمتهای پروردگار جهانیان میباشد .(7)
پانوشتها:
1. بحارالانوار، ج 69، ص 043، ح 5
2. بحارالانوار : 97 / 88 15
3. عیون اخبار الرضا علیهالسلام ، ج 1، ص 230.
4. الکافی، ج 4، ص 181
5. من لا یحضره الفقیه، ج 1، 522
6. اقبال الاعمال، 464
7. عیون اخبار الرضا علیه السلام، ج1، ص122
مسئله: آیا خداوند حکیم است؟!
یک وقت است که فقط ترک دعا مطرح است امّا یک وقتی است که غیر از ترک دعا، چیزهای دیگری هم مثل شکایت از خدا بیان میشود. یک وقت در ارتباط با مخلوق است و یک وقت در ارتباط با خالق؛ که آنجا وضع خیلی بدی پیدا میکند و سر از کفر در میآورد. در اینجا مقدّمتاً باید یک چیزی را تذکّر بدهم.
سؤال میشود: چون میگوییم خدا حکیم است؛ آیا در اجابت دعایی که از ناحیۀ خدا وعده داده شده، اینطور است که خداوند رعایت حکمت را نکند؟
خداوند خلاف حکمت نمیکند
خداوند کارهایی که میکند حساب شده است و اینطور نیست که هر چه بنده بخواهد، به او بدهد ولو اینکه به ضررش هم باشد. مثل اینکه بچّهای بگوید: این چاقو را به من بدهید. بعد به او بدهیم و او با چاقو دست خود را ببرد. آیا خدا مصلحت داعی را رعایت نمیکند؟ نه! چون گفته «ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُم». اینطور نیست که همینطور بخواهد بدهد؛ او خلاف حکمت نمیکند. این را لطف، رحمت و محبّت نسبت به بنده نمیگویند. اینها را قبلاً عرض کردهام و فقط اشاره میکنم.
به ضرر عبد است
گاهی اصل حاجتی که عبد تقاضا میکند، یک حاجت دنیوی است که اگر به او بدهد، به ضررش بوده و وضع او را زیر و رو و بیچارهاش میکند. اگر خدا آن را به او بدهد و بعد هم عبد بیچاره شود، بنابراین عبد به خدا میگوید: تو که میدانستی به ضرر من است و من نمیدانستم؛ پس چرا دادی؟
زمان، زمان تو است!
گاهی ضرر آن حاجت اصل نیست بلکه خصوصیّات آن مطرح است. یعنی چه؟ به این معنا که اصل آن مضرّ نیست، امّا مقطعی که به آن شخص میخواهند بدهند باید مقطع خاصّی باشد. در یک مقطع به ضرر او است و در مقطع دیگر به نفع او. الآن که آن بنده تقاضا کرده مقطعی است که به ضررش است، پس میگذارد، هر وقت به مقطعی رسید که به نفع او شد، به او میدهد. این همان است که بحث کردم، یعنی«تأخیر در اجابت».
خدا را از یاد میبرد
ما اینطوریم که همه در بستر مادیّت و دنبال امور مادّی هستیم؛ دنبال این هستیم که در دعا مسائل مادّی را در نظر بگیریم و اصلاً در کنار این، مسئلۀ معنویّت را در نظر نمیگیریم. یعنی چه؟ به این معنا که ممکن است، چیزی در ظاهر، از نظر معنویّت به نفع من باشد، در حالی که به ضرر است و ظرفیّت آن را نداشته باشم. مثالی میزنم: شخصی بود که وضع مالی متوسّطی داشت امّا از نظر دینی، انسان متدیّنی بود، مثل شرکت او در امور مساجد، مجالس و... مدّتی گذشت که وضع مادی خوبی پیدا کرد. به شخصی گفتم: ایشان مدّتها بود پیدایش نبود امّا الآن به مجالس میآید؟ ایشان گفت: این شخص از نظر مالی مقداری وضعش خوب شد و مسائل معنوی را ترک کرد. تعبیر ایشان اینطور بود: یک زمانی هوای نفس، او را گرفت امّا حالا دوباره معنویّت را به یاد آورده.[2] مسئله این است که آن شخص نمیفهمد و فقط دنبال مسائل مادّی است. امّا این چه بازدهِ سوئی بر روی بعد معنویاش دارد؟ اینطور میشود: کارش به جایی میرسد که اصلاً خدا یادش میرود. امّا خدا بندۀ خودش را دوست دارد؛ چون حکمت او این را اقتضا میکند.
برآوردن حاجتی که عبد را به جهنّم میبرد
روایتی از پیغمبراکرم است که: «قال رسولالله(صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم): إِنَّ الْعَبْد لَیُشْرِف عَلَى حَاجَة مِنْ حَاجَات الدُّنْیَا»؛ بنده در آستانۀ رسیدن به حاجتی از حوائج دنیایی خود است. یعنی از خدا خواسته و بعد نتیجۀ حاجت معلوم میشود، «فَیَذکُرُهُ الله مِن فَوقِ السَّبع سَماوات»؛ اشاره به این است که خدا دقیقا ً همه را بررسی میکند، «فَیَذْکُرهُ اللَّه مِنْ فَوْق سَبْع سَمَاوَات»؛ خدا از فراز هفت آسمان آن را یاد میکند. بعد میگوید: «فَیَقُول مَلَائِکَتِی»؛ فرشتگان من، «إِنَّ عَبْدِی هَذَا قَدْ أَشْرَفَ عَلَى حَاجَة مِنْ حَاجَات الدُّنْیَا»؛ این عبد حاجتی از حوائج دنیایی خود را خواسته و در آستانۀ رسیدن آن است و مقدّمات آن دارد فراهم میشود که به آن برسد، «فَإِنْ فَتَحْتهَا لَهُ»؛ اگر راه را باز کنم که به آن برسد، «فَتَحْت لَهُ بَابًا مِنْ أَبْوَاب النَّار»؛ دری را بهسوی آتش باز کردم؛ «وَلَکِنْ اِزْوُوهَا عَنْهُ»؛ پس راه رسیدن به حاجتش را ببندید. «فَیُصْبِح الْعَبْد عَاضًّا عَلَى أَنَامِله»؛ در اینجا میشود که عبد انگشت حسرت به دهانش میگیرد، «یَقُول: مَنْ دَهَانِی مَنْ سَبَّنِی؟»؛ میگوید: این، بنا بود به من برسد، امّا یک مرتبه به فلانی رسید؛ چرا با من اینطور رفتار کردند؟ «وَمَا هِیَ إِلَّا رَحْمَة رَحِمَهُ اللَّه بِهَا»؛[3] امّا این یک رحمت و عطوفتی بود که از ناحیۀ خدا به تو شد. اگر به تو میرسید کارت خیلی خراب میشد. ما نظیر این روایات زیاد داریم.
پشیمانی به خاطر استجابت دعا
من این را میخواستم بگویم که اجابت دعا تضمین شده است؛ امّا از آن طرف هم بنا نیست، نظام حکمت الهی هم از بین برود که اگر از بین برود خود تو هم پشیمان میشوی. روایت دیگری را میخوانم. احمدبنعمر و حسینبنیزید، هر دو تعریف کردهاند، امّا در روایت احمدبنعمر توصیه شده است. اینها از اصحاب امام هفتم و هشتم هستند. میگویند: «دَخَلْنَا عَلَى الرِّضَا(علیهالسّلام)»؛ ما بر امام هشتم(علیهالسّلام) وارد شدیم، «فَقُلْنَا:» به حضرت عرض کردیم، «إِنَّا کُنَّا فِی سَعَةٍ مِنَ الرِّزْقِ وَ غَضَارَةٍ مِنَ الْعَیْشِ فَتَغَیَّرَتِ الْحَالُ بَعْضَ التَّغَیُّرِ»؛ ما از نظر زندگی و راحتی وضع بسیار حسابی و خوبی داشتیم؛ امّا وضع عوض شد و مقداری تغییر کرد، «فَادْعُ اللَّهَ أَنْ یَرُدَّ ذَلِکَ إِلَیْنَا»؛ دو نفری آمدند خدمت امام هشتم(علیهالسّلام) که: آقا! دعا کنید دوباره وضعمان به خانۀ اول برگردد، «فَقَالَ(علیهالسّلام) أَیَّ شَیْءٍ تُرِیدُونَ؟»؛ حضرت فرمودند: شما چه میخواهید؟ «تَکُونُونَ مُلُوکاً؟»؛ مرتّب بالا رفتید، بالا رفتید، دیگر دلتان میخواهد از پادشاهان بشوید؟ به تعبیر من خیلی رویتان زیاد است؛ «أَ یَسُرُّکُمْ أَنْ تَکُونُوا مِثْلَ طَاهِرٍ وَ هَرْثَمَةَ وَ إِنَّکُمْ عَلَى خِلَافِ مَا أَنْتُمْ عَلَیْهِ»؛ شما که میدانید طاهر و هَرثمه از بستگان دربار مأمون هستند.[4] حضرت فرمودند: میخواهید بروید و مثل آن دو بشوید؟ و بعد حالتان از نظر معنوی تغییر کند؟ «خِلَافِ مَا أَنْتُمْ عَلَیْهِ»؛ الآن شما اعتقاد به امامتِ من دارید و پیش من آمدید و از من التماس دعا دارید. امّا اگر این دنیا بالا برود، از امام سخنی نمیگویید و دیگر از امام رضا، خبری نیست و شما هم مثل همان افراد میشوید. «لَا وَ اللَّهِ»؛ یکی از آن ها گفت: به خدا قسم، نه! «مَا سَرَّنِیأَنَّ لِیَ الدُّنْیَا بِمَا فِیهَا ذَهَباً وَ فِضَّةً»؛ برای من، دنیا و آنچه در آن وجود دارد طلا و نقره بشوند، من را خوشحال نمیکند، اگر... «وَ إِنِّی عَلَى خِلَافِ مَا أَنَا عَلَیْهِ»؛ اگر من از نظر معنوی، برخلاف این مسیری که دارم میروم باشم. یعنی، «فَقَالَ(علیهالسّلام) إِنَّ اللَّهَ یَقُولُ اعْمَلُوا آلَ داوُدَ شُکْراً وَ قَلِیلٌ مِنْ عِبادِیَ الشَّکُورُ أَحْسِنِ الظَّنَّ بِاللَّهِ فَإِنَّ مَنْ حَسُنَ ظَنُّهُ بِاللَّهِ کَانَ اللَّهُ عِنْدَ ظَنِّهِ وَ مَنْ رَضِیَ بِالْقَلِیلِ مِنَ الرِّزْقِ قُبِلَ مِنْهُ الْیَسِیرُ مِنَ الْعَمَلِ»؛ کسی که به وضع متوسطی که از نظر روزی دارد، راضی باشد، خدا هم از او عمل صالحِ کم میخواهد و میگوید: همان واجباتت را انجام بده، «وَ مَنْ رَضِیَ بِالْیَسِیرِ مِنَ الْحَلَالِ»؛ و کسی که راضی به کم از حلال بشود، «خَفَّتْ مَئُونَتُهُ»؛ در دنیا مخارجش کم میشود و در راه زندگیاش دچار مشکل نمیشود.[5] «وَ نُعِّمَ أَهْلُهُ وَ بَصَّرَهُ اللَّهُ دَاءَ الدُّنْیَا وَ دَوَاءَهَا»؛ و خدا دردهای دنیایی و داروهای آن دردها را به او نشان میدهد. «وَ أَخْرَجَهُ مِنْهَا سَالِماً إِلَى دَارِ السَّلَام»؛[6] و از دنیا سالم بیرون میرود.
[1]. بحارألانوار، ج91، ص96
[2]. اینها مسائلی است که خودم لمس کردهام. ما در دعاهایمان این طور فکر نمیکنیم، بلکه فقط میگوییم: بده!
[3]. تهذیب سنن ابی داوود، ج2، ص402
[4].میدانید که تمام این بلاد زیر نظر آنها بود و جنایاتی که در تاریخ است را اینها انجام دادند.
[5].در دنیا اشخاص بیچارهای هستند که وقتی میخواهند یک طرفی را درست کنند، طرف دیگر خراب میشود؛ دوباره وقتی به آن را میرسند میبینند،بدبختی دیگری پیدا شد.
[6]. بحارالأنوار، ج75، ص342